کثیف ترین شوخی که این روزها رواج پیدا کرده همین کاری است که به تقلید از داعش میخوان سر ببرن و بعدش بلند میشن و میرقصن.خیلی وقیحانه و غیرانسانی است که مرگ و ذبح و مثله شدن انسانهایی بی گناه اینجوری اسباب طنز و خنده بشه.
تراویس بیکل
سهشنبه 24 آذرماه سال 1394 ساعت 08:19 ب.ظ
Mohamad
سهشنبه 24 آذرماه سال 1394 ساعت 10:31 ب.ظ
خداحافظ تراویس تو رو با دوستانت تنها میزارم واسه تو و همه جوونا آرزوی موفقیت و خوشبختی میکنم غرورم بیشتر از این نمیزاره مورد تمسخر بعضی دوستان قرار بگیرم از این به بعد میشم خواننده خاموشت
Mohamad
سهشنبه 24 آذرماه سال 1394 ساعت 11:42 ب.ظ
خداحافظ تراویس تو رو با دوستانت تنها میزارم واسه تو و همه جوونا آرزوی موفقیت و خوشبختی میکنم غرورم بیشتر از این نمیزاره مورد تمسخر بعضی دوستان قرار بگیرم از این به بعد میشم خواننده خاموشت
تازه وارد
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1394 ساعت 01:00 ق.ظ
سلام من یه زن شوهر دارم . بدون ترس از قضاوت دیگران راحت مینویسی وومیخوام با این شیوه حرف دلم و بزنم . دردودل کنم و بگم یه جورایی احساست و میفهمم و یه جورایی نه. چند وقتیه تا بیکار میشم میام و میوفتم به جون ارشیوت . شاید هر پست و چند بار خونده باشم. بعضی از ما انقدر احساسات و عاطفمون زیاده که میتونیم به بیشتر از یک نفر عشق و محبت بدیم و سیرابش کنیم. شاید اشتباه میگم ولی خیلی جاها حس کردم رابطه هات هوس و فقط نیاز جنسی نبوده و واقعا دنبال یه محبت و عشق واقعی بودی . همسرت زن خوبیه خدارو شکر. حالا به این نیاز تو و غریزه یا عادتت کاری ندارم. حرفی که میخوام بزنم چیز دیگه ای . شاید تو شاید مخاطبات بگن عجب زن عوضی و هرزه ای . ولی منم یه ادمم. اول یه انسانم بعد یه زن و متاسفانه یا خوشبختانه بعدش یه مادر ! ولی نیاز دارم . به محبت دیدن . به احترام دیدن . به احساس با ارزشی کردن و تمام این حداقل های نیازهای انسانی . به اینکه کسی باشه تا تاییدم کنه . حمایتم کنه . تحسینم کنه و تشویق . سی سالمه . درس خونده ام . تو رشته ی خودم کار بلدم ولی انسانم و محتاج دم دستی ترین احساسات روزمره. واسه همین کم اوردم و بعد هفت سال تلاش و بعد کلی خانمانه و نجیبانه رفتار کردن هشت ماهی هست که با کسی دیگه خوش و بش میکنم. خواستگار قبلیم تو فامیل که متاسفانه اونم همسر داره . عذاب وجدان با لذتی که از مصاحبت باهاش میبرم برابره ولی هروقت میخوام تمومش کنم و یاد تنهایی هام میافتم میترسم. میخواستم با گفتن اینا کمی خودم و سبک کنم . بگم فقط مزدا نیستن که این اشتباها رو مرتکب میشن . من زن هم پام و کج میذارم . به عاقبتشم فکر کردم . هر روزم تنم بابتش میلرزه . رابطه ی جنسی نداریم ولی ابروریزی همین چهار تا تماس و قرار یواشکی واسه هفت پشت جد و ابادم بسه ولی بهش محتاجم . کسی هست این و بفهمه ؟
چقدر اینجا مسموم و خطرناکه با خوندن دو سه تا پست و نظرات میشه فهمید اینحا چقدر خطرناک و زشتی خیلی چیزا رو داره تمیز نشون میده. نمیدونم چی شد اومدم اینجا اما میدونم باید فرار کنم از اینجا برای همتون آرامش میخوام و زندگی درست آخه ما انسانیم،درک و شعور داریم خدای من کمکشون کن.
جدیدا خیلی چیزا اسباب خنده شده:(
خداحافظ تراویس
تو رو با دوستانت تنها میزارم
واسه تو و همه جوونا آرزوی موفقیت و خوشبختی میکنم
غرورم بیشتر از این نمیزاره مورد تمسخر بعضی دوستان قرار بگیرم
از این به بعد میشم خواننده خاموشت
خداحافظ تراویس
تو رو با دوستانت تنها میزارم
واسه تو و همه جوونا آرزوی موفقیت و خوشبختی میکنم
غرورم بیشتر از این نمیزاره مورد تمسخر بعضی دوستان قرار بگیرم
از این به بعد میشم خواننده خاموشت
پناه بر خدا!!!
می دونی یاد چی افتادم؟
پارسال که بعضی پسرهای بی وجدان به صورت دخترها آب می پاشیدن و دخترها می ترسیدن خیال میکردن اسیده ...
واقعا موافقم
گل گفتی تراویس بیکل....
سلام
من یه زن شوهر دارم . بدون ترس از قضاوت دیگران راحت مینویسی وومیخوام با این شیوه حرف دلم و بزنم . دردودل کنم و بگم یه جورایی احساست و میفهمم و یه جورایی نه. چند وقتیه تا بیکار میشم میام و میوفتم به جون ارشیوت . شاید هر پست و چند بار خونده باشم. بعضی از ما انقدر احساسات و عاطفمون زیاده که میتونیم به بیشتر از یک نفر عشق و محبت بدیم و سیرابش کنیم. شاید اشتباه میگم ولی خیلی جاها حس کردم رابطه هات هوس و فقط نیاز جنسی نبوده و واقعا دنبال یه محبت و عشق واقعی بودی . همسرت زن خوبیه خدارو شکر. حالا به این نیاز تو و غریزه یا عادتت کاری ندارم. حرفی که میخوام بزنم چیز دیگه ای . شاید تو شاید مخاطبات بگن عجب زن عوضی و هرزه ای .
ولی منم یه ادمم. اول یه انسانم بعد یه زن و متاسفانه یا خوشبختانه بعدش یه مادر !
ولی نیاز دارم . به محبت دیدن . به احترام دیدن . به احساس با ارزشی کردن و تمام این حداقل های نیازهای انسانی . به اینکه کسی باشه تا تاییدم کنه . حمایتم کنه . تحسینم کنه و تشویق . سی سالمه . درس خونده ام . تو رشته ی خودم کار بلدم ولی انسانم و محتاج دم دستی ترین احساسات روزمره.
واسه همین کم اوردم و بعد هفت سال تلاش و بعد کلی خانمانه و نجیبانه رفتار کردن هشت ماهی هست که با کسی دیگه خوش و بش میکنم. خواستگار قبلیم تو فامیل که متاسفانه اونم همسر داره .
عذاب وجدان با لذتی که از مصاحبت باهاش میبرم برابره ولی هروقت میخوام تمومش کنم و یاد تنهایی هام میافتم میترسم. میخواستم با گفتن اینا کمی خودم و سبک کنم . بگم فقط مزدا نیستن که این اشتباها رو مرتکب میشن . من زن هم پام و کج میذارم . به عاقبتشم فکر کردم . هر روزم تنم بابتش میلرزه . رابطه ی جنسی نداریم ولی ابروریزی همین چهار تا تماس و قرار یواشکی واسه هفت پشت جد و ابادم بسه ولی بهش محتاجم . کسی هست این و بفهمه ؟
چقدر اینجا مسموم و خطرناکه
با خوندن دو سه تا پست و نظرات میشه فهمید اینحا چقدر خطرناک و زشتی خیلی چیزا رو داره تمیز نشون میده.
نمیدونم چی شد اومدم اینجا اما میدونم باید فرار کنم از اینجا
برای همتون آرامش میخوام و زندگی درست
آخه ما انسانیم،درک و شعور داریم
خدای من کمکشون کن.
مردم ما همین جورین
از همه چیز یه سوژه ای واس مسخره کردن پیدا میکنن .
+ از دلایلی که این مدت زیاد دلم نمیخواد اینجا کامنت بذارم اینه که دیگه جواب کامنتا رو نمیدی .
کجایی تراویس شب ه جمعه شده ها،بیا یه چیزی بنویس
آره عاطفه جون من می فهممت تقریبا تجربه مشترکی داریم البته من از سر گذروندمش با پناه بردن به خودم با دوست داشتن خودم امیدوارم تو هم بتونی