تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

نظریه نسبیت

الان شبکه HD داره یه فیلم میزاره به اسم مقاومت که هنرپیشه اون دنیل کریگ هست.همون جیمز باند کازینورویال.

یکی از زیباترین فیلمهایی که تو زندگیم دیدم یه فیلم کوتاه بود که دانیل کریگ توش بازی کرده بود.یه فضانورد که میره و چندسال تو فضا میمونه و وقتی برمیگرده پسر کوچیکش یه پیرمرد شده.

توافق هسته ای

اگه توافق هسته ای هیچی نداشته باشه همین که بدونیم دیگه سایه جنگ و تهدیدش بالا سرمون نیست کافیه.

نباید فراموشت کنم.

مورد اول:بعضی وقتها ناامید میشم از همه چیز و به خودکشی فکر میکنم.نمیدونم چرا واقعا.همه چیز خوبه ولی این فکر خودکشی منو رها نمیکنه.

مورد دوم:الان که دیگه فیسبوک از رونق افتاده پیدا کردن دوستای قدیم دیگه سخت شده.

مورد سوم:نمیدونم این توافق چه چیزی واسمون داره.امیدوارم هر چی که بشه واسه همه خوب باشه.

مورد چهارم:خیلی سخت میشه پول درآورد این روزها.

مورد پنجم:سین چشم سبز روزی حداقل یک بار بهم میگه آرزوی من اینه که یک بار نماز بخونی.


زندگی میگذره

هوا اونقدرها هم که مردم میگن گرم نیست.یعنی من راحتم.مشکلی ندارم.

روزها میان و میرن و هیچ اتفاق خاصی نمیفته.

سریال پایتخت 4 خیلی باحاله.من همیشه این سریال رو دوست داشتم.

دیروز خودم تنها رفتم سینما و فیلم نهنگ عنبر رو دیدم چون با سین چشم سبز قهر بودم.وقتی برگشتم آشتی کردیم و دستاش رو بوسیدم و امروز بهش گفتم بریم سینما گفت شرمنده امشب شیفتم و من شب جمعه ای دارم رادیو آوا گوش میدم.

هر چی فکر میکنم نمیدونم بازی والیبال ایران و روسیه چه روزی هست.

تمام زندگیم رو دارم حس میکنم حول محور همسرم میگرده.تحقیقات اون رو انجام میدم.فیلمهایی میبینیم که اون میخواد.مسافرت هم شمال پیش خانوادش میریم.البته زیاد هم بد نیست.

بعضی وقتها با خودم فکر میکنم اگه یک میلیارد پول داشته باشم زندگی ردیفی تا آخر عمر میکنم.امروز فکر کردم و دیدم 2 میلیارد کافیه.

مدتهاست ترانه جدیدی که به دلم بشینه وارد بازار نشده.شاید آلبوم کاوه آفاق خوب باشه.


چندان بخورم شراب کاین بوی شراب//آید ز تراب چون روم زیر تراب //گر بر سر خـاک من رسد مخموری //از بوی شراب من شود مست و خراب

پنج شنبه و جمعه رو با "سین چشم سبز" رفتیم خونه پدریش تو شمال تو دل جنگل ها و شالیزارها.

"سین چشم سبز" داشت تو هال نماز میخوند.نمیدونم نماز چی بود که هنوز اذون ظهر نشده داشت میخوند و منِ اهل جنوب تو شرجی شمال و بین درختها نشسته و به درختهای انگور و آلبالو که از فرط میوه خم شده بودن نگاه میکردم و به این فکر میکردم که این انگورها و این آلبالوها چه شراب نابی میشن.اما افسوس و افسوس.من  باید شاکر باشم که نماز نخوندنم رو یه جورایی فاکتور گرفته.پس اگر حرف شراب رو بزنم سرم رو به باد میدم.

نماز"سین چشم سبز" به رکعت سوم نرسیده بود که گنجشکهایی گرسنه به میوه ها نوک میزدند و به زمین می افتادن و من اندیشه کنان،خیره به گنجشکها و "سین جشم سبز" در فکر دعا برای هدایت من.