تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

به بوسه‌ای ز دهان تو آرزومندم// فغان که با همه حسرت به هیچ خرسندم

مورد اول:پریروز توی اداره بحث نفس گیر و پر تنشی در مورد مثلث برمودا و عدم وجود متافیزیک داشتم و من سرسختانه معتقد بودم که هیچ چیز عجیبی در اون مکان وجود نداره و هیچ چیزی که هم که خارج از چارچوب مسائل علمی تعریف بشه هم وجود نداره.دیروز اینستاگرام من به شکل عجیبی به هم ریخته بود و به طور اتوماتیک عکسهای مدل های بیکینی پوش رو لایک میکرد و زنهای خوشگل برهنه رو فالو میکرد و من نمیدونستم چرا این جوری شده و با عوض کردن پسورد هم مشکل حل نشد و مجبور به حذف اکانت اینستاگرامم شدم.و باعث خنده همکاران که ببین چیزای عجیب هم تو دنیا وجود داره.


مورد دوم:یا ازدواج نکنید یا زمانی ازدواج بکنید که استقلال مالی داشته باشید.


مورد سوم:واقعا منتظرم ببینم که این توافق هسته ای به کجا میرسه و در نهایت چی میشه.به نظر من که روزهای عجیبی رو داریم پشت سر میزاریم.


مورد چهارم:دیشب سین چشم سبز به من گفت که باید کنار من پای تلویزیون بیدار بمونی و احیا رو نگاه کنی.من گفتم چشم.اما در کسری از زمان به چنان خواب عمیقی فرو رفتم که اگه خود اون آخوند از تلویزیون بیرون میومد و با کتاب مفاتیحش میکوبید تو سرم هم بیدار نمیشدم.

نظریه نسبیت

الان شبکه HD داره یه فیلم میزاره به اسم مقاومت که هنرپیشه اون دنیل کریگ هست.همون جیمز باند کازینورویال.

یکی از زیباترین فیلمهایی که تو زندگیم دیدم یه فیلم کوتاه بود که دانیل کریگ توش بازی کرده بود.یه فضانورد که میره و چندسال تو فضا میمونه و وقتی برمیگرده پسر کوچیکش یه پیرمرد شده.

توافق هسته ای

اگه توافق هسته ای هیچی نداشته باشه همین که بدونیم دیگه سایه جنگ و تهدیدش بالا سرمون نیست کافیه.

نباید فراموشت کنم.

مورد اول:بعضی وقتها ناامید میشم از همه چیز و به خودکشی فکر میکنم.نمیدونم چرا واقعا.همه چیز خوبه ولی این فکر خودکشی منو رها نمیکنه.

مورد دوم:الان که دیگه فیسبوک از رونق افتاده پیدا کردن دوستای قدیم دیگه سخت شده.

مورد سوم:نمیدونم این توافق چه چیزی واسمون داره.امیدوارم هر چی که بشه واسه همه خوب باشه.

مورد چهارم:خیلی سخت میشه پول درآورد این روزها.

مورد پنجم:سین چشم سبز روزی حداقل یک بار بهم میگه آرزوی من اینه که یک بار نماز بخونی.


زندگی میگذره

هوا اونقدرها هم که مردم میگن گرم نیست.یعنی من راحتم.مشکلی ندارم.

روزها میان و میرن و هیچ اتفاق خاصی نمیفته.

سریال پایتخت 4 خیلی باحاله.من همیشه این سریال رو دوست داشتم.

دیروز خودم تنها رفتم سینما و فیلم نهنگ عنبر رو دیدم چون با سین چشم سبز قهر بودم.وقتی برگشتم آشتی کردیم و دستاش رو بوسیدم و امروز بهش گفتم بریم سینما گفت شرمنده امشب شیفتم و من شب جمعه ای دارم رادیو آوا گوش میدم.

هر چی فکر میکنم نمیدونم بازی والیبال ایران و روسیه چه روزی هست.

تمام زندگیم رو دارم حس میکنم حول محور همسرم میگرده.تحقیقات اون رو انجام میدم.فیلمهایی میبینیم که اون میخواد.مسافرت هم شمال پیش خانوادش میریم.البته زیاد هم بد نیست.

بعضی وقتها با خودم فکر میکنم اگه یک میلیارد پول داشته باشم زندگی ردیفی تا آخر عمر میکنم.امروز فکر کردم و دیدم 2 میلیارد کافیه.

مدتهاست ترانه جدیدی که به دلم بشینه وارد بازار نشده.شاید آلبوم کاوه آفاق خوب باشه.


چندان بخورم شراب کاین بوی شراب//آید ز تراب چون روم زیر تراب //گر بر سر خـاک من رسد مخموری //از بوی شراب من شود مست و خراب

پنج شنبه و جمعه رو با "سین چشم سبز" رفتیم خونه پدریش تو شمال تو دل جنگل ها و شالیزارها.

"سین چشم سبز" داشت تو هال نماز میخوند.نمیدونم نماز چی بود که هنوز اذون ظهر نشده داشت میخوند و منِ اهل جنوب تو شرجی شمال و بین درختها نشسته و به درختهای انگور و آلبالو که از فرط میوه خم شده بودن نگاه میکردم و به این فکر میکردم که این انگورها و این آلبالوها چه شراب نابی میشن.اما افسوس و افسوس.من  باید شاکر باشم که نماز نخوندنم رو یه جورایی فاکتور گرفته.پس اگر حرف شراب رو بزنم سرم رو به باد میدم.

نماز"سین چشم سبز" به رکعت سوم نرسیده بود که گنجشکهایی گرسنه به میوه ها نوک میزدند و به زمین می افتادن و من اندیشه کنان،خیره به گنجشکها و "سین جشم سبز" در فکر دعا برای هدایت من.

رمضان ماه خدا آمد

آقا ما نخوایم به مهمونی خدا دعوت بشیم کی رو باید ببینیم؟

مهر از سر نامه برگرفتم/گویی که سر گلابدان است

دوستی مستغنی الوصف از من پرسیده بود که آیا آدمی بعد از ازدواج هم فیلم پورن میبیند؟

جواب یک کلمه هست:آری

دیگران رو نمیدونم.من در مورد خودم حرف میزنم.من قبل از ازدواج فیلمهای پورن عجیب و غریب دوست داشتم.الان هم دوست دارمو میبینم،منتها در خلوت و به دور از چشم دیگران.ولی فقط از روی یه غریزه کنجکاوی میبینم.مثلا یه آدم کوتوله یا یه آدم خیلی چاق یا یه زن که اعضای تناسلی مردونه داره و از این جور چیزا.

اما نصیحت من به دیگران اینه که متاهل ها هیچ وقت این فیلها رو به خاطر تحریک جنسی و مسائل آموزشی نبینن.به چند دلیل:

1- دیدن این فیلمها یه حس مقایسه در ما مردها به وجود میاره.شما وقتی هنرپیشه زن توی فیلم رو میبینی با سینه های سفت و محکم و قد بلند و پوست سفید و باسن بزرگ که مثل بنز داره میده و میخوره ناخودآگاه یه نگاه به همسر نیمه سنتی خودت میندازی که حاضر نیست واست بخوره و قدش بلند نیست و زیربغلش مو داره و مثل تمام آدمها یه نواقصی داره و کم کم دلسرد میشی.

2-توی این فیلمها کارایی انجام میشه و پوزیشن هایی به کار برده میشه که توی جهان واقعی اصلا قابل اجرا نیست.شما هیچ وقت گول این داستان ها و فیلمهای سکسی رو نخورید.

3- فیلمهای پورن کلاس آموزشی نیستند.

4- قبح و حرمت بعضی چیزها رو از بین میبره.هیچ وقت با همسرتون این فیلمها رو نبینید.مثلا دیدن سکس یه زن با دو یا چند مرد و برعکس یک مرد با چند زن خیلی زشتِ.اصلا با همسرتون این فیلمها رو نبینید.


و در پایان بگم که اوائل ازدواجمون یه روز خونه اومدم و سی دی های زیادی رو شکسته تو سطل زباله دیدم به این عنوان که این فیلمها غیر اخلاقی بودن و "سین چشم سبز" شخصا نابودشون کرد.که "سالو:21 روز در شهر گناه" و "خیالبافها" و "مالنا" جز این دسته از فیلمهای معدومی بودن.

انسان‌ها از کوه سبز زندگی بالا می‌روند تا در قله منجمد آن جان سپارند.

بند اول:یک دایی دارم که ید طولایی در دنیای مجازی دارد..وسن بالایی دارد و بازنشسته هست.از سال 80 یادم  میاد اینترنت داشت.اولش یاهوو مسنجر و بعدش هم وبلاگ و این حرف ها.حالا می بینم که داره از فیسبوک خداحافظی میکنه.وقتی دایی من با صدها دوست دختر مجازی میانسال جاافتاده خوشگل و تر و تمیز داره از فیسبوک خداحافظی میکنه پس حتما یه اتفاقی داره می افته،یه دگردیسی.و واسه من این سوال پیش میاد که مردم کجا میرن؟لاین؟وایبر؟تانگو؟اینستاگرام؟نمیدونم والا.ولی مطمئن هستم که هیچ کدوم وبلاگ نویس نمیشه.


بند دوم:موضوع خاصی به ذهنم نمیرسه که در موردش حرف بزنم جز این که یک سال پیش همین روزها در گیر و دار دعوا و روابط پرشور جنسی با یه دختر بودم که جدا شدیم و امسال در گیرودارِ این مسئله که کی باید بچه دار بشیم و روبالشتی کرم به رنگ فرش خونه نمیاد.


بند سوم:دلم یه مسافرت میخواد.از روز پنجم فروردین تا الان تمام روزها رو من سرکار بودم.حتی جمعه ها و تعطیلات رسمی.


بند چهارم:کاش بشه زودتر خونه رو عوض کنیم و بتونیم بچه دار بشیم.دلم میخواد بچه ام یا شبیه مادرم بشه یا شبیه سین چشم سبز.قد داییش رو بگیره و اخلاق خودم منهای عن بازیام.

زندگی مجردی

الان که دارم با دقت به خانواده های اطرافم نگاه میکنم میبینم که همه یا دو نفری شدن یا تک نفری.

تمام فامیل ما که اینجوری شدن.هر کس که کمی سنش رو از 25 رد کرده رفته یا تنها زندگی میکنه یا ازدواج کرده.

تو همین ساختمونی که من و سین چشم سبز زندگی میکنیم.چهار طبقه هست که سه طبقه اون تنها زندگی میکنن.کاری هم با کسی ندارن.مهمون بازی هم نمیکنن.فقط این پسره پایینی خیلی سیگار میکشه.

ظاهرا تو تهران زندگی مجردی خیلی زیاد شده.من که اگه یه زن نباشه که تر و خشکم بکنه.زیرپای خودم میرینم و همون رو هم میخورم از بس که کون گشاد هستم.