یه تحویل سال خوب و یه مسافرت و بعدش هم اومدم سرکار و خیلی آروم و بی دغدغه و ظاهرا هم داره خوب پیش میره.امیدوارم تو همین سال کار مهاجرت هم ردیف بشه و من و "سین چشم سبز" بریم.
مروی
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1394 ساعت 03:57 ق.ظ
اگر برای عشق و حال می خواید برید خارج فکرشو از سرتون بیرون کنید.
من شش سال پیش که تازه اوضاع نسبت به الان بهتر یود با مدرک دکترا رفتم لس آنجلس و به معنای واقعی پدرم درومد.
انقدر که گرونی بود و مالیاتهای سنگین و نبودن کار برای ایرانیا و تحقیر .. بعد اون تصمیم گرفتم به کانادا برم .اوضاع اونجا هم خیلی توفیری نداشت.
با اینکه توی ایران جزو قشر مرفه بودم و کار و بارم خیلی خوب بود الکی بهترین سال های عمرم رو سختی کشیدم و هی ازین کشور به اون کشور رفتم و در آخر هم برگشتم به ایران و ازدواج کردم و به اندازه ی تمام دنیا خوشبختم. اگر زمان به عقب برمیگشت هیچوقت نمی رفتم.
این تجربیات من باز هم تصمیم با خودتون
بدترین چیز تو زندگی تجربه کردن همه چیز هست.نه من نمیخوام این تجربه رو داشته باشم و نمیرم.
چه جالب شما ازدواج کردید,مبارک باشه
دفه قبل که وبلاگتونو خوندم,بهارسال پیش بود وخبرخاصى نبود
ایشالا خوشبخت بشید
چه جالب.مرسی از لطفت.یک سال چه سریع گذشت.
کجا برید؟ بودین حالا! :دی
اگر برای عشق و حال می خواید برید خارج فکرشو از سرتون بیرون کنید.
من شش سال پیش که تازه اوضاع نسبت به الان بهتر یود با مدرک دکترا رفتم لس آنجلس و به معنای واقعی پدرم درومد.
انقدر که گرونی بود و مالیاتهای سنگین و نبودن کار برای ایرانیا و تحقیر .. بعد اون تصمیم گرفتم به کانادا برم .اوضاع اونجا هم خیلی توفیری نداشت.
با اینکه توی ایران جزو قشر مرفه بودم و کار و بارم خیلی خوب بود الکی بهترین سال های عمرم رو سختی کشیدم و هی ازین کشور به اون کشور رفتم و در آخر هم برگشتم به ایران و ازدواج کردم و به اندازه ی تمام دنیا خوشبختم. اگر زمان به عقب برمیگشت هیچوقت نمی رفتم.
این تجربیات من باز هم تصمیم با خودتون
بدترین چیز تو زندگی تجربه کردن همه چیز هست.نه من نمیخوام این تجربه رو داشته باشم و نمیرم.