همسایه طبقه پایینی ما قبلا یه پسر مجرد بود که خیلی سیگار میکشید اما سروصدا نداشت و فقط بعضی وقتها که دوست دخترش میومد پیشش دعوا میکردن و فحش های خیلی بدی به هم میدادن.من همیشه دعا میکردم که این پسره گورش رو گم بکنه و از اینجا بره.حالا که رفته به جاش یه مرد میانسال اومده با دوتا بچه و میگه که زنم مرده.دقیقا و به طور قاطع میگم که بیست و چهارساعت شبانه روز این بچه های نوجوونش دارن در حد مرگ با هم دعوا و کتک کاری میکنن و تمام طول روز و شب بوی گه تریاک پدره تو مغز منه.من نمیدونم این چه پدر بیشعوری هست که تو نیم وجب خونه داره جلوی دختر و پسر نوجوونش تریاک میشه.القصه این روزها با خودم میگم ای کاش اون پسره عوضی دوباره برگرده و سیگار بکشه و دوست دخترش بهش فحش های رکیک خواهرمادر بده.اینجوری لااقل از بوی تریاک رها میشم.
اعتقاد الان کجای داستان بود؟
با دود تریاک همسایه پایینی های نشی صلوات !
+ هیچ همسایه ای بی درد سر نیست ! دعا کن زن بگیره مرده حداقل زنش بچه هاشو از هم جدا کنه قبل این که همو بکشن !
عه چه جالب. منم درگیر این چالش با همسایه بالاییمون ولی از یه نوع دیگه!
سلام دوست عزیزم
خدا بهت صبر بده.همیشه آدمهای خوب در زندگی دچار آدمهای بد و آزار دهنده میافتن،چه در محل کار،چه دانشگاه یا مدرسه و چه در همسایگی