الان که این خانم مریم میرزاخانی فوت شده با خودم میگم که کاش میشد جای مرگ آدمها رو عوض کرد.من ناراحتم از مرگش نه چون دانشمند بزرگی بود،چون مادر بود و دختر کوچکی داشت.کاش به جای اون من میمردم.از مرگ من کمتر از انگشتان دو دست کسی ناراحت میشه.من نه دوستی دارم و نه فرزندی و نه کسی که به خاطرش زندگی کنم.هر روز زندگی منم عذابِ.
ناامیدتر از منی شما.
خدا به شما و ما عمر باعزت ببقشه
ممنون
از این حرفا نزن
زندگی یک هدیه از طرف خداونده... تا وقتی فرصت هست ازش استفاده کن... مطمئن باش محبوب تر از اون چیزی هستی که خودت فکر میکنی
بعید میدونم
هر قدر منطقی به مرگ نگاه میکنم ، باز هم کسانی هستند که از مرگشون دگرگون میشم . از خودم انتظار نداشتم از مرگ عارف لرستانی اشک بریزم . در حالی هیچ وقت نه در موردش حرفی زدم و نه زندگیشو دنبال کردم . واسه خانم میرزاخانی هم صبح بغض کردم ولی بخاطر شلوغی اطرافم در این روزا نترکید ،
ولی من تو مدتی ک استادت بودم! خیلی برام مهم بودی و از مردنت حتی ناراحت میشدم
عجب
آیم تو را دوست !
حیف ک لا لیاقت یو !
آی ام مظلوم
یو آر بیچ
اصلا ایده ی خوبی نیست. عوض کردن جای مرگ ادما. هر کس بخاطر هدفی به این دنیا میاد. بعضی ها زود پیداش میکنن بعضی ها دیر و بعضی ها اصلا پیداش نمیکنن. تا وقتی دلیل اومدنتو ندونی ، نمیتونی بری ، اگر هم بری ، ارامش نخواهی داشت.
من همیشه میگم کاش آدمها همه تا مثلا هفتاد هشتاد سالگی عمر میکردن بعد میمردن اینطوری کسی از مرگ ناراحت نمیشد
و میدونستن چقدر عمر میکنن
این فکرارو نکن . مطمئن باش آدمهای خیلی بیشتری از انگشتان دستات ناراحت میشن
البته دور از جونت
مرگ سراغ هممون میاد
خوبه تو این مورد همگی مثل همیم وگرنه ...
من هروقت احساس بی مصرف بودن میکنم و صرفا میشم یه مصرف کننده ، میگم چند نفر میتونستن جای من باشن و کارشون مفید باشه ؟
سلام. تراویس اتریش بودی یا زندان؟ یکم ماجرای خارج رفتنت اونم وسط پروسۀ طلاق عجیبه!
میگم ک لا لیاقت!!!