تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

تنبل همیشه خوابه،جاش توی رختخوابه

باید برم انگلیسی یاد بگیرم و کمی کون گشاد بازی رو کنار بزارم.الان تو این کار جدید که هستم خارجی زیاد میاد،با کلاس نیستن،اکثرشون مال عراق و سوریه و کردستان عراق و این جور جاها هستن،اما خوب دیروز یه زری زدم و با یکیشون کمی انگلیسی بلغور کردم و همه دهنشون باز موند از تعجب.

برای مردم ایتالیا چه پیامی دارین؟»«این قدر داد نزنین و سلین بخونین.

خانواده ما دقیقا مثل این خانواده ها هستن که تو فیلمهای ایتالیاییه نشون میده.وقتی همه دور هم جمع میشیم فقط حرف میزنیم و میخوریم،حالا اگه مهمون هم داشته باشم که دیگه بدتر میشه.

من فکر میکنیم ما یه قرابتی با ایتالیایی ها داشته باشیم.البته فکر میکنم که نظریه ام درست باشه.چون چند تا کتاب خوندم که اینو تائید میکردن.

گو به آن بی وفا یار،حال این عاشق زار

این امکانی که فیسبوک گذاشته خیلی باحاله که بعد از این که کامنت گذاشتی زیرش هم میتونی مشخص کنی که در حال انجام چه کاری هستی.مثلا الان من اگه کامنت بزارم زیرش مشخص میکنم که در حال خوردن ناهار هستم.

در حال ناهار خوردن و خیره شدن به چشمهای خواهر روزه دار.

به نظر دانشمندان نژاد پرست ، دوغ تنها به خاطر رنگش از نوشابه سیاه بهتر است.

تو فیسبوک رفتم تو یکی از پیج های شهرم،که عکس های شهرم رو ببینم و کمی به یاد قدیم برم که دیدم یه یارویی عکس هیتلر رو گذاشته رو وال و نوشته هر کی این بزرگ مرد رو دوست داره لایک بکنه و زیرش حدود 300 کامنت بود که همه ازش تعریف کرده بودن و لایک زده بودن و خیلی هاشون هم خانم بودن،من میدونستم همشهری هام نژاد پرست هستن اما نه دیگه تا این حد،خوب شد که دیگه تو اون شهر نیستم.

در حال گوش دادن به ترانه "تصور کن" از محمد بی باک و جان لنون فقید.

پس کجایی که بیایی منو بگیری از خودم

چقدر من این ترانه علی لهراسبی رو دوست دارم که واسه امام زمان خونده،البته من وقتی بهش گوش میدم به یکی دیگه فکر میکنم.


زمانی در نوجوانی و جوانی فکر می‌کردم که باید به دیگران نشان دهم که خواندن یعنی چی؟ اما الآن دنبال این نیستم.

فعلا فقط تو حالتی هستم که دوست دارم فقط ترانه های سنتی گوش بدم،تصنیف دیگه ای که خیلی قشنگه و شعرش رو هم خیلی دوست دارم کاریه از استاد شجریان به نام "ببار ای بارون،ببار" که فکر کنم تو دستگاه همایون باشه.

وقتی به شعر این تصنیف خوب دقت میکنی میبینی که شاعر در حسرت روزهای از دست رفته نشسته و چشم امیدش به بارونه که بباره و مشکلات رو حل بکنه و از بارون میخواد که به خاطر مجنون و همه عاشقهای این دیار و همه کسایی که رفتن و ما رو تو این دنیا تنها گذاشتن بباره.از بارون میخواد بباره به خاطر مردای واقعی که کشته شدن.به خاطر همه کسایی که کسی رو صادقانه و پاک دوست داشتن اما بهش نرسیدن.نمیدونم چه چیزی تو این ترانه وجود داره که از شنیدنش خسته نمیشم.


ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما/بربند سر سفره بگشای ره بالا

خیلی دوست داشتم صدایی به زیبایی صدای سالار عقیلی داشته باشم.

عکاس‌ها اصلاً نمی‌دانند دارند از چه کسی عکس می‌گیرند. چون از لیموزین پیاده شدی پس لایق این هستی که ازت عکس گرفته شود.

رفتم 12 تا عکس 4*3 گرفتم و 18 هزار تومن دادم و بعد از 40 دقیقه عکس ها رو بهم داد.هر چی نگاه میکنم میبینم که عکس ها اصلا به من شبیه نیستن.یه آدم گنگ و مبهوت که به یه نقطه نامعلوم خیره شده و صورتش به طور خیل مصنوعی صافِ صافِ.

یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است.

یه کارتونی بود که اسم خارجیش رو بلد نیستم اما همه بهش میگن میگ میگ که یه گرگی میخواد یه پرنده رو بگیره و خیلی از دست این پرنده حروم زاده حرصم میگرفت،الان قسمت آخر این کارتون رو دیدم که بالاخره گرگ باهوش اون میگ میگ پست فطرت رو شکار میکنه و بهش بمب وصل میکنه و میترکوندش.نمیتونم بگم چقدر دلم خنک شد.