تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد

حالم خوش نیست.یعنی طلوع صبح فردا رو میبینم؟

چقدر خوابیدن و عرق کردن زیر پتو خوبه

چند سالی یک بار من مریض میشم

عاشق همتون هستم.



هیچ‌کس ناگهان نمی‌گذارد برود؛ به تدریج می‌گذارد، ناگهان می‌رود.

پایین کمرم که به کونم وصل میشه اینقدر درد میکنه که نمیتونم تکون بخورم.فکر کنم دارم فلج میشم.امیدوارم اگر کمر به پایین فلج شدم اقلا یه عضو فلج نشه و به حیاتش ادامه بده.

خیلی درد دارم،چطور برم سرکار فردا؟درد میکشه تا زیر دلم و مثانه ام و بیخ رون هام.درد عمیق و تلخی هست.

با اینا تابستون رو سر میکنم

از اون جایی که من از این بازی ها و چالشها خوشم میاد و از اون جایی که اگه یه دختر خانم محترم ازم کاری بخواد نمیتونم انجام ندم منم تو این چالش شرکت میکنم .منتهای مراتب الان دارم فکر میکنم و تا شب بهتون میگم چی به چیه.

فیلم:

- درخشش ابدی یک ذهن پاک

- آسمان وانیلی

- پی

 - نوح

- آخرین وسوسه مسیح

- در حال و هوای عشق

- لبوسفکی بزرگ

---------------------

کتاب:

من اصلا کتاب نمیخونم.

--------------------

موسیقی:

آلبوم مترسک از کاوه یغمایی

سه تا آلبوم Minus1

همه کارهای کاوه آفاق

همه کارهای آراد آریا

-------------------

مستند:

- تمام کارهای ورنر هرتزوگ،به خصوص غار رویاهای فراموش شده

-------------------

حالا دوباره هم چیزی یادم اومد میام و میگم.

کسی رو باید دعوت کنم به این چالش؟

وقوع ظلمت‌های ناگهانی، مانند خورشیدگرفتگی است که پایدار نمی‌ماند و ناگهان نیز از نظرها پنهان می‌شود.

سخن اول: با دوستی صحبت این رو میکردم که من باید توی ازدواج بعدیم با یه دختر پولدار ازدواج بکنم که من رو یهو چند پله جلو بندازه وگرنه تا آخر عمرم همین آش و همین کاسه هستم و پیشرفت آنچنانی نمیکنم و به من گفت که برو و ببین میتونی قبول بکنی که اون خرج بکنه؟بعد امروز کلی به این موضوع فکر کردم و دیدم من متاسفانه یا شوربختانه مثل خیلی ها دوست دختر زیاد داشتم و اتفاقا همشون هم تحصیل کرده بودن و آدمایی بودن که دستشون به دهنشون میرسه ولی حتی یک بار هم نشده که من ازشون پول بگیرم یا آویزونشون بشم که واسم چیزی بخرن یا یه چیزی تو این مایه ها و آدمی بودم که همیشه من خرج کردم و من همه چیز رو حساب کردم و من همیشه کادو و هدیه خریدم و اتفاقا اصلا هم ناراحت نیستم و تا همیشه هم به این روند ادامه میدم.چون من آدمی هستم که خودساخته هستم و این که یه دختر واسه من خرج بکنه واسم کسرشان محسوب میشه.در عجبم از پسرهایی که از دوست دخترشون پول قرض میگیرن و بهش پس نمیدن یا تیغشون میزنن.بنا براین کلا دور این رو خط کشیدم که توی ازدواج بعدیم با دختر پولداری ازدواج بکنم.

سخن دوم:کشور تبدیل شده به سرزمین قحطی زدگان و گرسنگان جنسی.

سخن سوم:اینو قبلا گفتم و دوباره هم میگم که اینستاگرام واقعا محیط بدی داره.اصلا یکی از دلایلی که وبلاگ نویسی رو برای همیشه به اینستاگرام ترجیح میدم.همین ادب و شعور خواننده ها و وبلاگ نویس هاست.خدا وکیلی قشر وبلاگ خون و وبلاگ نویس حتی مزخرف ترینشون که من باشم از سالم ترین اقشار جامعه هستن.شما کافیه یه سر به پیج های اینستاگرام بزنی و از این همه حجم بی ادبی و بی شعوری تعجب میکنید.جالب هم اینجاست اینایی که فحش میدن از کره مریخ نیومدن.همین همسایه و رفیق ما هستن.

ظالمانه‌ترین دروغ‌ها در خاموشی اظهار می‌شود.

چیزی که میخوام بگم امیدوارم به کسی برنخوره و ناراحتش نکنه.اما واقعیتی هست که در مورد بعضی از مردها وجود داره و امیدوارم اگر کسی از ما و همچنین خود من و مردهایی که میشناسیم این اخلاقیات رو دارن اون رو کنار بزارن.

قبل از بیان مطلبم هم بگم که خودم کاملا واقف و آگاه هستم که بی خانواده و عوضی و منحرف و بیمار و روانی و مریض و هرزه  و کثیف و آشغال هستم و لزومی به تکرارش نیست و خودتون رو خسته نکنید.

خیلی یه مرد باید پست باشه که محبت های همسر یا دوست دخترش رو به چشم نبینه.زنی رو تصور بکنید که صبح بیدار میشه و واسه شوهرش هر روز و هر روز صبحونه درست میکنه و اون رو راهی سرکار میکنه و توله هاش رو نگهداری میکنه و اونا رو میفرسته مدرسه و از صبح تو خونه اون مرد میشوره و میسابه و میپزه و مثل یه حمال کار میکنه و درنهایت هم میره خودش رو  بزک میکنه تا حضرت والا از سرکار که تشریف بیارن همه چیز آماده باشه تا آقا یه ذره ناراحت نشه خدایی نکرده.و در طرف مقابل ما مردها اکثرمون زنمون اگر سوفیا لورن هم باشه بعد از چند وقت کافیه فقط یه زن بهم یه نگاه معنی دار بکنه،اصلا پیر بودن و چاق بودن و لاغر بودن و زشت بودن و هرزه بودن زنه و این صحبت ها هم مطرح نیست.فقط یه زن باشه همین کافیه.حاضریم تا کره ماه بریم دنبالش تا باهاش رفیق بشیم  یا سوارش بکنیم.

یک زن سالهای سال زحمت میکشه و بچه بزرگ میکنه و چاق و پیر میشه،خیلی از زنها بیماری های مسخره زنانه میگیرن، سرکوفت خانواده شوهرش رو میشنوه،درس میخونه اما اجازه کار نداره با مجبوره هر روز و هر روز مثل یه مرد بیرون کار بکنه و بعدش هم بیاد تو خونه کار بکنه و حقوقش رو دو دستی تقدیم شوهر بکنه و پا روی تمام خواسته هاش میزاره و در طرف مقابل شوهرش تو اجتماع هست و هر غلطی که خواست میکنه و با هر زن خرابی که خواست رفیق میشه و پول و وقتی رو که باید صرف خانواده و همسر بیچاره خودش بکنه خرج جنده های دوزاری توی خیابون میکنه.اینا چیزایی هستن که یا خودم انجام دادم یا دیدم با چشمهای خودم یا در اطرافم وجود داره.

کاشکی پسرها اینو میفهمیدن که وقتی با یه دختر دوست میشن واسش ارزش قائل بشن.هیچ دختر و هیچ زنی  از روز اول و از تو شکم مادرش خراب به دنیا نیومده.این ما مردها و شوهرها هستیم که با رفتار تخمی و کارهای احمقانه مون باعث میشیم که زنها بد بشن.کمتر زنی با وجود یه شوهر خوب و مهربون و وفادار که دوستش داره و خوش اخلاقه خیانت میکنه.اما مردها اکثریت قریب به اتفاقشون حتی اگر بهترین همسر دنیا رو داشته باشن بعد از یه مدت اگر بدونن خطری واسش پیش نمیاد زیر سرشون بلند میشه.

وقتی با یه دختر دوست هستین و همه چیزش اوکی هست و شما رو دوست داره چرا میرین سراغ بعدی؟خیلی یه پسر باید پست باشه که میره با دوستای همون دختر هم دوست میشه.خیلی یه پسر باید پست باشه که از احساسات یه دختر سواستفاده بکنه و تیغش بزنه و ازش پول بگیره،خیلی یه پسر باید پست باشه که به عنوان ازدواج یه دختر رو گول بزنه و همه جوره باهاش حال بکنه و بعد ولش بکنه.

کاش ما مردها توی خیلی از رفتاراتمون در مورد زن ها تجدید نظر بکنیم و بدونیم که اگر محبت یک زن توی زندگی ما نباشه،هیچ ارزشی نداره زندگی ما.

کسی که از آنچه دارد راضی نیست،اگر صاحب تمام دنیا هم بشود،باز ناراضی و بی نواست.

واقعا زن ها واسه من عجیب و ناشناخته هستن و هر چقدر بیشتر که زنها رو میشناسم بیشتر تاسف میخورم براشون به خاطر بعضی از اخلاقهای احمقانه شون که متاسفانه باید بگم در اکثریت قریب به اتفاق خانمها این اخلاقیات وجود داره.امیدوارم خوانندگان خانم وبلاگ بنده حقیر رو عفو بفرمایید اگر از خوندن این پست ناراحت میشن.اما عین حقیقت هست و تمام این صحبت ها یا در زندگی خودم بوده یا دیدم از نزدیک یا در اطرافم رخ داده.

بسیاری از دخترها در زمان مجردی بدترین دوست پسرها رو داشتن و بدترین ضربه ها رو ازشون خوردن،یا پولشون رو بالا کشیدن،یا مجبورشون کردن به دوستاشون هم بدن،یا کتکشون زدن،یا فحششون دادن،یا بدترین رفتارها رو باهاشون کردن و خرج نکردن واسشون یا زمانهای طولانی سرقرار زیر آفتاب و بارون قالشون گذاشتن.یا ازشون فیلم گرفتن و به دوستاشون هم نشون دادن یارفتن با دوستای دختره هم دوست شدن یا با صدتا بودن و هزاران مورد دیگه و پشت سرشون هم به ریششون خندیدن و عکساشون رو به دوستاشون نشون دادن بعد همون دخترا وقتی که دیگه از دادن مفت خسته شدن و یه پسر بیچاره ای میاد خواستگاریشون این قدر واسش صاقچه بالا گذاشتن که پسره رو فراری میدن و بعد آه و واویلا که چرا خواستگار نیست و بعد هم که ازدواج کردن از شوهر بدبخت و بیچاره سرویس طلا میخوان و ماشین مدل بالا میخوان و خونه آنچنانی میخوان و انتظارات بالا دارن.من واقعا نمیدونم این دخترا و زنها پیش خودشون چی فکر میکنن؟شمایی که خونه پدرتون هیچی نبودین و دوست پسرهاتون هم که جلو و عقبتون رو مفت و مجانی یکی کردن دیگه چه انتظاری از شوهر بدبخت و بیچاره دارین که هر روز به خاطر ماشین و مبل و طلا میرین رو اعصابش.

والا من اگر دختر بودم و شوهرم معتاد و تنبل و خانم باز نبود کلاهم رو پرت میکردم هوا و دو دستی بهش میچسبیدم.یه چیز دیگه هم خدمت شما عرض کنم که فکر نکنید اگر از شوهرتون طلاق بگیرین و یا بهش بی محلی بکنید بهتر از شما پیدا نمیکنه.از این توهم بیرون بیایین،پیدا کردن دوست دختر و خانم خراب واسه تخلیه تو این دوره زمونه خیلی آسون شده.

همین موضوع در مورد دوست پسر هم صدق میکنه.اگر پسر خوبی توی زندگیتون هست که از روز اول سر صحبت بیا خونمون رو باز نمیکنه و بچه مودبی هست و تک پره از دستش ندین.

اصلا من آدم گه و بی خانواده و مریض و منحرف و لاشی و بیمار و هر چی که شما بگین درسته من همون هستم.ولی به پیر به پیغمبر این راهی که اکثر خانمها با نارضایتی و جنگ سرد و خیانت نسبت به شوهرهای بیچارشون در پیش گرفتن اشتباهه.فکر میکنید طلاق دادن زن کار سخت و نشد و محال و غیر ممکنی هست؟این پنبه رو از تو گوشتون در بیارین که مهریه ضامن شما هست و این صحبتها،توی این کشور و توی قانون ما همه چیز به نفع مرداست.والا به خدا من بعضی وقتها که بعضی رفتار زن ها رو میبینم مغزم سوت میکشه. با یه پسر چلقوز و چیپ و آسمون جل و بی کار و بی پول دوستی میکنن ولی پیش شوهر خودشون نمیخوابن.یا اگر مجرد هستن با صدتا پسر خانم باز و مزخرف رفاقت میکنن و دوستای پسره هم ترتیبش رو میدن فقط به خاطر این که طرف اسپورتیج داره.ولی حاضر نیستن با یه پسر سالم و خوب و کاری که مثلا پراید داره یا اصلا ماشین نداره دوستی بکنن.

من که خودم دیگه گه بخورم ازدواج بکنم یا با دختری رفیق بشم اما اینا رو واسه خودتون گفتم که اخلاقیات و رفتارهاتون رو درست بکنید و قدر شوهراتون رو بدونید.

امیدوارم که کسی ناراحت نشه.قربون همتون.

آموخته‌ام که وابسته نباید شد نه به هیچ‌کس و نه به هیچ رابطه‌ای! و این لعنتی، نشدنی‌ترین کاری بود که آموخته‌ام

اون هیچ وقت نمیفهمه که از دیدن عکسی که واسم میفرسته و توش داره به این زندگی مسخره لبخند میزنه،حال من چقدر خوب میشه.

کاش ابر بودم تا وقتی تو توی ابرا قدم میزنی به لباست و چشمهات و مژه هات بچسبم و همیشه با تو باشم.چه دلتنگی عمیقی دارم به تو که حتی در قالب هیچ کلماتی تفسیر نمیشه.

وقتی که بیمارتر از همه انسانها با جسمی نحیف و بستری خیس از تب مثل یک انسان محتضر دراز کشیده ام تو به من پیام میدی،چون ققنوسی از خاکستر تب و اندوه زنده میشم و با دیدن عکس تو که داری به زندگی مسخره لبخند میزنی جان تازه ای میگیرم.

عزیز من،زیبای من،من اون قدر ضعیفم که نمیتونم حتی واسه خودم هم تصمیم بگیرم.دست منو بگیر و منو ببر به اون جایی که همه آدما خوبن،منو ببر به سرزمینی که نه"سین چشم سبز" باشه با تهدیدهاش و نه دشمنان و بدخواهان تو باشن.کاش میتونستیم با هم بریم به یه سرزمین دیگه به یه کشور دیگه.اونجا با هم زندگی میکردیم و تو از من حامله میشدی و ما همیشه کنار هم بودیم و من توی بغل تو نفس های آخر زندگی مسخره رو میکشیدم.

"میم لبخند قشنگم" باور این که دیگه من تو رو نمیبینم سخته برام.

جان من،جوهر من

کاش اینجا بودی

روسیه تنها کشور جهان است که انسان در عین اقامت در آن دچار غم غربت می‌شود.

روسیه کشوری است در همسایگی ما که از دیرباز مهاجرانی از آن کشور به دیار ما نقل مکان کرده اند و ......

تلویزیون رو خاموش میکنم و به ساعت نگاه میکنم،از سه و نیم بامداد گذشته و من باید دو ساعت دیگه لباس بپوشم و کت و شلوار تنم کنم و ادکلن بزنم و مسواک بزنم و از این جور کارهای حوصله سربر و برم سرکار.ولی نمیتونم بخوابم چون تازه دارم میفهمم که چی شده و کجای زندگی هستم،مثل یک گنگ خواب دیده.

به تو فکر میکنم که من رو تنها گذاشتی و رفتی که اگر میموندی شاید اوضاع بهتر بود.به خودم که اگر اشتباهاتی نمیکردم شاید الان وضع زندگیم این نبود و به بچه ای که اگر از ما به دنیا می اومد چشماش سبز رنگ یا آبی میشد و به سالهای دور فکر میکنم که روس ها نمیدونم به چه خاطری به ایران مهارجرت کردند.

تو همیشه از من متوقع بودی،ما آدمهای اشتباهی در زمان اشتباهی و با انتخاب های اشتباه بودیم.تو باید شوهری مذهبی رو واسه خودت پیدا میکردی که با هم برین جمکران و قم،منم باید زنی پیدا میکردم که میرفتیم تایلند و پاتایا،تو باید کسی رو انتخاب میکردی که بتونید توی شبهای احیا با هم و کنار هم بیدار بمونید و چادر نماز آغشته به بوی گلابت رو توی کیسه پلاستیک سیگار مارلبرو بزاره و با هم برین مسجد محل و خوش و خرم با هم برگردین و وقت افطار دستات رو بگیره بهت بگه قبول باشه خانمم.تو هیچ وقت آنِ من نبودی،تو با اون چشمهای سبز.

شاید اگر اون روزی که ما رو به هم معرفی کردن من دیرتر میرسیدم و تو رفته بودی،شاید اگر توی اولین قرارمون تاکسی من تصادف میکرد،شاید اگر موقع رفتن به شمال ماشین من میرفت توی دره الان نه من تنها بودم و نه تو خشمگین.ولی اینا همش حرفه،اگر سالها پیش که نه من بودم و نه تو بودی و نه پدران و نه پدربزرگهای ما،نیاکان تو از روسیه به ایران نمیومدن تو همسر یکی به اسم واسیلی بودی و الان توی کلیسا جلوی مجسمه مریم مقدس زانو زده بودی و شمعی برای آمرزش گناهانت روشن میکردی.

باید بخوابم،شاید بتونم یه چرت یک ساعته بزنم و از این افکار مشوش بیرون بیام  و آماده بشم و برم سرکار.هیچ چیز از زندگیم نمیخوام جز این که وقتی یک زن روس دیدم تو خیابون تو جلوی چشمهام نیای و این که بفهمم چرا روس ها به ایران مهاجرت کردند؟

انسان نمی‌تواند تصمیم بگیرد چگونه یا چه‌وقت بمیرد. چیزی که انسان می‌تواند تصمیم بگیرد این است که اکنون چگونه زندگی کند.

تنهایی بهم فرصتی داد تا سری به لپ تاپم بزنم که ماه های مدید هست بدون استفاده هست و به ضخامت چند سانتیمتر روی اون رو خاک گرفته.توی درایوهای مختلف رفتم و دیدم که ده ها و بلکه صدها عکس با"سین چشم سبز" دارم که توی همه اون ها بلا استثنا شاد و خرم بودیم.همه مشکلات ما از جایی شروع شد که از هم دور شدیم.کس خواهر جنده اون کسی که میگه دوری و دوستی و زن و شوهر هر چی کمتر همدیگه رو ببینن بهتره.

از من هیچ وقت کلمه ای دروغ تو این وبلاگ نشنیدین و همه حرفهام رو رک و راست بهتون گفتم.حالا هم از من به شماهایی که متاهل هستین یا در شرف ازدواج هستین یا بالاخره یه روزی ازدواج میکنید نصیحت و وصیت که حتی در بدترین و شدیدترین اختلافات و دعواهای خانوادگی و زناشوئی رختخوابتون رو جدا نکنید.توی هر شرایطی که هستین و هر جوری که هستین به خواسته جنسی طرف مقابلتون احترام بزارین.هیچ وقت جدا از هم نخوابین.

زندگی سقوط انسان از کودکی به پیری است.

امروز 95/5/5 بود.چه روز خاص و جالبی که دیگه هیچ وقت و هیچ وقت تکرار نمیشه.هیچ وقت دیگه توی تقویم همچین روزی نمیاد.