تقریبا آخرای فیلم آنی هال وودی آلن یه لطیفه تعریف میکنه که در مورد روابط انسانی هست که تقریبا تو این مایه ها هست و من باهاش موافقم
یه روز یه یارویی میره پیش روانشناس و بهش میگه که برادر من فکر میکنه که مرغه،روانشناس بهش میگه که خوب بیارش پیش من و یارو میگه که به تخم مرغ هاش احتیاج داریم.به نظر من روابط عاطفی با دخترها هم به همین شکل هست،گاهی اوقات محال و غیر واقعی و غیر منطقی و احمقانه میشن،اما ما به تخم مرغ ها احتیاج داریم.
دیشب تا دیر وقت بیدار بودم و فیلم آنی هال از وودی آلن رو دیدم که دوستش داشتم
الان هم فیلم زندگی زیباست از روبرتو بنینی رو دیدم.
هر ئو فیلم رو دوست داشتم اما من همیشه شیفته فیلمهای وودی آلنی هستم.
دختری رو که گفتم همکلاس بودیم و از اخلاقش خوشم نیومد به من مسیج داده،بعد از چند مسج بهش گفتم فردا چی کار میکنی؟بهم جواب داده که فردا 7 صبح تا 1 بعد ازظهر کارم بعدشم خونه گوگولی!!!!!
من واقعا نمیدونم دعوا کنم؟خوشحال باشم؟تعجب کنم؟افسرده بشم؟حس حماقت بهم دست بده؟حس تحقیر بهم دست بده؟
چرا به من گفت گوگولی؟