تنها آغوشی که واقعا به من آرامش میداد آغوش"سین چشم سبز"بود.دلم واسه اون آرامشی که توی ماه های اول زندگیمون بهم میداد خیلی تنگ شده.دلم واسه خیلی چیزاش تنگ شده.نمیدونم کجاست الان و چی کار میکنه.فقط میدونم که از من تنفر داره و واسه نابودیم هر کاری میکنه،حتی اگه مملکت بی قانون بود و ترس به دام افتادن نداشت منو خلاص میکرد.
خیلی بده که آدمها وقتی بینشون به هم خورد تمام حرمتها و احترام ها رو زیر پا بزارن و بدون مرز با هم دشمنی بکنن.
منم از دشمنی بد از پایان متنفرم
آه آه
چقدر این دلتنگی ها سخته....
کاش کسی تجربه نکنه
از خدا برات آرامش و صبر میخوام
راستش دلم میخواد یه معجزه بشه سین چشم سبز برگرده پیشت و تو دیگه هیچ وقت تنهاش نذاری....
آمین
توهم برای من دعا کن من مشکل دارم شاید خدا دلش سوخت گفت آمین
همه برای هم دعاهای خوب بکنیم
چون تنها آغوشی بود که حس مالکیت کامل داشتی
بدون محدودیت ..
شاید
رابطه زن و شوهری فرق داره
هیچ وقت دوست دختر زن آدم نمیشه.
سلام
در گذشته نباید زندگی کرد، اما نباید همه چیز را فراموش کرد جون اشتباهات گذشته تکرار میشه؟
بهتر توی یک جمع حقیقی مثل همکاران یا همسایه ها یا فامیل دنبال یک دوست واقعی بگردی
این تنهایی ها با یک دوست واقعا صمیمی تموم میشه
حتما پیدا می کنی
این حسا گذراست و یادت میره
شاید به خاطر این که الان تنهایی
شاید به خاطر این که دلت برای وقتی که برای اون عشقو اون زندگی گذاشتی و نشده میسوزه
اما میدونی اگه واقعاآدم از وجود یکی آرامش بگیره به هیچ قیمتی حاضر نیست ازدستش بده
و این که تو اونو نخواستی و از دست دادی شاید معنیش این بوده که ازش آرامش نمیگرفتی
دقیقا درس میگی؟؟؟
کاش تو زنده ګی هیچ طلاق و جدایی وجود نداشت برای من واقعا قابل قبول نیست،
اغوش بنظر من تاثیر زیادی داره حس های خوب زیادی داره بنظر من ادم باید نسبت به ادم هایی که باهاش دشمنی دارن بی تفاوت باشه