سخن اول:تو دوره دانشجویی که رفیقی داشتم که اهل انزلی بود و با هم ردیف بودیم و یه بار با یه دختری تو خونه گرفتنش و بعدش منم فارغ التحصیل شدم و دیگه خبری ازش نداشتم.بچه باحالی بود.به ترانه هایی که خیلی اثر غم انگیز و متاثر کننده ای داشت با همون لهجه شمالیش میگفت که ترانه اش خیلی داغانه.حالا از اون به بعد منم عادتم شده به ترانه هایی مثل ترانه عزیزم کجایی چاووشی میگم ترانه داغان.
سخن دوم:توی جنوب که من بزرگ شدم و درس خوندم هیچ وقت من شمالی ندیدم.هیچ کسی نبود که بگه من شمالی هستم.تا این که من رفتم دانشگاه تو استان مرکزی و یه بار به یکی گفتم بچه کجایی؟اونم گفت من بچه شمالم.من تعجب کردم و بهش گفتم یعنی چی بچه شمالی.اسم شهرت چیه؟حالا خوبه من بگم بچه جنوبم؟
سخن سوم:من تا زمانی که با همسرم ازدواج نکرده بودم نمیدونستم شمال یعنی مازندران و گیلان و گلستان.اصلا نمیدونستم مرکز گیلان کجاست یا رشت کجاست یا ساری کجاست.
سخن چهارم:من از دوره دانشجویی همیشه برنامه ریزی میکردم که برم شمال و توی یه ویلای جنگلی زندگی بکنم.
سخن پنجم:بهترین دوست دوران خدمت من شمالی بود که متاسفانه تو تصادف کشته شد.
شمالیهاااااا ماهنننن
کل شمال یه طرف انزلیییییییییی ی طرف !:))))))))))
اما مردای شمالی داغانننننننن :))))
درود بر تو آنای نازنین
شمالیا کلا گلن،مخصوصا سارویا!
بر منکرش لعنت
چه جالب! منم چندتاهم اتاقی رشتی داشتم,دقیقا این کلمه داغان رو میگفتن:)))) هنوزم که هنوزه منم میگم!
چه تفاهم جالبی
وبلاگ داری؟؟؟
عنوانت..و باز آخ عنوانت:))
فدات بشم
درود به شمال و شمالی
امضا یک شمالی
:) اتفاقا منم یه بار تو وبلاگم نوشته بودم نباید شمال جنوب مشرق مغرب گفت:|
من جنوبی هم کم و بیش شنیدم اما این شمالی گفتنا خیلی و اعصابمه...
+ داغان رو ما هم به همون لهجه میگیم به شوخی
+ میدونی اکثر آدمایی که اینجان الان فقط ته لهجه دارن؟ متاسفانه گیلکی صحبت نمی کنیم ماهایی که مادر پدرامونم تو شهر رشت به دنیا اومدن... شهرای اطراف رو نمی دونم.
مرسی از نظرت مگی عزیز
انا چرا میگی مردای شمالی داغانن .مگه چجورین؟
با من حرف زد آنا.
خیلی باحالی
معلومه که زنجیره ی زندگیت تو رو کشونده به زندگی با یه شمالی چشم سبز :)
آره دیگه.اینجوریاست
من تقریبا هر سال از مشهد به طرف تهران ،از جاده شمال میرم به جز استان گلستان، برخوردای خوبی در گیلان و مازندران ندیدم البته در اون شهرهایی که در مسیر تهران هستن، دو سال پیش رفتیم کنار یه رودخونه بشینیم یه نفر اومد گفت پنج هزار تومن باید بدین!!1! ملک شخصیه!!! نمی دونم از کی تا حالا منابع طبیعی مثل رودخونه ها شخصی شده؟ کلا هر جا بخوای بشینی باید پول بدی ؛ غذاهاشون هم بی کیفیت و خیلی گرونه. دوبار هم برنج خریدیم ، که صد رحمت به این برنجای کوپنی و پاکستانی ، روی برنجا خوب بود و ته گونی افتضاح،فقط طبیعت خیلی قشنگی داره به شرط این که گرم نباشه... البته به شمالیا برنخوره، چون زیاد اهل سفر هستم این معایب رو هر دفعه که از اونجا رد میشم می بینم
سمت ما نمیای یا میای و ساکت رد میشی ؟؟
+ میدونم که این دسته بندی های قومیتی خیلی کار زشتیه ولی به شخصه خاطرات خوشی از شمالی ها ندارم :)
خب مگه اشکالش چیه؟
منم میگم داغانه.باور کنین همه ی شمالی ها میگن "داغانـه"
منم شمالی هستم چون :)
من گفتم اشکالی داره؟؟؟
منم با انا حرف زدم .خخخخ
باشه
عنوانت داغانه هااا.دوس می دارمش.خاش خاش
قربانت
تراویس جان ارم سوال بپرسن موردی نیس.چرت و پرت میگن حوصله ندارم
آذر جان من خودم شمالیم.مردای شمالی فکر میکنن پادشاهن شما باید مثل کنیز باشی براشون.البته استثنا هم هست ک من فقط دایی هام رو دیدم که خوب هستن و با زنشون همکاری دارن.
اما شوهرخاله هام فکر کن وقتی دیر برسن خاله هام باید براشون غذا بیارن تا بخورن.
من نمیتونم اینطوری باشم.من متنفرم از این حرکت
مثلا همسر من اگه دیر برسه خودش میره غذا میکشه و میخوره و ظرفش رو میشوره.گاهی هم پیش میاد خودم این کارا رو کنم اما ب هیچ عنوان ازم انتظار نداره اما خب گاهی دوست دارم این کارا رو کنم
کلا مردای جنوبی خیلی هوای زنشون رو دارن،فقط همسر من نیست
من هرگز دلم مرد شمالی نمیخواست و خواستگارای شمالیمم مامانم ن مبگفت حتی حاضر نبودم حرف بزنم.انقد متنفر بودم!:دی
زنای شمالی توجه کنی زود پیر میشن چون واقعا مردای شمالی وحشتناکن
اینم بگم من خیلی حساسم.خیلیییییی شدید. شاید یکی اینارو بخونه بگه این رفتار مردا عادیه اما برا من نیست.
میگم میتونستی اسم این پست و این بزاری: همیشه پای یک شمالی در میان است!
+ مطلب جالبی نوشتی.نه فقط تو خیلی از افرادی که با شمالیا سر و کار نداشتن نظرشون همینه.من یه همکلاسی بندر عباسی داشتم اونم همینجوری فکر میکرد