بین ما کدورتی پیش اومده بود.صبح خیلی زود که رفتم سرکار."سین چشم سبز" رو دیدم.همسرم رو میگم.ساعت طرفای 7 بود.رفتیم تو یه پارک طرفای دروس نشستیم و مثل این فیلم ها کلی حرف زدیم و کدورتها رو سپردیم به اون رودخونه ای که از اونجا میگذشت.
بینمون همه چیز خوب پیش میره.قرار بود بریم کیش.اما من دیدم بریم مشهد اون بیشتر دوست داره.خلاصه این که روزهای خوب داره برگشت و به زودی میریم مشهد.
خوبه صحبت کردن حل می کنه معمولا معضلات رو.کار درست.
خیلی خوشحال شدم ! از رفع این کدورت ... خیلی خیلی .......
خدایا شکرت ! همین : )
از همین حالا زیارت قبول !
من هر روز و هر لحظه نگرانت میشوم که چه میکنی؟
پنجرهی اتاقم را باز میکنم و فریاد میزنم:
تنهاییات برای من ...
غصههایت برای من ...
همه بغضها و اشکهایت برای من...
بخند برایم بخند...
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خندههایت را ...
صدای همیشه خوب بودنت را
دلم برایت تنگ شده
دوستت دارم...
میگن قدیمی ها اهل تعمیر بودن، اما امروزی ها اهل تعویض... در این مورد قدیمی باش تراویس!