تظلم اول:نمیدونم چرا خواننده های وبلاگ و کسایی که نظر میزارن کم شده،همتون رفتین عید دیدنی و مسافرت و دارین عیدی جمع میکنید.شیطون هستین دیگه.
تظلم دوم:چرا تقریبا همه خواننده های وبلاگ به من میگن که آدم ترسناکی هستی؟کجای من ترسناکه؟من جوجه ام.من موش موشی هستم.
تظلم سوم:یه بار با یه دختری دوست بودم،مجسمه خرگوش گچی بهم هدیه داد و گفت این شبیه تو هست،منم خیلی ناراحت شدم.ولی واقعا دلیلی نداشت ناراحت بشم.خرگوش رو انداختم توی یه سطل زباله حوالی گیشا.
تظلم چهارم:
سلام.هشیار و بیدار باشی،ترسناک تلقی میشی.شاید بلدی مچ بگیری.انعکاس دادن هنر توست.
خیلی قشنگ مینویسی والا.
دوست دارم کامنت ها و وبلاگت رو و همه چیز در رابطه با تو رو.
چرا انداختی دور واقعا .
شاید با عشق و علاقه خریده بود
شاید وقت و ذوق گذاشته بود برای خریدنش
جوان بودم.به غرورم بر خورده بود منو تشبیه به خرگوش کرده بود.
الان ولی کسی مجسمه خر هم بخره واسم و بگه اینو ببینم یاد تو میفتم،خوشحال میشم
یه صندلی داغ بزار ببین کامنت هات عین قرقی میره بالا
پست جنجالی نذاشتی اخه چند وقته ..
صندلی داغ بزارم؟کسی کامنت هم میزاره؟
والا من تا حالا از شما ترسناک بودنی ندیدم
یکم فقط زیادی باهوشید، همین
میخونمتون ولی واقعا نظری نداشتم واسه چندتا پست اخیر، چیزی ننوشتم
تظلم چهارم؟
باهوش؟؟نه بابا.هیچی نیستم.فقط دوست دارم تلویزیون نگاه کنم.
خدا رو شکر از من نمیترسی.
همین.بوس
من خیلی دوست دارم ظر بیشتر بزارم اما نمی دونم چرا یه حسی درونم میگه احتیاط کن.گاهی هم با محتوا موافق نیستم.
ظر چیه؟
متوجه کامنتت نشدم نیکوی گل
منظور نیکو نظر بود
اصلا با قره بالا موافق نیستم تو اصلا باهوش نیستی
ممنون
شما منو یاد یه رفیق قدیمی تو بلاگفا میندازین ...
سال خرگوشه
نقطه نظرات جالب دارید قطعا اینجا هم مورد علاقه من خواهد بود ...
مجسمه رو نگا میداشتید امسال میذاشتین سر سفره هفت سین
مرسی گلم.شما لطف دارین.
هزار سال پیش بود
تظلم چهارم جا مونده.
عه.ننوشتم؟چه عجیب
بیتا جان درست گفتن
منظورم نظر بود
نظر بزار،احتیاط نکن.راحت باش