تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

دعای خیر مادر

وقتی حقوق گرفتم یک کیلوشیرینی ترخریدم به قیمت ٨هزارتومن بردم خونه،مادرم گفت انشاالله خدا اونقدر بهت پول بده که ندونی چی کارش بکنی و یک لحظه این به ذهنم خطورکرد که واقعا همچین چیزی امکان پذیر هست؟
نظرات 3 + ارسال نظر
دریا جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ب.ظ http://azjensebaranam.blogsky.com

enshalah ke hast
omidvar bash in duste khubam

من جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ب.ظ http://www.yekiboudyekinaboud.blogsky.com

فقط حواست باشه مثل اون حسابدار بانک نشی....
جریانشو نمدونی... خب میگم واست:
یکی مثل منو شما بود که تو اوج بی پولی و گرفتاری از خدا میخواد خدایا انقدر بهم پول بده که وقت نداشته باشم بشمارم...
بعد سالها این بنده خدا شد حسابدار بانک که انقدر پول داشت که وقت نداشت بشمره...
آخه اون موقع که داشت دعا میکرد یادش رفته بود بگه همه پولا مال خودم باشه

آناهیتا یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:48 ب.ظ http://tenein.blogfa.com

پس دیگه عادم به چه امیدی زندگی و تلاش کنه؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد