تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

دلتنگی

این روزها دلم واقعا واسه گلی تنگ شده.نمیدونم چرا؟اما خوب دلِ دیگه تنگ میشه بعضی وقتها آدم دل تنگ میشه،دل سنگ میشه،دل چرکین میشه،دل نازک میشه،دل بریده میشه،دلواپس میشه،دلبر میشه،دلربا میشه،دل آدم به هزار راه میره بدون این که خود آدم بخواد.اما اگر بخوام دقیق تر به موضوع نگاه کنم که چرا دلم چند روزه که واسش تنگ شده بر میگرده به حدود یک هفته پیش که داشتم میرفتم سرکار و یکی از همکارها رو تو مترو دیدم و بهم گفت ایستگاه قلهک پیاده بشیم تا برسیم به سازمان خیلی نزدیکتره تا این که شریعتی پیاده بشیم.منم تو رودروایسی افتادم و قبول کردم.وقتی قلهک پیاده شدیم یاد گلی افتادم.آخرین باز تو ایستگاه قلهک دیدمش.تو خیابون یخچال هم با هم قدم زدیم و کلا فضای اون اطراف همه زنده کننده خاطرات گلی بود.

نمیدونم کجاست،چی کار میکنه،درسش تموم شده یا نشده،دوست پسر داره یا نداره و زندگیش چطوره و هیچ ردپایی هم ازش ندارم.ولی دلم میخواد شاد باشه تو زندگیش و هر از گاهی هم به یاد من بیفته.

خیلی بده که آدم هیچ رد پایی از کسی نداشته باشه.


نظرات 1 + ارسال نظر
فرح پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 01:53 ق.ظ

ممنون از لطف شما که اجازه دادید سوال بپرسم...گفتین گلی از انواع اقسام آقایون تو زندگیشون میگفتن وشما گفتید نباید بگیم من هم حرف شما رو قبول دارم ولی وقتی پسرا ازدخترای قبلی میگن چی؟اونوقت باید چیکارکرد؟ویکی اینکه به طورنامحسوس میزنن توسرت که مثلا ازدواج نکردی خواهان نداری .بیک جورایی گفتنش از طرف دختر باعث میشه که طرف بفهمه بالاخره مقبول بوده ولی حالا به هردلیلی نشده.برخورد درست دختر از منظرشما که آقاهستیدچی باید باشه؟سپاسگزارم

هیچی.بی محلی.از این گوش بشنوه از اون گوش بیرون بکنه.
همیشه از این حرفها هست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد