دلم واسه مسیج دادن و چت کردن و حرف زدن با گلی تنگ شده،اون خیلی خوب میفهمید،آدم سطحی نگری نبود از اینا نبود که عاشق رانندگی و خوردن و دوست پسر بازی باشن.
کاش یکی مثل اون پیدا بشه.
از فردا شنبه شروع میشه و دوباره باید برم سر کار.
با یه دختری تو کلاسمون آشنا شدم،البته جلسه آخر کلاس و همین دیروز بود،شماره ام رو گرفت و شماره اش رو گرفتم و اومدم خونه.وقتی به هم مسیج دادیم که بیشتر آشنا بشیم به مسیج هفتمی نرسید که ازش دلزده شدم و دیگه نه جواب زنگشو دادم و نه بهش مسیج دادم.بهم گفت که عاشق خوابیدن و خندیدن و رانندگی هست،سه چیزی که من ازشون متنفر هستم.
نمیدونم چرا کسی پیدا نمیشه؟شاید بعدها،شاید پیدا شده بود و من نمیدونستم.
تبلیغی از تلویزیون پخش شد که به این شرح بود:
از طرف همراه اول گروهی رفتن پیش یه کارگر و یه پاکت بهش دادن و ازش خواستن بخوندش و یه آقایی که تصویرش هم مشخص نبود با یه لحن آمرانه و تمسخرآمیز به اون کارگر بیچاره گفت که 25 میلیون تومان برنده شدی،کارگر بیچاره از فرط خوشحالی نمیتونست حرف بزنه به زنش زنگ زد و دستاش میلرزید و در نهایت هم گریه کرد.
این شاید تبلیغ موثر و خوبی برای همراه اول باشه اما وقتی از دید بیطرفی به قضیه نگاه میکنیم میبینیم که واقعا دردآوره این تبلیغ که یه نفر به خاطر برنده شدن25 میلیون اینقدر خوشحال بشه که گریه بکنه جلوی همکاراش اونم یه مرد کارگر.ببینید این پول که الان واقعا پولی نیست چقدر تو زندگی یه نفر میتونه موثر باشه.چقدر ما هنوز آدم بدبخت و بیچاره تو این مملکت داریم.