زندگی برای من کماکان ادامه داره با همه سختی ها و تلخی هاش.گاها دلم واسه خودم میسوزه.گاهی هم واسه اون.در هر صورت به آخر خط رسیدیم و به احتمال خیلی زیاد پروسه طولانی مدتی رو پیش رو داشته باشم.
دیشب مست بودم،الان هم مستم و تمام این مدتها به زندگی فکر میکنم.به اون موسسه تو امریکا که مغز آدمها رو منجمد میکنه به این امید که روزی اون قدر پزشکی پیشرفت بکنه که بشه مغز آدمها رو توی یه جسم جدید گذاشت.به این فکر میکردم که زندگی من داره به کجا میره و قراره چی پیش بیاد.
وبلاگ همه بچه ها رو میخونم این روزها.سخت میگذره این روزها اما بالاخره میگذره و من چند سال دیگه هیچی به یاد نمیارم همون طور که سختی های گذشته رو به یاد نمیارم.
امیدوارم همیشه شاد باشین و سلامت
ممنون
6518
و در اخر ما میمانیم و یه قلم و یه کاغذ سپید ...
زیبا بود از خوندن مطالبتون استفاده کردم
دوست داشتید به منم سری بزنید افتخاریست
آرزومند آرزوهاتون ... در پناه خدا
ای تراویس...
هر چی میکشم از دست تو میکشم با اون وبلاگت.تو خوبی؟
چرا هر چند وقت یه بار با محو کردن وبلاگت سکته مون میدی ؟؟ نکن این کار رو !
من چه خری باشم آخه
بازم بی خبر رفتی و اومدی.تو مدتی که با وبلاگت آشنا شدم این بار دوم یا سومه.جواب کامنتا رو هم که عشقی میدی.فکر کنم باید به این کارات عادت کنم تراویس.
در هر حال خوشحالم برگشتی و امیدوارم ابن روزات زودتر بگذرن و زندگیت آروم شه.
فدای تو
اوضاع روحی مناسبی ندارم.
اوضاع روحی وقتی خوب نباشه , یعنی هیچی خوب نیست .
دقیقا با حرفت موافقم دکتر جان
من الان این پستتو خوندم. ببخشید اگه گاهی نظر تندی دادم. زندگی خودته و تو حق داری هر جور که صلاح میدونی رفتار کنی. برات آرامش آروز میکنم
فدای تو