تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

صحنه‌های قتل را مثل صحنه‌های عاشقانه فیلم برداری کنید و صحنه‌های عاشقانه را مثل صحنه‌های قتل.

چند تا فیلم هستن که دلم میخواد ببینمشون اما نه فرصت شده که ببینم نه جایی دیدمشون که بخرمشون.فیلمها بدون هیچ ترتیب خاصی:

1-ماهی و گربه(شهرام مکری)

2- پرویز(مجید برزگر)

3-فقط عاشقان زنده می مانند(جیم جارموش)


درخت بودن زیباست ،زیباتر از آن باهم بودن و جنگل را ساختن است …

"سین چشم سبز" خیلی از وقتها قبل از این که خوابش بگیره،همین جوری که سرش رو بازوی منِ شروع میکنه از شمال حرف زدن و از این که عاشق جنگلِ و بچه جنگلِ و همیشه تو رویاهاش خودش رو تو دوره بچگیش میبینه و از قارچ ها و میوه های جنگلی میگه و کم کم حرفهاش نامفهوم میشه و میبینم که خیلی سورئال خوابش گرفته.

همیشه هم وقتی که خوابش مگیره من به این فکر میکنم که همه ما آدمها دلتنگ یه جایی هستیم که میدونیم دیگه به اون محل تعلق نداریم یا دیگه نمیتونیم به اون دوره برگردیم،اما قبول و پذیرش این واقعیت واسه ما سخته و مدام دلمون میخواد خیال پردازی کنیم.مثل من که بعضی وقتها خودم رو یه نووجون لاغر مردنی سبزه میبینم که تو رودخونه شهرمون دارم شنا میکنم یا همسر من که خودش رو تو رویا هنوز همون دختر چاق سفید شمالی میبینه که با مادرش تو جنگل تمشک میچینه.

اما زندگی ما آدمها رو عوض میکنه و دیگه اون آدم سابق نیستیم.

از راه رسیده بوی محرم/ای دل تن کن پیراهن غم

این محرم شد سومین محرمی که تهران هستم.فکر نکنم دیگه تا آخر عمرم بتونم برم جنوب.دیگه اینجا صاحب کار و خونه و زندگی هستم و به قول معروف ریشه زدم و حتی اگر بخوام هم نمیتونم برم جنوب.

هیچ کس نمی‌داند که فردا چه به دست می‌آورد، و هیچ کس نمی‌داند که در کدامین سرزمین می‌میرد

مدتهاست که دلم میخواد یه کاری رو انجام بدم،اما نتونستم انجامش بدم.دلم میخواد توی یه صبح خیلی سرد،خیلی زود از خواب بیدار بشم و یه صبحونه مثل سوسیس بندری یا املت یا کله پاچه بخورم و دوباره بخوابم.

مرگ

یکی از همکارهامون که خیلی جوون بود و من میشناختمش تصادف کرد و فوت شد.پسر خیلی خوب و خوشتیپی بود و موهای پر پشت و مشکی داد.خیلی ناراحت شدم که چرا همچین آدمی باید بمیره و یه آدم نخاله مثل من باید زنده بمونه.