تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

آیا شایسته‌تر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم، یا این که ساز و برگ نبرد برداشته، به جنگ مشکلات فراوان رویم

چند شبه که خواب ندارم.زنم بهم یک قرصی داد و گفت یک چهارمش رو بخور و منم همش رو خوردم بدون این که بهش بگم و الان یه حال عجیب خوبی دارم.از این حال خوبم استفاده کردم و یه جق قشنگی هم زدم،انگار الان توی رگ هام یه چیزایی راه میرن و بهم شوق و زندگی میدن.چقدر حالم خوبه.پنجره هم بازه و نسیم خنکی داره میاد داخل،دلم میخواد انگشتم رو بکنم توی کونم و پروستاتم رو پیدا کنم و باهاش بازی کنم.قرص بازی هم دنیایی داره که البته باید بلده کارس باشی.من ازش چیزی سر در نمیارم.قارچ هم خیلی دوست دارم مصرف کنم.کلا چیزای توهم زا رو خیلی دوست دارم.چند روزه میخوام یه چیزی بنویسم ولی فرصت نمیسه.

نظرات 1 + ارسال نظر
For_U شنبه 16 مهر‌ماه سال 1401 ساعت 06:58 ب.ظ

سلام
یکی از بخش های جذاب وبلاگتون قسمت کامنتاش هستش،اما نمی‌دونم چرا چند پست اخیر کسی نه کامنتی نه نظری میزاره و کلا سوت و کوره انگار.

به خاطر این که بازدید وبلاگ خیلی خیلی کم شده.علتش رو هم‌نمیدونم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد