یک زندگی عاشقانه تا کی میتونه تداوم داشته باشه؟تا کی ما میتونیم وفادار باشیم؟تا کی میشه عاشق بود؟من "سین چشم سبز" رو دوست دارم و واقعا عاشقش هستم،اما همیشه میل جنسی در من طغیان میکنه.من تا کی وفادار میمونم؟من نمیخوام مثل یه بیمار جنسی باشم،روز به روز بر عذاب من افزوده میشه.هر روزی که میگذره از خودم میپرسم کی قراره من سرد بشم و سربه زیر؟منو ببخش اگر تو ذهنم بارها و بارها بهت خیانت میکنم.منو ببخش اگر در آینده همسری بودم که واقعا دوستت دارم اما بهت خیانت میکنم.من نمیتونم خودم رو کنترل کنم.درکم کن.چی میشه؟به کجا میرسیم؟من دوست دارم و سعی میکنم وفادار بمونم.من با هر بار شنیدن سونات مهتاب از خود بی خود میشم.لعنت به بتهوون و لعنت به هوای گرم جنوب که فقط آتش گناه رو در من گذاشت.
من باید وفادار بمونم.
معتاد که باشی متل تو میشی بدبخت و بیچاره عشق و زندگی برای تو شده هوس
فاصله ی بین وفاداری و خیانت اونقدر کمه که گاهی خودمون نمی فهمیم چی شد که اینجوری شد ......
دوست ندارم به گذشته برگردم . فقط دعات می کنم که پات یهو نره اون ور خط ... آدمهای بی وجدان شاید تا آخر عمر غصه شون نشه از خیانتی که کردن...
ولی تو به نظر داغون میشی اگه اشتباه کنی ... دعات می کنم . همین :)
تا وقتی با طرف عهد جدی نبستی باز کمی اوضاع فرق داره ... ولی ازدواج ...
یکی از ترس های بزرگ من از ازدواج همینه که نتونم رو عهدم بمونم. همین :|
کلا این قضیه از وقتی دغدغه میشه بنیان میفکنه، میبینی این آدمهایی که همیشه وفادارن، عموماً به این فکر نکردن که وفادار باشن، وفادار بودن!!! بدون فکر کردن بهش! من و تویی که داریم بهش فکر کنیم اصولاً کابوسش همیشه بیخ گلومونه!
That's attraction.you can't do anything about it.
ینی چی میل جنسی طغیان میکنه؟
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گر چه در خویش شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق زهر بی سرو پایی نکنیم
ممنونم