صبح بعد از روزی که فکرمیکردم اخراج میشم،اما نشدم اومدم پارک دانشجو تاسیگاری بکشم وبرم خونه،هواسردبودوزمین خیس وبادسوزناکی می وزید ودرهمون حین چند جوان جویای کار دیدم که نیازمندی های همشهری به دست دارن،پشتم ازتصور همزادپنداری با اون اشخاص لرزید،به مدیر داخلی خوشگل٢٤ ساله زنگ زدم و چندین بارمعذرت خواهی کردم.باشدکه تاپایان سال اخراج نشوم.