یه برنامه ای بود قبلا زا صدای امریکا پخش میشد به اسم"پارازیت" که کامبیز حسینی همه کاره این برنامه بود.و یه پسر دیگه هم به اسم سامان اربابی باهاش همکاری میکرد.توی این سری از برنامه ها،آرش سبحانی خواننده گروه کیوسک و مسیح علینژاد هم دعوت شدن به عنوان مهمان و حرف زدن.بعد از مدتی این برنامه تموم شد و کامبیز حسینی رو از صدای آمریکا بیرون کردن و الان سری جدید این برنامه به یه اسم دیگه پخش میشه و همون آدمهایی که به عنوان مهمان تو اون برنامه بودن الان خودشون شدن مجری و تهیه کننده برنامه.من مطمئن هستم که این سه نفر که اربابی و علینژاد و سبحانی هستن.زیرآب حسینی رو زدن و از برنامه بیرونش کردن.بعد از مدتها حسینی سری جدید این برنامه رو تولید کرد و از رادیو فردا داره پخش میشه و تو قسمت اولی که از رادیو فردا پخش شد.یه متن خیلی خوب خوند که به نظرم جواب دندان شکنی به اون آدمهایی بود که این بالا کشیدشون و زیرآبش رو زدن.متن به این شرح هست:
"تو ای که این نبشته میخوانی به هوش؛ که روزگار با هیچ مرد بد نکرد؛ و بنگر که مردمان با روزگار چه بد کردهاند. من مردی بودم _ نامم گُم از جهان_ که پدر مرا کارِ دانش فرمود؛ و گفت این سود مردم است. و من چون گاوی بارکش که هزاران پوست نبشته از چرمِ همگنان را در ارابهای میکشد و از آنها چیزی نمیداند ندانسته بودم که سودِ کس نیست مگر زیان کسی! مرا یاد از آن روز است که زمین از کشتههای دیوان پُر بود، و دُهُلهای آشوبشان از بانگ و غوغا افتاد. از این پیروزی همه شاد شدند و من نه! من از فراز، در کشتهها نگریستم. پس به سکنجی شدم و در به روی خود بستم و به سالها این جام پرداختم، از بهرِ نیکی آن. و اگر روزی مرا داوری کنند که این جام سود است یا زیان، مرا بر خویشتن دشنام خواهد بود یا دریغ؛ آفرین یا نفرین؟ اگر در آینهی دانشِ من، به سودِ کسی دیگری را زیان کنند!"