تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

سفر

دارم واسه چهار روز با "سین چشم سبز"میرم شمال تا بهم تمام جنگل ها و برکه ها و جاهایی رو که یه روزی دوست داشته به شوهرش نشون بده رو ببینم.دارم میرم جاهایی رو ببینم که هر شب قبل از خواب در مورد اونا حرف میزنه.دارم میرم جاهایی رو ببینم که شاید یک روزی مجبور بشم و برم اونجا زندگی کنم.

عریانی بیماری عصر ماست شاید

حالا که همه از گلشیفته فراهانی میگن بنده حقیر فدوی امت هم بگم که اصلا فکر نمیکردم که گلشیفته فراهانی بدنی تا به این حد زشت و تخمی با سینه هایی کوچک و آویزون و سیاه داشته باشه و فکر میکنم یکی از دلایل اصلی انتقاد مردم و به خصوص مردها و روشنفکرها و آدمایی از این قبیل این باشه که سرخورده شدن از دیدن این بدن تخمی.اگر لخت میشد و یه بدن بلوری و سینه های سفت و برجسته و پوست سفیدش رو عیان میکرد اون وقت بود که چهچهه مستان و حمایت همه اقشار رو داشت.اما حالا فقط افسوس و وامصیبتا و ....

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود

چند نکته رو در مورد باورهای غلط افراد مجرد از زندگی متاهلی میخوام بگم:


اول- بر خلاف تصور رایج آدم های مجرد،بعد از ازدواج صبح تا شب و شب تا صبح و عصر و ظهر و بعدازظهر خبری از سانفرانسیسکو رفتن نیست.خیلی زرنگ باشی و وقت داشته باشی و قدرتی واست مونده باشه و خسته کار نباشی و فصل گلاب گیری نباشه و روی خوش ببینی،روزی یک بار یا چند روزی یک بار بری سانفرانسیسکو.


دوم- هیچ این فکر رو نکنید که خودتون روکوسیفردی هستین و همسرتون هم الکسیس تگزاس.به خاطر این که اونا هنرپیشه هستن و واسه این کارا آموزش دیدن و تمام چیزهایی که تو فیلمها میبینید آموزه های غلط از نظر بهداشتی و علمی و روانی هستن و به هیچ وجه کارهای اونا رو سر لوحه خودتون قرار ندین.


سوم- گروهی دیگه هم فکر میکنن که با یه شخص روشنفکر ازدواج میکنن و بعد از ازدواج از صبح تا شب میشینن و در مورد اسپینوزا و تارکوفسکی و گدار و صادق هدایت و کافکا و نیچه حرف میزنن و نقد میکنن.و گروهی دیگه هم فکر میکنن چون نمیتونن آدمی پیدا کنن که در این موارد باهاش حرف بزنن باید ازدواج نکنن.اما خبر خوبی که واسه این دو گروه دارم اینِ که هر دو دارن کاملا اشتباه فکر میکنن.چه آدم خردگرایی باشی با بینش وسیع و دانش بسیار در مورد هنر و فلسفه و موسیقی و سینما و چه آدم متوسطی باشی با دغدغه های عادی،بعد از ازدواج تمام صحبت هایی که با همسرت میکنی خرید لوازم خانگی و عوض کردن پرده ها و غیبت کردن و برنامه ریزی واسه مسافرت و رفتن به مراکز خرید و پشت در اتاق پرو منتظر موندن و اگر خیلی هم خاطر خواه هم باشین اون وسط مسطاش یه چند جمله عاشقانه و والسلام.


چهارم- بعضی از آقایون فکر میکنن که نمیتونن ازدواج بکنن چون برق کاری و لوله کشی و نصب آنتن و کار فنی بلد نیستن و به همین خاطر تو زندگیشون به مشکل بر میخورن.چیزی که میخوام بگم اینِ که هیچ کس این کارا رو بلد نیست.مثل کنکوری میمونه که سوالاتش سخته و فکر میکنی که تو نتونستی جواب بدی اما در واقع واسه همه سخت بوده و همه خراب کردن.پس اصلا نگران نباشید.با یه تلفن و یه پول کم آدمهایی هستن که میان خونتون و لوله کشی و برق کشی و نصب پرده و آنتن و همه جور کار فنی مزخرفی که بلد نیستی رو واست انجام میدن و میرن.و این جوری هم نیست که شما بیست وچهارساعت شبانه روز و هفت روز هفته مشغول لامپ عوض کردن و کارای خونه باشید.وقتی یه چیزی رو درست کردین دیگه درستِ و نیازی به نگرانی نیست.


پنجم- من دوست ندارم موهای زنم رو کسی ببینه،من از این که زنم لباس تنگ بپوشه بدم میاد،من از جلف بازی بدم میاد،من نگران اینم که زنم رو تو خیابون مردای غریبه نگاه کنن.در جواب آدمهایی که این جمله ها رو میگن باید بگم که خوب عزیز من شما با همچین دختری ازدواج نکن.چون این امکان وجود نداره یه آدم بعد از بیست و اندی سال عوض بشه و نتیجه این میشه که همیشه دعوا دارین.شمایی که این فکر رو دارین باید برید و با یه دختر مذهبی و با حجاب ازدواج کنید.یه دخترمذهبی و چادری امکانش هست که به مرور زمان عوض بشه اما یه دختر با فکر باز و پوشش راحت و آزاد رو نمیتونی عوض بکنی و مذهبی و با حجابش بکنی.

خداحافظ ای همنشین همیشه

علیرضا جی جی یکی از اعضای گروه zedbazi یه چیزی داره به نام پادکست صوتی که هر از چند گاهی منتشرش میکنه به سوالات طرفدارهاش پاسخ میده.توی آخرین پادکستش یه حرف خیلی قشنگ زد و در واقع این حرفش جوابیه ای بود به سامان ویلسون.کاری به جزئیاتش ماجرای اون دو تا ندارم.علیرضا جی جی به سامان ویلسون گفت که این که تو توی 30 سالگی میخوای دوباره رپر بشی خیلی دیره،تو بهترین سالهایی رو که میتونستی توش رپ بخونی رو از دست دادی و رپ کردن تو 23 سالگی یه لذت دیگه داره تا توی 32 سالگی.

وقتی به حرفش فکر میکنم میبینم درست گفته و حکایت تقریبا خیلی از ماها میشه.من راضی هستم از وضعیت اقتصادی و مالیم و روز به روز هم داره بهتر میشه.اما وقتی به یه حالت آرمانی میرسم که احتمالا حوالی 45 سالم باشه.اکثر ما همین حالت رو داریم.تا جوونیم پول نداریم،وقتی که پول داریم انرژی جوونی رو نداریم و در نهایت هم جوانی کجایی.

پانوشت:دیدن ویدیوی زیر رو از دست ندید.

جوانی

عزیزمن،خوشبختی نامه ای نیست که یکروز نامه رسانی زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دستان منتظر تو بسپارد

در بهترین روزهای زندگی به سر میبرم و با تمام وجودم احساس خوشبختی میکنم.

حماقت هیچ‌کس به اندازه‌ای نیست که جنگ را به صلح ترجیح دهد.

یک مسئله رو میخوام مطرح کنم و اونم اتفاقی است که توی پاکستان افتاد و یه چند تا از این عوضی های طالبان وارد مدرسه ای میشن و حدود 140 بچه رو که بین 6 تا 15 سال داشتن رو میکشن.کودکان معصوم و بی گناه.من صبحهای سرد و خیلی زود که میام سر کار به این چیزا فکر میکنم که چه به سر این آدمها میاد که تا این حد سنگدل میشن و به جرات میتونم بگم که سنگدل و بی رحم لغاتی قاصر در وصف این جور آدمهاست.و بعد بیشتر فکر میکنم و با خودم میگم یه گوشه از دنیا مردم واسه قورباغه و سگ و گربه و موش خونگیشون بیمارستان و کلینیک و مراقبهای ویژه پزشکی دارن و یه گوشه دنیا میرن تو مدرسه و رو سر 140 پسر بچه مدرسه ای تیر کلاشینکف خالی میکنن.