تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

تمام حیوانات به استثنای انسان به این حقیقت واقفند که هدف اصلی در زندگی لذت بردن از آن است.

تو این مدت تنهایی،شدیدا احتیاج به یه هم صحبت داشتم.به کسی که این حس لعنتی رو به من زخم خورده القا کنه که هنوز هم جوون و جذاب هستم.بنابراین با یه دختری دوست شدم که از خودم شش سال کوچیکتر بود و تجربه یه زندگی ناموفق رو پشت سر گذاشته بود.همسر منو به خوبی میشناخت و به من میگفت که شما هیچ وقت به هم نمیومدین.توی یه کافی شاپ رفتیم و نشستیم،از همین جاهایی که پر از عکس نویسنده هایی هست که دیگه اسمشون یادم نمیاد و ترانه های بیتلز و دهه هفتادی پخش میکردن.دستاش رو گرفتم و براش حرف زدم و با چشمهای سیاهش فقط به نگاه میکرد.اونقدر حرف زدم تا سبک تر از هر وقت دیگه ای شدم.چون نزدیک ولنتاین بود واسش دو تا خرس خریدم که دستای همدیگه رو گرفته بودن و به نوعی نماد من و اون بودن.دلم میخواست از میلک شیکش بخورم اما چنان غرق صحبت شدم و از امیدها و آرزوها و ناکامی ها گفتم که فراموشم شد.

امروز دوباره با سین چشم سبز جروبحث منزجر کننده و نفرت انگیزی داشتم.اون قدر گه زد به اعصاب من که وقتی فهمیدم دوست جدیدم با دوستاش رفته بیرون و قرار نیست پیش من بیاد بهش زنگ زدم و هر چی از دهن کثیفم بیرون اومد بارش کردم.لعنت به من که نمیدونم دارم چی کار میکنم و به کجا دارم میرم.

هیچ وقت هیچ آدم مجردی نمیتونه دردی رو که من میکشم متوجه بشه.درد تنهایی،نادیده گرفته شدن،طعم تلخ خیانت و دروغ و این حقیقت که تمام زندگی شیرینی که واسش برنامه ریزی کرده همش بر مبنای دروغ بوده از هر چیزی تو دنیا بدتره.

افسوس که افسار من دیگه دست خودم نیست و تصمیم گیرنده نهایی دیگه خودم نیستم و عملا دیگه هیچ پول و خونه ای ندارم و گرنه همه رو به سین چشم سبز لعنتی میدادم تا دست از سر من و زندگیم برداره.

گاهی وقتها به سرم میزنه یه چند تومنی بردارم و به شکل غیرقانونی از کشور خارج بشم تا دیگه هیچ وقت نبینمش.نمیدونم در نهایت قراره چی بشه.اما اینقدر گه همه چی در اومده که دیگه هیچ میلی به دیدنش ندارم.هیچ علاقه ای بهش ندارم.لعنت بهش.

نظرات 17 + ارسال نظر
پریسان پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 09:47 ب.ظ

خونت چی شد؟؟؟؟

خانم ف پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 10:22 ب.ظ

افسوس

سحر خانمممممممم پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 10:26 ب.ظ http://maloosak.69.mu

سایت خیلی قشنگی ساختید...خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم
98651

مینااااا پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 11:07 ب.ظ

دو راه بیشتر نداری.یا همه چیزو فراموش کنی و کمی محتاطانه تر به زندگیت با سین ادامه بدی یا اینکه ازش جدا بشی و پیه هر ضرری رو به تن بمالی. قبل از اینکه افسرده یا روانی بشی یه تصمیم بگیر.

عقاید مجستیک آقای دکتر جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 12:27 ق.ظ http://beeeauty.blogfa.com

خودتو خلاص کن .

... جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 01:16 ق.ظ

دیگه خیلی داری چاخان می کنی. یه زمونی حرفات به دل می نشست ولی الان دیگه اونجوری نیست. هر آنچه از دل برآید بر دل نشیند. مجبور نیستی داستان ببافی به هم.

شادی جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 01:38 ق.ظ

پس داری قدمهای اول خیانت به سین چش سبز رو برمیداری؟!!!

مریم جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 05:18 ق.ظ

حس خوبی نگرفتم از نوشته ات،یک چیزی اینجا درست نیست،تو چرا همش صورت مساله رو پاک میکنی مثلا با درودل با یکی دیگه به کجا میرسی،برای ارضای تمایلاتت هم همه جا پر از روسپی،برادر من تو دلت زنگار گرفته وبجای رفع اون خودت رو به این در و اون در میزنی

یک زن جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 07:26 ق.ظ

من درکت میکنم... امیدوارم این روزا زود بگذرن و تو آسیب نبینی

ممنونم از محبتت

اذر جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 10:49 ق.ظ http://azar1394.blogfa.com

تراویس مشگل اصلی درونته .قبل از هر چیز باید بری پیش ی مشاور خوب .
اخه یعنی چی به هر کی میرسی درد دل میکنی .والا.ملت حوصله درد دل دیگرون رو ندارن.
ولی میتونی با ی مشاور درد دل کنی .قضاوتت نمیکنه.بالاخره ی راهی نشونت میده.مشگلتو میفهمی .

از مشاور بدم میاد.

فراز جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 12:19 ب.ظ

من هم از مشاور بدم میاد یارو سه ساعت حرفهایی که خودت بهتر بلدی اما نمی تونی تو زندگیت به کار ببری رو برات باز گو می کنه بعدش هم کلی پول یا مفت می گیره بعد می ری خونه همون احساساتی که قبلن داشتی رو داری .... مشکل تو اینکه حشرت زده بالا ....(تا چشم مستی میبینی عاشق میشی دوباره/ هر روزی دنبال کسی هر شب یه عشقی داری/ )می باشد

شادی جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 03:37 ب.ظ

تو از می خوشت می یاد تراویس؟
از سین ؟
از همکارات؟
از دوستات؟
از وبلاگی ها؟
از هیشکی خوشت نمی یاد. گاهی یم که یکی بت تند مینویسه زود به سمتش جبهه میگیری و جو رو خیلی زشت خرابش میکنی.
یکم با خودت روراست باش. با سین هم.

ترنم جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 06:08 ب.ظ

بیچاره سین چشم سبز! من که این پست رو خوندم حالم بد شد، اون اینا رو ببینه چه حالی میشه. خواستم بهت بگم که شجاع باش و برو همه چی رو بهش بگو و توافقی طلاق بگیرین، بعد فکر کردم که اصلا ماهایی که این جا کامنت میذاریم کی هستیم که بدون حضور اون بیچاره داریم برای زندگیش تصمیم میگیریم، اصلا این نهایت نامردیه که این جوری میرید از زندگی خصوصیتون به یه آدم حقیقی دیگه میگید، الان این با اون کار همکار خانومتون که متاهله و دوست پسر داره چه فرقی داره. اون آدمی هم که میدونه شما متاهلی و اینجوری رفتار میکنه واقعااا آدم ناحسابیه! کاش حداقل حرمت زندگی مشترک رو نگه میداشتین. اصلا شماهایی که خیانت میکنین و هیچ تلاشی واسه درست کردن زندگیتون نمیکنین، چرا ازدواج میکنین؟؟؟؟ اگه هم زندگیتون خوب نیست چرا جدا نمیشین بعدش هر کاریییی که دلتون خواست بکنین؟؟؟ این چه وضع مسخره ایه که تو ایران باب شده!
پ.ن. اون ترنم که کامنت گذاشته راجع به آخرت هم من نیستم، اصلا به این مسائل اعتقادی ندارم، به نظرم آدما نتیجه ی کاراشون رو تو همین دنیا میبینن و آخرت و اون دنیایی هم نیست.

مریم جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 06:20 ب.ظ

کاملا درسته : تمام حیوانات به استثنای انسان به این حقیقت واقفند که هدف اصلی در زندگی لذت بردن از آن است.
چون در وجود حیوانات اصولا چیزی بنام عقل نیست!

بهار شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 01:35 ق.ظ

منم مدتی مشکلاتی با همسرم داشتم ک سه ماه ترکش کردم تو این مدت اطرافیان هرکسی نظری میدادو بقول مولاناهرکسی ازظن خود شد یار من،یکی با من و دیگری علیه من،واقعا کلافه شده بودم با اینکه حق بامن بودولی خعلیا بخاطر زن بودنم منو محکوم بصبوری و تحمل میکردن،و این بیشتراذیتم میکرد هرچه بیشتر.مسائل زندگیم رو دایره قرار میگرفت مث زخمی ک سرشو باز کنی و بوی عفونتش همه جا رو میگرفت(ینی همه از حریم خصوصیم خبردار میشدن) ودریغ از ی کمک فکری درست،همدردیشون ی مسکن لحظه ای بود فقط،تو اون شرایط فقط خداکمکم کرد اتفاقاتی پیش امد ومنکه امید ب خانوادم داشتم پشتم خالی شدوتصمیم ب ادامه زندگی با همسرم گرفتم ودوتامون تصمیم گرفتیم ک حریم زندگیمون رعایت کنیم و بخاسته های هم احترام بذاریم این موضوعو تعریف کردم تا بدونی زندگی زناشویی حریم مخصوص خودشو داره و تو حق نداری ازهمسرت با دیگران درددل کنی ن تنها کمکی بهت نمیکنه بلکه اوضاع روحیتو بدتر میکنه و حتی بعضیا با نظرات مغرضانه شون بدترش میکنن،تو ریشه مشکلاتو تو.خودت پیدا کن،کسیکه همیشه تو فکر خودکشیه دچار افسردگیه،ذهنت پراز انرژی منفی مث لیوانی ک اب کثیف توشه تو هر چقدم اب تمیز بریزی بازم کثیفه،ذهنتو پاک کن افکار منفی رو از خودت دور کن درست زندگی کن تا انرژی مثبت بگیری مشاور،مادر ،همکار خانمهای رنگوارنگ ک باهاشون درددل میکنی هیچکدوم نمیتونن کمکت کنن تا خودت نخای

روزهای خوب شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 08:41 ق.ظ

یکم فکر کن

و دست از ناله کردن بردار و یه تصمیم درست بگیر

یک زن سه‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 03:02 ب.ظ http://yaddashte-yek-zan.blogfa.com/

شکلک سرگیجه

شکلک بوس به صورت ناز و خوشگلت

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد