یادم میاد زمانی که خیلی بچه بودم و خیلی کم سن بودم.عموم بغلم کرد و بردم بالا و من داخل یه سیفون توالت رو دیدم.اونم سیفون رو کشید و آب با شدت خارج شد و خیلی صدا داد و منِ کودک چنان هیجان زده شدم از خروش آب داخل سیفون که هنوز که هنوزه بعد از بیشتر از 24 سال فراموش نکردم و فکر نکنم تا آخر عمرم اون خاطره زیبای دیدن داخل سیفون رو فراموش کنم.حالا هم میخوام یه روز برادرزاده ام رو بغل کنم و در سیفون رو بردارم تا داخل سیفون رو ببینه،شاید منم تا همیشه عمرش تو خاطرش بمونم.شاید هم یه روزی وقتی بزرگ شد و بیست و خرده ای سال داشت بهش این وبلاگ رو نشون بدم.
ایشالا تا 24 سالگی برادر زادتون سلامت هستید و این پست رو نشونش میدید
.
مرسی.خیلی ممنون