-
تنها چیز بد در مورد خوش گذراندن، تمام شدن آن است
دوشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1402 02:33
یه فیلم دیگه از داداش قشنگم تیموتی شالامی دیدم به اسم The king.فیلم قشنگی بود و قصه جنگ انگلیس و فرانسه و داستان پادشاه هنری و مکر و حیله آدمهای دربار رو نشون میداد.تیموتی باز هم قشنگ و باور پذیر بازی کرده بود.توی این فیلم متوجه شدم تیموتی فرانسه هم بلده حرف بزنه،تا الان تیموتی توی فیلمهاش آلمانی،ایتالیایی،فرانسوی و...
-
احساس عجیبی به او میگفت که اگر دربارهٔ اتفاقات واقعی خیال پردازی کند، آنها هرگز اتفاق نمیافتند.
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1402 20:01
دغدغه های هر آدمی به اندازه سطح فکر و شعورش هست.شما خواننده های عزیز و فهیم و بقیه مردم دنیا دغدغه هایی والا و مقدس همچون خانواده و فرزندان و تحصیلات دارین اما دغدغه های ذهنی من به خاطر این که آدم بیشعور و چیپ و مصرف گرایی هستم این چیزاست: دغدغه اول:بعد این که همه فیلمهای داداشم تیموتی شالامی رو دیدم عاشق کی بشم؟...
-
فکر میکنم هیچچیز کریهتر از این نیست که به زور زندگی را در حلق آدمهایی بچپاند که نمیخواهند به زندگی کردن ادامه دهند.
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1402 19:26
دیشب یه فیلم دیگه از داداش قشنگم تیموتی شالامی دیدم به اسم Lady bird، داداشی نقش کوتاهی توی فیلم داشت ولی مثل همیشه قشنگ بازی کرده بود.لامصب هنرپیشه خوبی هست. فیلم در مورد دختری نوجوان بود که بر سر دوراهی ترک خانواده و رفتن به شهری بزرگ و ماندن در شهر کوچک خودشون گیر کرده.مادر تخمی و بداخلاقی داشت و فیلم قشنگی بود.یه...
-
خندهدارش این جاست که من پیچیده نیستم. من هیچ چیز نیستم. من همینم.
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1402 20:19
کسی که به گناهان خود اعتراف میکند، او دیگر توبه کرده است. همین.بوس.
-
خدا انسان را بیچاره نمی خواهد، چرا که در ژرفنایش گرایش به سعادت را به ودیعه گذارده است و با نیکبختی انسان خدا را گرامی می دارد.
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1402 18:18
از وقتی که زن ها و دخترهای سرزمینم دارن بدون روسری و حجاب میان بیرون متوجه یک نکته ای شدم.نمیدونم این نکته مربوط میشه به این که از شدت و حِدَت و سخت و محکم بودن تشنگی و عطش ام نسبت به دخترها کم شده یا چون الان پرده ها کنار رفته دارم بهتر میبینم و اونم اینه که با احترام به همه ، قریب به اتفاق دُخی ها و خامه ای ها همچین...
-
من سگ میخوام امشب من سگ چیواهوا میخوام گربه نمیخوام امشب گربه پشتمو خط میندازه
شنبه 23 اردیبهشتماه سال 1402 11:40
بعضی وقتها یه نفر یه کاری میکنه قشنگ میرینه به تمام خاطرات خوبی که ازش داری.آدم توی زندگی شخصی و روابط و محیط کاریش هم تا احترامش به جا هست باید باشه و بعدش خودش محترمه خارج بشه. تر زدن اول:جان سینا،مرد مردان،قهرمان کشتی کج،خر زور و کیر کلفت،مرد حسابی تو اسطوره ما بودی چرا یهویی توی یه فیلم زن شدی. تر زدن...
-
اوضاع هیچ وقت آن طور هم که به نظر میرسد بد نیست.
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1402 23:00
عصری با عزیزدل رفتیم یه جایی به اسم باغ گلها،خیلی شلوغ بود ولی بسیار زیبا بود.خیلی قشنگ بود.حتما اگر اومدین شیراز برین باغ گلها بعد رفتیم توی معالی آباد یه دوری زدیم،من چشمم میچرخید دنبال جنده های اونجا ولی ندیدمشون.بعد رفتیم سمت همین قلعه کریمخان،نمیدونم داخلش هم میشه رفت یا نه،یادم باشه از داداشم برنتین و خواهرم...
-
هر کس در جزئی از وجود خود میخواهد بمیرد. همیشه شعلهٔ پنهان از میل به نابودی در ما شعلهور است.
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1402 22:49
عصری که تقریبا ظهری عزیز دل یه منبر رفت برام که تو در زندگی ات الان داری یا میخوری،یا میخوابی،یا میکنی،یا میرینی یا کار میکنی.گفتم خوب زندگی همینه دیگه.چی کار باید بکنم.گفت منو ببین،به خودم میرسم،خرج میکنم،ورزش میکنم،گفت تو داری همه زندگی رو خرج من میکنی و خودت هیچ کاری نمیکنی و این باعث میشه در دراز مدت به مشکل...
-
وقتی کشتییی غرقشدنی باشد، موشها پیش از همه آن را حس میکنند و از آن میگریزند.
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1402 15:38
حرف بچه شد توی پست های قبلی درمورد فرزندآوری ذکر نکته ای خالی از لطف نیست.هر وقت حرف از بچه آوردن میشه هم خواننده های وبلاگ که میشناسمشون و میدونم چه جور آدمهایی هستن و هم اطرافیانم هیچ کدوم تمایلی به بچه آوردن ندارن.در صورتی که من میدونم اینا آدمهای هنرمند،مهربان،زیبا،روشنفکر،باسواد،سخاوتمند،باگذشت و در مجموع آدمهای...
-
حداقل یکچیز خوب در مورد تلویزیون وجود دارد، میتوانی هر وقت که دوست داری خاموشش کنی، و هیچکس هم شکایتی نمیکند.
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1402 14:27
تلویزیون و شبکه نمایش داره برای بار هزارم فیلم"فرشته ها با هم می آیند" رو میزاره.این فیلم رو از اون جهت میزاره که مردم تشویق بشن به فرزندآوری. بعضی وقتها فکر میکنم توی مغز مسئولین مملکت چه میدونم والا جای مغز چیز دیگه ای هست. والا من که آدم بیسوادی هستم بهتر از اینا بلدم کاری کنم که ملت بچه بیارن.اینا...
-
احساس میکردم مانند یک صندلی دندانپزشکی شدهام. هیچکس از آن متنفر نیست، اما همه از آن اجتناب میکنند.
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1402 14:15
من متاسفانه یا خوشبختانه خیلی تلویزیون نگاه میکنم.یه برنامه ای شبکه ۳ میزاره.خدا وکیلی به جان جفتمون سم خالص هست،یعنی وقتی میبینمش با خودم میگم خدایا این چیه ساختن؟اوایل متنفر بودم از این برنامه ولی هی نشستم نگاه کردم و دیدم چقدر جذاب و خنده داره.شاید هم کم کم این قدر جالب شده.جالب که میگم یعنی سم هان،سم خالص.کسایی که...
-
بیفته پاش میشم فداش واسه خودم یه لشکرم بیفته پاش میشم فداش خب آخه من یه دخترم
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1402 23:58
شب جمعه ای همتون معلوم نیست کجا هستین و چی کار میکنید و چه غلطی میکنید. اسم من فقط بد در رفته،من که از صبح سر کار بودم تا عصری،الانم دارم برنامه محفل رو از شبکه قرآن میبینم،این دخترها سرود اجرا میکنن ناخودآگاه گریه میکنم.اصلا برنامه محفل خیلی بغضی هست.خیلی قشنگ اجرا میکنن.قشنگ با یه سرود حال و هوام عوض میشه و آدم...
-
خیلی عجیب است که گاهی اوقات، خاطرهٔ مردگان، بسیار طولانیتر از خاطرهٔ یک زندگی ربوده شده به زندگی خود ادامه میدهد.
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1402 23:05
امروز صبح متوجه خبر فوت حسین زمان شدم.صدای حسین زمان خدا بیامرز رو خیلی دوست داشتم،صدای غمگینی داشت که روزهای شادی رو به یادم میاره.یاد پارک لاله و نوجوونی میفتم. توی این سالها من توی دو پست خیلی قدیمی از حسین زمان یاد کردم. اولی: / https://travisbickle1.blogsky.com/1392/04/14/post-323/ توی این پست که مربوط به تیر ماه...
-
خوشحالی من، وسیلهٔ رسیدن به هیچ هدفی نیست. خود هدف است. خودش، هدف خودش است.
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1402 22:43
یه فیلم دیگه از داداش قشنگم تیموتی شالامی دیدم به اسم .Bones and All فیلم جوری بود که شاید خیلی ها خوششون نیاد.ولی من دوست داشتم،یه داستان عاشقانه زیبا بود.فیلم خاصی بود.موضوعش در مورد دختری بود که در واقع آدم خوار بود و برای پیدا کردن مادر خودش راهی یه سفر میشه و اونجا و در طی سفر متوجه میشه که آدمهای دیگه ای هم مثل...
-
زمان باج خود را میگیرد، تمام لذت و شادیها درخشندگی و آب و تاب خود را بر اثر تکرار از دست میدهند.
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1402 01:53
ایلیاد هومر اول:دوستای خوبم که کامنت میدین هیچ وقت شده برگردین و جواب من رو به کامنتتون بخونین؟اگه جواب من براتون مهم نیست که اصلا جواب ندم؟ ایلیاد هومر دوم:متوجه شدم خیلی هاتون مشکل خواب دارین شبها،باید یه گفتمانی بزاریم،یه گروه طور،یه پست که فقط مخصوص شب ها باشه،هی بیاییم اونجا حرف بزنیم تا دو سه نصفه شب که خوابمون...
-
میخواهم مثل همه باشم در بچهدار بودن؛ و نمیتوانم و نمیخواهم مثل همه باشم در تبعیت از مقررات. با این تضاد چه باید کرد؟
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1402 01:15
یه فیلم دیگه از داداش گلم تیموتی شالامی دیدم به اسم Ms steven.فیلم قشنگی بود.در مورد معلم خانم جوانی بود که به همراه سه دانش آموز خود به سفری جاده ای برای شرکت در یک رقابت تئاتر میره.و در این سفر ما با ضعف های شخصیتی خانم معلم آشنا میشیم. خوب بود فیلمش ولی تیموتی توش لخت نشد و اصلا هم صحنه نداشت.ولی قشنگ و سر راست...
-
من به قربان تو و حالت جذاب نگاهت
سهشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1402 20:28
سخیف اول:یه چیزی میگم نه نگین به جز تتلو که کراش همتون هست،ترانه های آرون افشار قر میاره تو کمر همه نون خامه ای ها و دُخی ها از ۱۸ ساله تا ۱۸۰ ساله. سخیف دوم:هر کس هر چی میخاد بگه،ولی دارم وکس میکنم الان،دردش رو دوست دارم،تمیزی بعدش رو هم دوست دارم؟کجا رو وَکس میکنم؟همه جام رو.با چی وکس میکنم؟دستگاهش رو دارم.ولی یه...
-
نوازشم کن،نوازشم کن،اگه دوستم داری تو خواهشم کن
سهشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1402 19:49
یه خواننده ای هست به اسم سعید پور سعید که ترانه های قدیمی اش برای من خیلی خاطره زنده میکنه.یه ضبط یک کاسته ژاپنی داشتیم که نوار این سعید رو داشتیم و خیلی آهنگ هاش اون موقع خفن به گوش میومدن خصوصا این که توی ایران هم زندگی میکرد طرف. خاطرات بچگیم توی آهنگ های معین،سعید پورسعید،فیلمهای بروسلی،جن گیر،آهان گفتم جن...
-
با من قهر نکنید،آشتی کردن بلد نیستم یهو فراموشتون میکنم.
سهشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1402 18:56
متاسفانه با این سن و سالم هنوزم میرم توی چت روم های تلگرام و با دخترها یا حداقل تا جایی که میدونم آیدی های دخترونه سکس چت میکنم.چون احتمال این که طرف مقابل یه مرد جاافتاده اهل نهبندان باشه که عکس پروفایل هم هانده ارچل باشه خیلی زیاده.یا اگر پاش بیفته سکس تلفنی.بالاخره هر کس یه جوریه منم اینجوری هستم دیگه.از سال ۷۹ به...
-
زندگی سگی،زندگی تخمی،زندگی گُه،زندگی عن
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1402 16:55
زندگی تخمی هوا تخمی کار تخمی کرایه ها تخمی ماشین تخمی مردم تخمی هزینه ها تخمی شیراز تخمی تهران تخمی ایران تخمی هیچی نیست به خاطرش بگیم خدا رو شکر،ریدم تو این زندگی تخمی،تو این مملکت تخمی،گرونی،تورم،مهریه تخمی،سکه قیمت جونمون،نیم کیلو گوشت خدا تومن. گُه تو این کشور،تو این اوضاع،هیچ امیدی ندارم به آینده تو این خراب...
-
مهم نیست چند نسل من در شهر بودهاند، ما دهاتی هستیم. انباشت فرهنگیای که یک دهاتی ایجاد میکند، آرامآرام ولی عمیق است
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1402 13:55
علی الظاهر خواننده های دهاتی وبلاگ زیادتر از چیزی بود که فکر میکردم. متاسفانه توی کشور ایران خیلی از آدمها دهاتی هستن و توی خیلی از خصوصیات هم این دهاتی ها از دهات های شمال تا جنوب،از شرق تا غرب با هم مشترک هستن. دهاتی ها طماع و پول پرست هستن،قاتل طبیعت و حیوانات هستن،هیچ پرنده و خزنده و چرنده ای از دست دهاتی ها آرامش...
-
بدون بیم مجازات لذتی در گریز نیست.
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1402 01:43
یه فیلم دیگه از داداش گلم تیموتی شالامی دیدم به اسم Hot Summer Nights. فیلم قشنگی بود،داستان جوانی و زیبایی و طمع انسان ها بود.فیلم برای مخاطب امریکایی باز هم زیباتر بود.چون پر از ارجاعات به دهه ۹۰ و دهه ۸۰ بود.موسیقی های فیلم و ترانه هاش نوستالژی و زیبا بود و داستان در عین روان بودن پیچ در پیچ هم بود.نمیگم شاهکار بود...
-
چنانچه میتوانستی تنها یک بار، یک بار، او را بر سینه ات بفشاری، آن گاه یقیناً همه این خلاء پر میشد…
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1402 22:03
میخوام آخوند بشم و برم روی منبر. بچه که بودم یه چیزایی رو متوجه میشدم،ولی اون قدر عاقل نبودم که بفهمم.بعدها که بزرگ تر شدم و کتابخون شدم و ازدواج کردم و طلاق گرفتم،کمی عقلم کامل تر شد متوجه شدم که مردمی که دور و اطرافمون زندگی میکنن خیلی کس خل هستن.این داستان طلاق و طولانی بودنش و رنجی که ازش کشیدم انگار منو بالغ کرد....
-
مرگ تنها یک بار به سراغ آدمی میآید اما عشق بارها و بارها.
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1402 20:26
فکر میکنم بعضی از استان های ایران اصلا نه وبلاگ نویس داشته باشه و نه وبلاگ خون. من توی این چند سال وبلاگ نویسی دیدم که این استان ها هم وبلاگ نویس داره و هم وبلاگ خون:تهران،البرز،اصفهان،فارس،خوزستان،ایلام،خراسان رضوی.اونم مثلا تهران خود تهران داره،چه میدونم شهریار نداره،یا مثلا خراسان فقط مشهد داره.یا فارس فقط شیراز...
-
چگونه میتوان به لحظهای که درد بیهوده میشود، پی برد؟ چگونه میشود آن لحظهای که زندگی دیگر ارزش ندارد، تشخیص داد؟
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1402 01:28
یه فیلم دیگه از داداش گلم، تیموتی شالامی دیدم به اسم call me by your name،فیلم داستان عاشقانه و زیبایی بین دو مرد بود.دکور فیلم،نماها،موسیقی،صحنه هایی که از ایتالیا و شهرها و روستاها و باغ ها نشون میداد بسیار زیبا و دلچسب بود.فیلم آروم و قشنگ و آرامش بخشی بود.و نقش والدین حمایت گر رو در مورد مسائل عاطفی بچه ها چقدر...
-
اما وقتی یاسمن باطراوت پوستش را لمس کردم و از شیر شیرین جام عشقش نوشیدم، امید و تمنای لذتهایی فرا بشری در روح و جانم زنده شد.
شنبه 16 اردیبهشتماه سال 1402 14:06
بطلان اول:خوب به سلامتی و دل خوش دوباره سرم درد میکنه و انگار دوباره دارم مریض میشم.خیره ایشالا.توی یکی از این مریضی ها آخرش جونم در میره و میرم پیش داداشم الیوت اسمیت و هث لچر و خلیل عقاب. بطلان دوم: دلم میخواد بدونم کسی هست که عشقی پاک داشته،پاک به تعبیر بعضی شعرا و عرفا.وگرنه که حد نهایی عشق به نظر من فرو رفتن کیر...
-
فرزندم شنیدن پند حکما دیده ی خرد را روشن می کند….
شنبه 16 اردیبهشتماه سال 1402 12:27
توی خوندن وبلاگ ها و کامنت ها متوجه دو مشکل اساسی شدم. غامض اول:عزیزانم سایتی هست به اسم "دیجی موویز" که فیلتر نیست،همه فیلمها رو با زیرنویس چسبیده و بدون سانسور میزاره.دقت کنید موقع دانلود هم نسخه hardsub رو دانلود بکنید که توی تمام تلویزیون ها پخش میشه. غامض دوم:دوستان قشنگم دیگه توی صف نونوایی وایسادن مال...
-
سه چیز است که با سه چیز بدست نیاد: مال با آرزو، جوانی با رنگ کردن مو، تندرستی با دارو.
شنبه 16 اردیبهشتماه سال 1402 11:29
اون حس دوست داشتنم نسبت به داداشم رایان گاسلینگ تموم شد،همون طور که از داداشای قبلیم،تام کروز،برد پیت،نیکلاس کیج،کریستین بیل،استیو کارل،بن استیلر،اون ویلسون،لوک ویلسون جدا شدم از اینم جدا شدم. اما حالا یه داداشی جدید پیدا کردم،داداش گلم "تیموتی شالامی"،سنش بهم نمیخوره،ولی دوسش دارم خو.یه "آن" توی...
-
من میدانم که زندگی چیز وحشتناکی است، بله ضمناً این را هم میدانم که زندگی زیباست.
جمعه 15 اردیبهشتماه سال 1402 22:19
من همیشه از افرادی که کامنت میزارن حتی اونهایی که فحش میدن و دشمنی میکنن تشکر کردم.چون شما هستین که مشوق راه وبلاگ نویس ها هستین. اما الان و امشب میخوام تشکر کنم از همه کسانی که با وجود این همه جذابیت های بصری و تصویری دیگر رسانه های اجتماعی هنوزم وبلاگ مینویسن. وبلاگ نویس ها ما رو با خودشون همراه میکنن و میبرن توی...
-
خوشبخترین مردمان کسانی هستند که بیشترین خوشبختی را به دیگران میدهند.
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1402 23:16
به قول داداش گلم صادق هدایت: "در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته میخورد و می تراشد." بعضی وقتها یه چیزای خیلی بی اهمیت،بی معنی،چیزهایی که هیچ تاثیری توی زندگیمون نداره اون قدر ناراحتمون میکنه،اون قدر غصه میاره توی دلمون که حد و حساب نداره.به هر کس هم بگیم درک نمیکنه یا میگه ای بابا ولش...
-
بینهایت نادر است اینکه آدمها دوستانه از هم جدا شوند، چون اگر دوست بودند از هم جدا نمیشدند.
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1402 21:11
دُر و گوهر اول:واقعا چطور بعضی احمقها فکر میکنن وبلاگ من جای بد و محیط بدی هست؟باور بکنید نمیخوام دُن کیشوت طوری رفتار کنم ولی وبلاگ من و حرفهای من خیلی خوبه.این کس مشنگ ها انگار اصلا ندیدن توی اینستاگرام و تیک تاک و بقیه شبکه های مجازی چه خبره.مملو از فساد.من حتی از دست حرفهای بدی که میزدن دیگه توی بازی Call of duty...
-
وقتی نابغه حقیقی در دنیا پیدا میشود، میتوانید او را از این نشانه بشناسید: تمام ابلهان علیهاش متحد میشوند…!
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1402 20:38
یه فیلم دیدم از داداش گلم Luke Wilson به اسم idiocracy که کمدی بود و فیلم خوبی بود.داستان در رابطه با نظامی بود که توی یه آزمایشی به خواب مصنوعی میره و اتفاقی ۵۰۰ سال میخوابه و وقتی بیدار میشه میبینه که همه آدمها خنگ و کس خل شدن.فیلم قشنگی بود.من luke wilson و owen wilson رو دوست دارم.دو تا برادر هستن که فیلمهای کمدی...
-
جنگم بشه، خدا بخواد شهیدیم
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1402 00:29
تملق اول:میدونم بعضی هاتون از دستم ناراحتین که وبلاگ رو بستم،ولی قول قول قول میدم دیگه وبلاگ رو تعطیل نکنم.ببخشید دیگه. تملق دوم:من قول میدم دیگه وبلاگ رو نبندم،شما هم یه قول بدین.هر روز داره وبلاگ نویس های تازه نفس و جوون و خوش صحبت و سکسی و مودب اضافه میشه،قول بدین این پیرمرد حشری رو فراموش نکنید و به وبلاگش سر...
-
فکر کردن، شغل ذهن است، خواب دیدن، تفریح آن.
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1402 00:04
بعضی وقتها یه پسر،یه دختر،یه وبلاگ نویس،یه آدمی میبینیم که حالا گفتنش هم درست نیست،ولی کس خله،یعنی این که یه تخته اش کمه،کمی کم عقله،شیرین مغزه،مثل حمید جبلی تو فیلم "خواب سفید".این کس خل ها ممکنه پسر همسایمون باشه،آبدارچی شرکتمون باشه،شاگرد بقال باشه.بعضی ها ، خصوصا بعضی از خانمها به این جور افراد محبت بیش...
-
یکی از دلایل جدیدی که موجب فقر ما است، احتیاجات جدید ما است.
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1402 23:44
هر شب سریال لیسانسه ها رو از شبکه ifilm میبینم.واقعا کمدی هست.هر وقت سریالش پخش میشه یاد دوست وبلاگ نویسم میفتم که دیگه نمینویسه و پشت کوه های زمان به فراموشی سپرده شده:دکتر غمگین. سریال خیلی بامزه هست و اسمش شده حالا فوق لیسانسه ها،یه چیز جالب سریال اینه که هر جا که احساسی میشه یه پسری میاد و میزنه زیر آواز.ابتکار...
-
خیلی بده که بفهمی دیگه هرگز نمیتونی زنی که عاشقش هستی رو خوشحال کنی.
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1402 18:29
نشستم شروع کردم به خوندن کامنت های این دو ماه اخیر و کم کم همه دارن یادم میان. یه هدیه هست تو بلاگفا که واسم کامنت های قشنگ میزاره. یه صنم هست که سعی داشتم شماره اش رو بگیرم ولی محل سگ نمیداد بهم. یه کاوه خداشناس هست که نمیدونم مشکل بینمون چیه یه مولین هست که شوهر خاله شوهرش مرده و معلمه و سریال واکینگ دد میبینه. نیکو...
-
هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1402 17:51
من آدمی نیستم که دلتنگ گذشته بشم،به نظرم همه چیز گذشته از جمله قانون ها و آدمهاش و اوضاعش و معلمهاش و پدر و مادرهامون مزخرف بودن.تنها دو چیز گذشته به نظر من بهتر از الان و آینده بودن.یکی غذاها و دیگه ترانه ها.غذاها رو توی یه پست جداگانه بعدا میگم ولی ترانه هایی که جدیدا میشنوم رو دوست ندارم،نه به خاطر شعرهای بندتنبونی...
-
عشق نیست، عشقورزیدن است. پیوند نیست، پیوندیافتن است. ترانه نیست، ترانهخواندن است. رقص نیست، رقصیدن است.
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1402 14:16
خوب دیگه هر کاری کردم لوگوی وبلاگ عوض نشد. در مورد تایید نکردن کامنت های افرادی که با اسم مستعار کامنت میزارن شوخی کردم.اینجا به قول خانوم ف مثل قهوه خونه هست.هر کس به هر اسمی دوست داره کامنت بزاره،هر کس هر فحشی هم بده تایید میشه.این وبلاگ درش به روی همه بازه.الان که داشتم پست های قدیم رو میدیدم متوجه شدم چه آدم...
-
کسی که اخلاق ندارد انسان نیست جزو اشیاء است.
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1402 08:57
عکس وبلاگم عوض نمیشه.اینم یه باگ تخمی دیگه از بلاگ اسکای. به خدا یه هکر درست و حسابی میتونه کل این بلاگ اسکای رو بفرسته رو هوا این قدر که تخمیه.وقتی هر مادر جنده ای از ته دهات های نمیدونم کدوم شهر تخمی پست های رمز دار رو باز میکنه میخوای خود سایتش امنیت داشته باشه. کاش میشد فهمید "بیان"چطوره،یا اونایی که...
-
ناامید نباشید از رحمت خدا که همانا ناامید نمیشود کسی از رحمت خدا مگر مردمانی که کافرند به خدا.
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1402 08:36
تصمیم کبری اول:هر کس کامنت میزاره دست بوسش هستم،ازش ممنونم ولی از این به بعد جهت این که خودم آرامش روحی بیشتری داشته باشم و خواننده ها از تنش و استرس به دور باشن و همه چی مرتب باشه،کامنت های با اسامی عجیب مثل:ح ۲،سلام،رهگذر،خواننده خاموش،.،..،! و همین طور اسامی که بی محتوا و عجیب باشه تایید نمیشه. تصمیم کبری دوم:از...
-
وقتهایی که دل آدم پُر است، بیمار است، در رنج است، و غصه دار، آن وقت خاطرات تر و تازهاش میکنند
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1402 01:37
یعنی من باید برم پیش طبیب تو مریض خونه واسه دو چیز.اول یه قرصی،چیزی بهم بدن که نخوام همه رو بُکُنم حتی به غلط دوم این که حافظه ام کمی قوی بشه.به حضرت عباس چهار روز وبلاگ رو بستم الان داشتم کامنت ها رو میخوندم و جوابم به کامنت دهنده ها رو، از تعجب شاخ در آوردم.هیچ کس رو نمیشناسم،نمیدونم کی به کی بوده.الان کلی فکر کردم...
-
برخاستن بی قیل و قال شاید رسالت من است نه اینکه سعی میکنم نه، طلوع عادت من است
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1402 23:09
قصه چی بود: یه انگولکی به وبلاگ دادم و آدرسش عوض شد و دیگه با آدرس قدیمی باز نشد.مثل وقتی که بعضی ها توی خونه تنها میشن و خیار میکنن تو کونشون و خیار میره بالا و توی کونشون گیر میکنه.حالا نه به اون شدت. بعد با خودم گفتم فاک ایت،کون لقش دیگه نمینویسم،ننویسم به کجای کائنات برمیخوره مگه. دیگه چرا ننوشتم؟هر چی کامنت میومد...
-
سخن آخر
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1402 22:02
این فصل نیز به پایان آمد و چنان دانم که خردمندان ـ هرچند سخن دراز کشیدهام ـ بپسندند که هیچ نبشته نیست که آن به یک بار خواندن نیرزد. هر بدی کردم خوب کردم.حلالم نکنید. خداحافظ برای همیشه.
-
روح از هرچه ساخته شده باشد، جنس روح او و من از یک جنس است
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1402 19:22
عصر جمعه اول:چندین و چند سال پیش با یه دختری آشنا شدم و حرف سر لوازم آرایشی و بهداشتی شد.بعد به من گفت تو از چی استفاده میکنی.منم گفتم من همه چیزم،ژل اصلاحم،افترشیوم،شامپوام،شامپوبدنم،ادکلنم و همه چی رو نیوآ میگیرم.یه صدایی با دهنش در آورد مثل پیش،یا فیش و گفتم چی شده و گفت نیوآ کارگری هست و من زیر نمیدونم گوچی و...
-
همهٔ ما آزادتر میشدیم اگر همهٔ حقیقت دربارهٔ بدسگالی آدمها بالاخره گفته میشد.
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1402 07:27
صبح بخیر صبح جمعه تون بخیر دیشب تا صبح داشتم با یه دوست قشنگی که باهام قهر بود چت میکردم،آخرش هم نفهمیدم آشتی کردیم یا نه.به من گفت منگول،دلم شکست،یکی دیگه هم چند روز پیش بهم گفت گیرایی ام پایینه،یکی دیگه هم گفت بهم گیج میزنی و حواست نیست.دلم سه چهار بار سر این موضوع شکست.دوستان گلم آیا من واقعا گیج و منگول و حواس پرت...
-
یک انسان زن زاده نمیشود، بلکه تبدیل به زن میشود
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1402 19:35
"خانوم ف" عزیزم،"خانوم ف" مهربانم،قشنگم،لطفا بیا و پای این پست جواب طرفدارانت رو بده،همه احوال تو رو از من میپرسن،اما کیه که احوال من رو بپرسه که از دوری تو در چه حالی هستم. این پست مخصوص صحبت کردن خانوم ف با دوست دارانش هست.
-
تنها چیزی که باید ازش بترسیم، خودِ ترسه.
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1402 18:26
عصر پنج شنبه شد و از سر کار اومدم خونه. میخوام بشینم آبجو بخورم. کنار دستم هم یه چیپس دل مزه و یه کیک سه شیر از فنسی خریدم.یه قنادی خوب توی شیراز هست به اسم فنسی که دوستش دارم،از اون نون فروشی گنتوم کشیدم بیرون حالا گیر دادم به فنسی،خلاصه که شیشه های آبجوآم این قدر فشرده و کپل شدن و دارن به زبون بی زنونی میگن بیا ما...
-
رفتیم دبی چه جایی بود جاتون خالی صفایی بود
پنجشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1402 12:24
دیشب دیگه دیر نخوابیدم،ولی تا خود صبح خواب میدیدم رفتم دبی زندگی میکنم.خیلی هم زندگی معمولی و نسبتا فقیرانه ای داشتم،عزیز دل هم پیشم بود. ولی خیلی خوشحال و راضی بودم. لامصب خارج از ایران چی داره که آدم وقتی پاش رو از مرز میزاره بیرون حالش خوب میشه و حتی دیدن خوابش هم حالش رو خوب میکنه. خوشا به حالتون که دارین از ایران...
-
زرقان که ز دوران کهن مانده به میراث گلواژهی نام کُهَنش شهر رکان است
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1402 21:06
یه دوستی اینجا چند وقت پیش کامنت گذاشته بود که اگر ماشین ات خراب شد ببرش زرقان به جای جاده بوشهر. هر چی میگردم کامنت این عزیز رو پیدا نمیکنم. دوست خوبم که بهم گفته بودی ماشین رو ببر زرقان لطفا بهم پیام بده تا برایت تعریف کنم که کجای زرقان رفتم و چه کردم.ببینم در پاچه ام نکرده اند زرقونی ها یا کرده اند؟
-
چه کنم که نگاه من به همه چیز با دیگران، تفاوتی اساسی دارد. آیا تقصیر من است؟ آیا سزاوار سرزنشم؟
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1402 01:34
در حین آشپزی،رانندگی،ظرف شستن،دستشویی کردن،راه رفتن،جدا کردن سیب زمینی و پیاز من خیلی فکر میکنم و گاهی اوقات امر بهم مشتبه میشه که یه فیلسوفی چیزی هستم اما در حقیقت امر گوز هیچ کونی نیستم. نکته ای که تازگی ها زیاد بهش فکر کردم و بی ارتباط هم با چند پست اخیر در رابطه به نسل ها نیست رو میخوام بیان کنم با این تذکر که...