تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

مردم هرگز خوشبختی خود را نمی‌شناسند. اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگانشان است.

نمیدونم طبیعت شمالی ها اینه یا همسر من اینجوریه.اما احساس میکنم روز به روز داره پیرتر میشه.چند باری هم خودش اشاره کرده که دارم پیر میشم.موهاش رو رنگ نکرده و همه موهاش تقریبا سفید هستن و دور چشمهاش داره چروک میشه.

نظرات 6 + ارسال نظر
کیمی آ جمعه 22 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 12:57 ق.ظ http://yeghatre-harf.blogsky.com

بعضیه ژنشون اینجوریه . بدجور و یه هو پیر میشن !
براش کرم دور چشم بخر ... تشویقش کن موهاشو رنگ کنه ... اینجوری خودش اعتماد به نفس بیشتری میگیره.

همه پیر میشیم.اما متاسفانه همسر من یهو و خیلی سریع داره تغییر میکنه

نازنین جمعه 22 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 12:27 ب.ظ

بخاطر استرس کاره شاید.
بهرحال اداره کردن یه زندگی و کار کردن با هم کار خیلی سختیه... حتی اگر هم نرسه کار زیادی برای خونه انجام بده باز هم استرس ش و فکرش در مدتی که سر کاره باهاشه، و وقتایی که خونه س فکر ش در گیر اتفاقات محل کاره و همه ی اینا باعث میشه به آدم فشار بیاد.

و مرسی که وبلاگت رو باز کردی.
تو صادقترین وبلاگ نویسی هستی که من به عمرم دیدم, خیلی از کسایی که اینجا چسناله ی عاشقی راه میندازن هم خودشون روزی صدبار خیانت می کنن اما جرات گفتنش رو ندارن. و خیلی کارهای دیگه که مردم خودشون انجام می دن و تو ی نوعی که می نویسیشون رو بخاطرش سرزنش یا نصیحت می کنن.

حالا نه که خیانت خیلی چیز خوبی باشه و من ازش دفاع کنم، اما آدمایی که همیشه خودشون رو موظف به نصیحت دیگران می دونن نمی فهمم

در مورد قسمت اول با حرفات موافقم.اما فکر میکنم طبیعت شمالی ها اینه که زود پیر میشن.
در مورد قسمت دوم هم باید بگم خیلی ممنونم از نظرت.خیلی لطف داری.
نازی جان تو وبلاگ نداری؟؟؟

م ر ی م ی شنبه 23 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:27 ق.ظ

ازش پرسیدی که چرا به خودش نمیرسه؟؟!!
یکم عجیب نیس؟...
چون خانمها اونم به سن اون باید خیلی به این مسئله حساس باشن...

تازه وارد شنبه 23 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:36 ب.ظ

وااااالااا.نظرمو تایید نمیکنی؟
من دانشجو بودم تو یکی ازشهرهای دیگه. ناهار درست کرده بودم واسه خودم (دوپیازه) غیرشیرازی ها خیلی هاشون نمی دونن چیه و حتی به مزاجشون خوش نمیاد. (شایدم بیاد نمی دونم. همسر من که غیرشیرازیه دوست داره) خلاصه وقتی خواستم در آپارتمانمو ببندم برم بیرون خانم همسایه اومد و گفت پسرم تمام ظهرو گریه کرده که من غذای س....جونو میخوام. منم روم نشده بیام ازت بگیرم. پسره از زیر دستم در رفت و سریع رفت سر ظرف غذام. تا درشو برداشت گفت اووووووق. بهش گفتم بعله دیگه مرغ همسایه غازه کباب ماهیتابه ای مامانتو نمی خوری اونوقت واسه غذای من گریه می کردی؟ اینم نتیجه اش. حالا همین داستان در مقیاس وسیع و واسه خیلی چیزهای دیگم قابل تعمیمه.

آنا یکشنبه 24 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 12:27 ق.ظ

اصلا ربطی به شمالی نداره
من یک شمالی هستم 25 ساله دو سه روزه بودن اینکه چروکی داشته باشم کرم دور چشم میزنم برای پیشگیری
نمیدونم چرا ب خودشون نمیرسن
خب برای شروع تو براش رنگ مو بخر یا کرم های دور چشم بذار بدونه دوس داری ب خودش برسه...

زن عاشق چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 03:54 ب.ظ

زود پیر میشه واسه خونت کارگر بیار اونقد ک زحمت میکشه کاش میشناختمش و روشهای دراوردن پدرتونو بهش میگفتم تا دیرتر پیر بشه

خدا رو شکر که منو نمیشناسی.ضمنا تو نگران نباش.خودش به اندازه یک دوجین خواهر و دوست داره که بهش یاد بدن پدر منو در بیارن

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد