عصری که تقریبا ظهری عزیز دل یه منبر رفت برام که تو در زندگی ات الان داری یا میخوری،یا میخوابی،یا میکنی،یا میرینی یا کار میکنی.گفتم خوب زندگی همینه دیگه.چی کار باید بکنم.گفت منو ببین،به خودم میرسم،خرج میکنم،ورزش میکنم،گفت تو داری همه زندگی رو خرج من میکنی و خودت هیچ کاری نمیکنی و این باعث میشه در دراز مدت به مشکل بخوریم.گفتم خوب چه گُهی بخورم.گفت یه کاری توی زندگی ات بکن،یا ورزش بکن یا برو کلاس خوشنویسی یا نقاشی یا طراحی یا موسیقی.دیدم بد نمیگه گفتم پس یا یه اُرگ میخرم یا یه پیانو دیجیتال یا یه تردمیل یا یه دوچرخه اسپینینگ.
حالا امسال یا میرم به سمت موسیقی یا میرم به سمت ورزش.دوچرخه اسپینینگ هم خوبه.چه میدونم والا،بالاخره اون عقلش بیشتر از من میرسه.
از عزیز دل خیلی خوشم اومد. خدا بهش سلامتی بده و یک نی نی سالم
مرسی مهربون دوست داشتنی
چه خوب که انقدر به فکرتونن
فدای تو عزیزم
تو هم باید به فکر شوهرت باشی
من اگر قرار بود برم یه هنر یاد بگیرم، میرفتم منبت کاری :)
منبت کاری هم خوبه.دوسش دارم.سخت نیست؟همین که با اره مویی چوب رو تراش میدی؟
آره
با کاردک و یه سری ابزارها چوب رو تراش میدن
دوست دارم کارش رو ولی نه اونقدری که برم دنبالش
برو دنبال ورزش
ورزش خوبه.سکسی میشه بدنم.دُخی ها رو جذب میکنم
اما چرا موسیقی نه؟؟
بیشتر و جدی تر بنویس.
نقاشی هم خوبه. چرا نقاشی را انتخاب نمی کنی؟ نگو استعداد ندارم که استعداد حرف مفتی بیش نیست. هر مهارتی با تمرین به دست میاد. حالا هنوز که حرفی نزدی اما من گفتم دست پیش بگیرم که پس نیافتم.
آن کارهایی که عزیز دلتون ردیف کرده اند را اگر درست انجام بدهیم هم باعث برکت در زندگی خواهند شد اما دست آخر از ما هنرمند خواهند ساخت. باید به هر حرکتی حتی دستشویی رفتن به شکل فعالیتی در جهت تعالی نگاه کرد. خوب دیگه حرف زدن بسه.
سلام به نظرم یه مهارت یاد بگیر که پول هم ازش دربیاد چه طوره؟ البته موسیقیی ونقاشی هم خوب دلیه
مثلا چی؟
به هاله قدسی
به نظرم استعداد هم لازمه.
من خیلییی خیاطی دوست داشتم. هنوزم دوست دارم. یه دوره ای رفتم کلاس. اونجا فهمیدم که من ابدااا استعداد ندارم. نمیفهمیدمش!
تا کشیدن الگو و برش و انداختنش رو پارچه همه چیز اوکی بود. پارچه رو که برش میزدم دیگه همه چیز رو قاطی میکردم. تا مربی نمیگفت کجا رو به کجا بدوز من نمیفهمیدم باید چکار کنم.
یه جوری بود که خود مربی هم تعجب میکرد. میگفت اگر جلوی خودم الگو نمی کشیدی و برش نمیزدی میگفتم لابد برات کشیدن. آخه چطور نمیتونی وصل شون کنی به هم؟!!!!!
ولی واااقعا نمیتونستم. جدی نمیفهمیدمش. واسه خودمم یه تجربه ی عجیب بود.
بعد از دو سال تلاش، خیاطی رو گذاشتم کنار. و هنوووزم یه درز بخوام بدوزم خنگ میزنم :)))
همچون کاش یه عزیزدل داشتیم که اینجوری تشویقمون میکرد از روزمرگی دربیاییم
بوس کویر لوت
میگم مگه از اسنپ چقدر درمیاری که عزیز دل گفته همه رو خرجه اون میکنی و یکم هم برا خودت خرج کن
فرض کنیم عزیز دل پرستاره...بعد اونوقت یعنی درامده تو که تو اسنپی بیشتر از یه پرستاره؟ مگه میشه؟ خب لابد درامدت بیشتره که داری خرجش میکنی. نه؟ بعد اونوقت چه جوریاس؟ یکم توضیح میدی؟ :(
نه
بیشووووررر :(( بددددد :((( خررررر :(((( اولاغ :(((
بوس
بوس
بوس
دوستت دارم