تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

"میم ای کی جی" سابق،مرضیه فعلی

بالاخره تصمیم به ازدواج گرفتم.اونم با کسی که حدود 9 ماهی میشه که میشناسمش و زیر نظر دارمش.و قبلا هم دو دفعه در موردش نوشتم.راستش تو این مدت اینقدر با آدمهای عجیب و غریب آشنا شدم و اونقدر بی وفایی و نامهربونی از همه دیدم که دلزده شدم از روابط این جوری.بعد نشستم با خودم فکر کردم و دیدم که هیچ چیز واسه من مثل ازدواج نمیشه.و الان تو شرایط نسبتا ایده آل هستم.خلاصه دیروز با "مرضیه" یه جایی تو قلهک قرار گذاشتیم و رفتیم یه کافی شاپ نشستیم و یک ساعت من حرف زدم و دهنم کف کرد که از بس حرف زدم و حالا قرار شده بره فکراش رو بکنه و بهم خبرش رو بده.

تو آرشیو مطالب منتشر شده گشتم و این ها رو پیدا کردم

پنجشنبه 14 آذر92

چهارشنبه 20 آذر

نظرات 7 + ارسال نظر
دوست جمعه 29 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 01:01 ق.ظ

الکی میگی؟

نه.الکی نمیگم

Friends جمعه 29 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 04:10 ق.ظ http://friends.blogsky.com

ایول

مرسی

دوست شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:21 ق.ظ

زنته؟

خیلی با حال بود.

دوست(بابا5لی) شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 11:38 ب.ظ

خواهش میکنم. امیدوارم جوابت مثبت باشه و زندگی خوب و سالمی داشته باشید.

مرسی دوست عزیز.امیدوارم همین طوری بشه که شما گفتین.

دوست یکشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 03:18 ب.ظ

منم میام...

فعلا که خبری نیست.خودم هم دارم پشیمون میشم به خاطر یه سری حرکات

جکی هستم دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 02:30 ب.ظ http://jakvlobia.blog.ir/

مرضیه؟؟؟ سین چشم سبز چیشد پس؟
مث که باید بخونم بازم

نخون

جکی هستم دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 06:16 ب.ظ http://jakvlobia.blog.ir/

دیر گفتی تا ساعت شش نشستم همشونو خوندم!
از اون اردیبهشت خرداد که ازدواج کردی تا مهر نودو چهار همه چیز رو چرخه تکرار بود!

دقیقا

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد