سین چشم سبز بهم گفت پشت گوشت رو دیدی خارج رو هم میبینی.من نمیخوام بچه ام غربزده بار بیاد.من بچه شمالم تو رو هم میبرم شمال و اصلا دیگه حرفش رو هم نزن.کارت بانکی هم از ماه دیگه میگیره و 100 تومن پول توجیبی بهم میده و پول کلاس زبانم رو مجبور شدم از مادرم بگیرم و عجیب این که توی این وقایعی که مربوط به سرکوب نقشه های من هست مادر خودم هم نقش اساسی ایفا میکنه.به هرحال یه جنبه از ازدواج هم همینه که دیگه اختیارخیلی از چیزایی که داشتی دیگه دست خودت نیست.
والسلام.
چرا خانومتون به شما پول تو جیبی میده؟
از اقتدار خانوم سین چشم سبز خیلی خوشم اومد !
هاهااا ... فقط یه شمالی می تونه بگه من بچه شمالم و تو رو هم می برم شمال :)))
روز اولی که از مهاجرت نوشتینم همش مشتاق بودم بدونم نظر سین بانو هم مساعد هست : ) ؟ حدسم درست بود !!! ؛ )
این بیشتر دیکتاتوری هست.
ولی خوب چاره ای نیست.دوستش دارم.
دم سین چشم سبز گرم
خیلی حرکت قشنگی بوده
از طرف من ببوسش
چشم