تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

منم از اون تیپ آدمام،با دل و جون عشق رو میخوام.

جق زدن یه چیزی هست که واقعا ذهن منو آروم میکنه،به نظرم کم خرج،ساده،مطمئن،ایمن و بدون آزار هست.سه داستان از جق زدن میخوام واستون تعریف بکنم.

داستان اول:یادمه توی سنین پانزده،چهارده سالگی دوستی داشتم به اسم احسان،توی سنی بودیم که خیلی دلمون میخواست بدنمون و کیرمون و تجربه های جنسی داشته باشیم.واسه همدیگه تعریف میکردیم که تو چطور جق میزنی و با چی میزنی و از این حرفها و احسان همیشه به من میگفت که من اصلا جق نمیزنم و منم واقعا ناراحت بودم که چرا من روزی پنج شش بار میزنم و اون نمیزنه.همیشه این عقده رو توی دلم داشتم تا این که حدود ۲۰ سال گذشت و اتفاقی توی تهران دیدمش و کلی حرف زدیم.موقع خداحافظی ازش پرسیدم احسان جان من،خداوکیلی،تو واقعا اون وقتها جق نمیزدی؟بلند خندید و گفت چرا منم روزی پنج بار میزدم فقط دلم میخواست بگم که آدم محکمی هستم و از این کثافت کاری ها نمیکنم.

داستان دوم:من دانشجو بودم و یه هم اتاقی داشتم توی خوابگاه و اونم میگفت که من هیچ وقت جق نمیزنم و گناهه و مثل تو آدم کثیفی نیستم و تو چون جق میزنی عینکی شدی.منم از دستش ناراحت بودم.اینجوری نبودم که کیرم رو در بیارم جلوی همه و جق بزنم،ولی منکر جق زدن نبودم،خلاصه که یه روز اومدم خوابگاه و تو اتاقمون کسی نبود و منم رفتم روی تخت همین رفیقم چون تخت پایینی بود دراز کشیدم،خداشاهده سرم رو که گذاشتم روی تختش،تمام صورت و دستام خیس شد و وقتی بو کشیدم یه بوی وایتکس شدید که همون بوی تند منی بود خورد توی صورتم.رفیق عزیزم که ادعای جق نزدنش کون فلک رو پاره کرده بود،در غیاب من جق شدیدی البته روی تخت خودش زده بود و آبش رو که ظاهرا خیلی زیاد بوده پاشیده بود روی ملافه و بالشتش و منم از همه جا بیخبر رفتم خوابیدم وسط جقش.

داستان سوم:باز هم دوره دانشجویی چند تا از پسرعموهای هم خونه ام،دقیقا چهار نفر با خودش میشدن‌پنج نفر اومدن خونه ما،یه فیلم سوپر روی سی دی داشتیم و گذاشتیم و مشغول تماشا شدیم.هیچ وقت یادم‌نمیره،فیلم سوپر دقیقا موضوعش گروه موسیقی Spice girl بود،در واقع فیک اونا بودن و نقش اونا رو بازی میکردن.یه جایی از فیلم که هممون دیگه هورنی شده بودیم رفیقم رفت از آشپزخونه چند تا پلاستیک اورد،از همینا که توشون خیار و گوجه میزارن میدن دست مشتری،من کرم‌ اینو داشتم که همه پلاستیک ها رو جمع کنم.خلاصه رفیقم پلاستیک به دست اومد و دست هر کدوم از پسرعموهاش یه نایلون پلاستیکی دسته دار داد و منم از اتاق بیرون کردن و همشون مشغول جق زدن شدن و ریختن توی کیسه های پلاستیکی،فقط من غریبه بودم اونجا.

داستان  چهارم:چند سال پیش،توی نرم افزار دوست یابی بامبل یا یه همچین چیزی که لوگوش یه زنبور بود با یه دختری دوست شدم و رفتیم بیرون،اولش رفتیم کاخ نیاوران،بعد رفتیم طبقه بالای تندیس توی تجریش یه رستورانی بود سلف سرویس طور و خیلی گرون یادم نیست اردک آبی یا همچین چیزی اسمش بود غذا خوردیم،بعد واسش یه پالتوی گرون و چیزای دیگه ای از همون تجریش خریدم.همه این کارها رو کردم چون میدونستم تنها زندگی میکنه و احتمالا بتونم همیشه بکنمش ولی دختره از اون شمالی های زرنگ بود،و فهمیده بود من بچه ساده ای هستم.خلاصه از صبح تا شب من خرجش کردم و واقعا هم هزینه زیادی شد،موقع برگشتن به خونه اش هم تاکسی دربست گرفتم و شب بود دیگه بهش گفتم من دستشویی دارم میشه بیام خونه ات بعد برم که با یه لحن خیلی بدی گفت که فکر کردی چه خبره و کی هستی مگه؟حالا پالتو و لاک و شال و بوت و خرت و پرت هایی که واسش خریده بودم هنوز توی دستش بود.منم که دیدم قافیه رو باختم و رفته توی پاچه ام دستش رو گرفتم و گذاشتم روی کیرم گفتم واسم بزن،گفت درش نمیاری چون بدم میاد.از همون روی شلوار اون قدر مالید تا همه آبم ریخت توی شرتم و شلوارم هم کثیف شد.تاکسی دم در خونه شون وایساد و پیاده شدیم و بدون تشکر و خداحافظی رفت خونه و در رو بست.منم با همون شلوار که انگار شاشیده بودم توی شلوار و جلوی شلوارم خیس بود وسط کوچه موندم،رفتم و سوار بی ار تی شدم و برگشتم خونه چون دیگه پولی واسم‌نمونده بود.

نظرات 5 + ارسال نظر
خانوم ف جمعه 1 مهر‌ماه سال 1401 ساعت 08:12 ب.ظ

خاطراتت لبخند میاره رو لبام
حوصلمم که پوکید از بیکاری
پس لطفا وسط جقات بازم بنویس برامون :)

بی ادب

جزر و مد جمعه 1 مهر‌ماه سال 1401 ساعت 10:31 ب.ظ

اوه اوه چقدر من خیلی پاستوریزه هستم تو فکر کنم. فکر می کنم تهش تو خوابگاه مسخره دخترا می کنند و یا شوخی.

نه بابا.کون همدیگه هم میزاشتن

مسعود یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1401 ساعت 10:58 ق.ظ

خودارضایی یه رفتار نرمال هستش- حتی وقتی شما پارتنر جنسی دارید- و مثل همه ی مسایل، افراط و تفریط در اون، که مخل ایفای عملکرد فردی- اجتماعی بشه، یک بیماری هست.

پورن دیدن هم یه رفتار نرماله، و افراط و تفریط در اون غیرطبیعی محسوب میشه.

درود بر تو

نهال یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1401 ساعت 03:55 ب.ظ

خیلی خاطرات عجیبی داری، یجوریه که آدم پشمام میریزه ازین مقدار پلشتی ، آخه جق زدن تو کیسه فریزر؟؟:)))
این خاطره اخرت هم باعث ناراحتیم شد، انتظار نداشتم که تو فقط بخاطر سکس با یه نفر اینقدر هزینه بکنی و بی پول بشی که با بی ار تی برگردی خونه ، هر چقدرم بگم کار این اپلیکیشن ها همینه، ولی باید زمان میدادین به جفتتون
واقعا صراحتت خیلی ستودنیه

به خاطر سکس محض و مطلق هم نبود واقعا.دوست داشتم یه دختری باشه توی زندگیم که دوستم داشته باشه و عاشق همدیگه باشیم.

x یکشنبه 3 مهر‌ماه سال 1401 ساعت 10:56 ب.ظ http://malakiti.blogfa.com

یکی از چیزایی که زمانی نوشته بودم این بود که خیلی ترسناکه جلسه اول دیدار حضوری ،یه پسر بحث رو به مسائل جنسی برسونه :(((

دختره اگر به پسر تمایل هم داشته باشه وقتی جلسه اول مطرح بشه گریزان میشه

چه میدونم والا.منم خام و جوون بودم.
خوب اگه دختری نصیحتمون بکن ما پسرها رو تو وبلاگت

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد