سلام. چند روزه وبلاگتون رو از اول دارم میخونم. زندگی یه آدم معمولی مثل خودم و هزاران آدم معمولی دیگه. اما خب زندگی همینه. چون من توی چند روز همه ی زندگی چند ساله ی شما رو خوندم برام جالب بود بعضی جاهاش. اینکه چطور یه آدم نسبتاً روشنفکر و فیلم بین حرفه ای میره زنی رو میگیره که تم مذهبی داره و نماز میخونه و ..... و دوم اینکه چطور میشه با اینهمه معلومات و اطلاعات معیارت برای انتخاب همسر فقط ظاهرش باشه؟ انتظار داشتی تویی که از مشروب خوردن لذت میبری و عقاید مذهبی هم نداری با یه زن اینجوری خوشبخت شی؟!!!! ناگفته مشخصه اختلافاتتون چقدر زیاده. و یا زنی که نمازش قضا نمیشه از سر بی شوهری میاد زن یکی میشه که اصلاً مذهبی نیست؟!!!! عجب آدمایی واقعاً. شاید فکر کنی زیاد روی این قضیه زوم کرده م اما بنظر من مذهب تمام فکر آدم رو اشغال میکنه و روی تمام جنبه های زندگیش تاثیر میذاره. آدمهای مذهبی همه چی رو توجیه میکنن و همیشه حق به جانب هستن. همیشه خدا رو سمت خودشون می بینن و ...
تراویس همه چیز رو توجیه میکنه ولی مذهبی نیست .اینکه زن مذهبی گرفته از زرنگیش بوده .ی دختر پاک میخواسته ولی سوال من اینه اون زن چطور تراویس رو انتخاب کرد .این از سر بی شوهری نبوده .یاتراویسو نمیشناخته ویا علاقه مند شده
فقر وبی پولی بده خیلی ید اما یه خوبی داره که آن شاعر عزیز می فرمایند چنان خشکسالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق لااقل جلو خیانت بیشتر رو می گیره و تراویس می چسبه به زندگیش
سلام دوباره. من قسمتای آخر وبلاگت رو نخونده بودم و نظر دادم (متاسفانه). اما الان به جرات میگم شاید حق داشتی خیانت کنی. گاهی یه حرفایی از کسی میشنوی که دلت بدجور درد میاد، و دیگه رغبتی بهش نداری، یا توی ناخوداگاهت میخوای یه جوری تلافی کنی، یه رفتار منفعل- پرخاشگر به قول روانشناسا. اما من بعنوان یه زن میگم مردا موجودات ابلهی هستن. همشون در حد مرگ به زناشون اعتماد دارن و همشون فکر میکنن فقط خودشون خیانت میکنن. اما، من از مذهبیها خوشم نمیاد چون حرفه ای ترین زنهای خائن توی همین قشر مذهبی هستن. خداشاهده من یه دوست داشتم که نماز شب میخوند و کل سال رو روزه بود اما با یکی غیر از شوهرش سکس داشت، در جواب هم میگفت من عاشقم و اگه باهاش نباشم عصبی میشم و زندگی رو برای شوهر و بچه م جهنم میکنم!!! در مورد فکر خودکشی هم، بنظرم تو هنوز نمیدونی چی میخوای از زندگی، اگه خواسته ت آزادی جنسی بود- که داری الان- پس مشکل کجاس؟ شاید بهتر باشه یکم وقت بگذاری برای خودت، از نوشته هات پیداست اشفته ای، یه جا عاشقی، یه جا خائنی، یه جا عذاب وجدان داری، یه جادیوونه ای، یه جا فیلسوفی و .... شاید باید شهامت به خرج بدی و قبول کنی خیلی از مسیر رو اشتباه اومدی. البته همه ی اینها حرفاییه که به خودم میزنم در واقع، همه ی ما یه جورایی شبیه همیم، به قول محسن نامجو، دغدغه های الکی، آدمای الکی، دلخوشیای الکی ....
سلام به سحر عزیز ممنونم از نظرت. در مورد آشفتگی حق رو به تو میدم.
سلام من یه چند روزیه وبلاگت دنبال می کنم کاری به قضاوت درباره رفتارهات ندارم چون معتقدم ما بعد از قضاوت کردن دیگران ممکنه اون ها رو سرزنش کنیم و طبق احادیث اگه فردی رو بخاطر گناهی سرزنش کنیم خودمون هم مبتلا به اون گناه میشیم. صداقت و صفای قلبت ستودنیه ،امیدوارم بعضی از این نظرات تو رو نسبت به همسرت بدبین نکنه، نمی دونم این آدمایی که با دیدن یک خصلت در یک یا چند نفر،اون خصلت رو به همه نسبت میدن،چطور وجدانی دارن؟؟؟ مثل همین سحر، حتی یه ذره هم عقل تو کله اش نیست که با خودش بگه شاید این حرف من، این بنده خدا رو نسبت به همسرش بدبین کنه،درمنطق یه قاعده بنام استقراء ناقص داریم( یعنی حکم یک یا چند نفر را به همه دادن) این قاعده از نظر منطق یه استدلال نادرست و یه نوع سفسفطه بافیه. امیدوارم موفق باشی
تازه وارد
سهشنبه 15 دیماه سال 1394 ساعت 03:23 ب.ظ
منم کاملا با "من " موافقم. اون روز کامنت سحر رو خوندم دلم میخواست می تونستم کله ش رو می گرفتم می کوبیدم تو دیوار، با موبایل بودم نتونستم جوابشو بدم " من" از لحاظ منطقی توضیح داد. و من از لحاظ روانشناسی: در این مورد یه قاعده ای داریم به نام تعمیم که فرد یک چیزی رو می بینه و به همه نسبتش میده. شما خانم سحر اگه یه فرد به ظاهر مذهبی دیدی که خیانت کاربوده دلیل بر این نیست من، همسر تراویس و ...هم تو این زمینه حرفه ای باشیم. چه بسا خیانت کارانی هستند که تو زندگیشون نه دو رکعت نماز خوندن نه چادری ان و نه می دونن روزه یعنی چی. نکنه منظورت این بود همسر تراویس....؟؟ باز هم به خطا رفتی و در مورد کسی که حتی ندیدیش قضاوت بیجا کردی. به قول "من " موقع درج کامنت عقلت رو هم به کار بنداز
نه تنها پدر آدم رو درمیاره هفت جد پدر آدم رو هم در میاره :(((
سلام. چند روزه وبلاگتون رو از اول دارم میخونم. زندگی یه آدم معمولی مثل خودم و هزاران آدم معمولی دیگه. اما خب زندگی همینه. چون من توی چند روز همه ی زندگی چند ساله ی شما رو خوندم برام جالب بود بعضی جاهاش. اینکه چطور یه آدم نسبتاً روشنفکر و فیلم بین حرفه ای میره زنی رو میگیره که تم مذهبی داره و نماز میخونه و ..... و دوم اینکه چطور میشه با اینهمه معلومات و اطلاعات معیارت برای انتخاب همسر فقط ظاهرش باشه؟ انتظار داشتی تویی که از مشروب خوردن لذت میبری و عقاید مذهبی هم نداری با یه زن اینجوری خوشبخت شی؟!!!! ناگفته مشخصه اختلافاتتون چقدر زیاده. و یا زنی که نمازش قضا نمیشه از سر بی شوهری میاد زن یکی میشه که اصلاً مذهبی نیست؟!!!! عجب آدمایی واقعاً. شاید فکر کنی زیاد روی این قضیه زوم کرده م اما بنظر من مذهب تمام فکر آدم رو اشغال میکنه و روی تمام جنبه های زندگیش تاثیر میذاره. آدمهای مذهبی همه چی رو توجیه میکنن و همیشه حق به جانب هستن. همیشه خدا رو سمت خودشون می بینن و ...
خاستم بگم هف جد و اباد که خانم یاسی پیشدستی کردن:)
تراویس همه چیز رو توجیه میکنه ولی مذهبی نیست .اینکه زن مذهبی گرفته از زرنگیش بوده .ی دختر پاک میخواسته
ولی سوال من اینه اون زن چطور تراویس رو انتخاب کرد .این از سر بی شوهری نبوده .یاتراویسو نمیشناخته ویا علاقه مند شده
عاشقم شد
اگرم مشکلات اقتصادی خوب از پست برنیاد من اعلام آمادگی میکنم واسه دراوردن پدرت
وبلاگت چی شد؟؟؟
پیر میکنه لامصب ...
فقر وبی پولی بده خیلی ید اما یه خوبی داره که آن شاعر عزیز می فرمایند چنان خشکسالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق
لااقل جلو خیانت بیشتر رو می گیره و تراویس می چسبه به زندگیش
عجب آدمی هستی
موافقم
درسته و امیدارم در حد مرگ کسی این مشکل رو نداشته باشه...
من یه کانال ساختم توی تلگرام خوش حال میشم شما هم بپیوندید :)
لینکش :
telegram.me/mahtab_nt
من دست نوشته هام .کوتاه نوشته هام.شعر نوشته هام و داستانک هام رو اونجا قرار میدم.خوش حال میشم بخونید و اگه خوشتون اومد به دیگران معرفی کنید :)
مشکلات اقتصادی وقتی معنی پیدا میکنه که کسی باشه کنارت تا برای اون تلاش کنی.
مرده شور پولو ببرن که جز بدبختی برای آدم چیزی نداره... نداری یه جوره داشته باشی هم یه جور...
و حتی عشق آدم رو از آدم جدا میکنه اونم برای همیشه
خب دیگه
حسابی فهمیدیم که پدرمون با مشکلات اقتصادی در میاد
دیگه بریم پست بعد !
چشم.به زودی کیمی نازنین
سلام دوباره. من قسمتای آخر وبلاگت رو نخونده بودم و نظر دادم (متاسفانه). اما الان به جرات میگم شاید حق داشتی خیانت کنی. گاهی یه حرفایی از کسی میشنوی که دلت بدجور درد میاد، و دیگه رغبتی بهش نداری، یا توی ناخوداگاهت میخوای یه جوری تلافی کنی، یه رفتار منفعل- پرخاشگر به قول روانشناسا. اما من بعنوان یه زن میگم مردا موجودات ابلهی هستن. همشون در حد مرگ به زناشون اعتماد دارن و همشون فکر میکنن فقط خودشون خیانت میکنن. اما، من از مذهبیها خوشم نمیاد چون حرفه ای ترین زنهای خائن توی همین قشر مذهبی هستن. خداشاهده من یه دوست داشتم که نماز شب میخوند و کل سال رو روزه بود اما با یکی غیر از شوهرش سکس داشت، در جواب هم میگفت من عاشقم و اگه باهاش نباشم عصبی میشم و زندگی رو برای شوهر و بچه م جهنم میکنم!!!
در مورد فکر خودکشی هم، بنظرم تو هنوز نمیدونی چی میخوای از زندگی، اگه خواسته ت آزادی جنسی بود- که داری الان- پس مشکل کجاس؟ شاید بهتر باشه یکم وقت بگذاری برای خودت، از نوشته هات پیداست اشفته ای، یه جا عاشقی، یه جا خائنی، یه جا عذاب وجدان داری، یه جادیوونه ای، یه جا فیلسوفی و .... شاید باید شهامت به خرج بدی و قبول کنی خیلی از مسیر رو اشتباه اومدی. البته همه ی اینها حرفاییه که به خودم میزنم در واقع، همه ی ما یه جورایی شبیه همیم، به قول محسن نامجو، دغدغه های الکی، آدمای الکی، دلخوشیای الکی ....
سلام به سحر عزیز
ممنونم از نظرت.
در مورد آشفتگی حق رو به تو میدم.
سلام من یه چند روزیه وبلاگت دنبال می کنم کاری به قضاوت درباره رفتارهات ندارم چون معتقدم ما بعد از قضاوت کردن دیگران ممکنه اون ها رو سرزنش کنیم و طبق احادیث اگه فردی رو بخاطر گناهی سرزنش کنیم خودمون هم مبتلا به اون گناه میشیم. صداقت و صفای قلبت ستودنیه ،امیدوارم بعضی از این نظرات تو رو نسبت به همسرت بدبین نکنه، نمی دونم این آدمایی که با دیدن یک خصلت در یک یا چند نفر،اون خصلت رو به همه نسبت میدن،چطور وجدانی دارن؟؟؟ مثل همین سحر، حتی یه ذره هم عقل تو کله اش نیست که با خودش بگه شاید این حرف من، این بنده خدا رو نسبت به همسرش بدبین کنه،درمنطق یه قاعده بنام استقراء ناقص داریم( یعنی حکم یک یا چند نفر را به همه دادن) این قاعده از نظر منطق یه استدلال نادرست و یه نوع سفسفطه بافیه. امیدوارم موفق باشی
ممنون
یادمه یه جا نوشتی می خوای با پول های خانمت یه ماشین شاسی بلند بخری
نکنه خریدی والان تو قسطش گیر کردی
نه.ترجیح دادم نخرم
جونِ تو مردیم از بس مثه سگ جون کندیم شب و روز.
منم کاملا با "من " موافقم. اون روز کامنت سحر رو خوندم دلم میخواست می تونستم کله ش رو می گرفتم می کوبیدم تو دیوار، با موبایل بودم نتونستم جوابشو بدم
" من" از لحاظ منطقی توضیح داد. و من از لحاظ روانشناسی: در این مورد یه قاعده ای داریم به نام تعمیم که فرد یک چیزی رو می بینه و به همه نسبتش میده.
شما خانم سحر اگه یه فرد به ظاهر مذهبی دیدی که خیانت کاربوده دلیل بر این نیست من، همسر تراویس و ...هم تو این زمینه حرفه ای باشیم. چه بسا خیانت کارانی هستند که تو زندگیشون نه دو رکعت نماز خوندن نه چادری ان و نه می دونن روزه یعنی چی. نکنه منظورت این بود همسر تراویس....؟؟ باز هم به خطا رفتی و در مورد کسی که حتی ندیدیش قضاوت بیجا کردی. به قول "من " موقع درج کامنت عقلت رو هم به کار بنداز