یه دوستی واسم کامنت گذاشته یه چند تا فیلم عاشقانه صحنه دار معرفی کنم.منم از اون جایی که همتون رو دوست دارم و خاک پای همه شما هستم که برام کامنت میزارین معرفی میکنم.
من جواب همه کامنت ها رو میدم.ازم ناراحت نشین گاهی کوتاه جواب میدم.ببخشین منو.
فیلمهای بیشتری هم وجود داره.ولی خوب اینا توی ذهنم بود و خودم دیدمشون.
اینم لیست با این توضیح که داستان همشون قصه های عاشقانه و درام هست و فیلمهای لزوما بر مبنای صحنه های اروتیک نیست.
هر سوالی داشتین بپرسین.
۱.Fifty Shades of Grey
۲.Love
۳.American Beauty
۴.Deep Water
۵.Blue Is the Warmest Colour
۶.Brokeback Mountain
۷.Lie with Me
۸.Monamour
۹.Fifty Shades Freed
۱۰. Original sin
۱۱. Eyes wild shut
۱۲.Vicky Cristina Barcelona
۱۳.basic instinct
۱۴.Knock knock
۱۵.Malena
۱۶.Last Tango in Paris
۱۷.Room in Rome
۱۸.Unfaithful
۱۹.In the Realm of the Senses
۲۰.Daddy Issues
۲۱.همین.بوس.
پنج شنبه آخر سال هست،به یاد همه اموات و رفتگان رحمه الله من یقرا فاتحه مع صلوات.
منم به نوبه خودم رفتم قبرستان دارالرحمه شیراز،آشناهایی دارم که چهره در نقاب خاک کشیدن.فاتحه ای خوندم با عزیز دل و اومدم.
دم قبرستون هم از شما چه پنهون، دو تا جوجه محلی یک روزه خریدم.هر کدوم ۲۰ تومن،آوردم خونه که بزرگ بکنم.اسم یکیشون رو هم گذاشتم جُرج،اسم اون یکی رو هم گذاشتم پِپا.جُرج و پِپا بچه های جدیدم هستن.ایشالا زنده بمونن و عمر طولانی بکنن.
نخودچی عزیزم که کونش گرده چون نخودچی هست بهم گفت که کور نشی یه وقت این قدر میزنی.
حضور شما عزیزانم بگم که من از روزی که ۱۵ سالم بود،تا الان که نزدیک ۴۰ سالم هست دارم میزنم.سالهای کبیسه رو که حساب نکنیم،روزی چهار،پنج،شش بار ها رو که حساب نکنیم،اضافه کاری ها و کارای عجیب و غریب و فانتزی ها و فتیش بازی ها و کثافت کاری ها رو که حذف بکنیم و فقط کارای کلاسیک و اصولی رو که حساب بکنیم.ده هزار باری باید بشه.بلکه هم بیشتر،ریاضی ام چندان قوی نیست.
توی سرما و گرما،سختی ها و مشکلات،فقر و بی پولی ها،بازداشتگاه،سربازی،دانشگاه،سرکار،تو قطار،تو هواپیما،تو رختخواب،تو ماشین،تو اتوبوس،تو مینی بوس،رو موتور،روی دوچرخه،خونه اقوام و فامیل،توی خواب،توی مستی،توی بچگی،توی مهمونی،شب امتحان،قبل کنکور،سر قرار،موقع ناراحتی ها،شب عید،قبل سحری،بعد افطار،موقع طلوع خورشید،توی استخر،توالت عمومی ها،تو کوه،کنار دریاچه ها،تو اروپا،تو اتریش،تو ترکیه،توی شیراز،توی تهران،توی اراک،توی اصفهان،توی بندرعباس،توی اهواز،توی کرمانشاه،توی سنندج،توی ملارد،توی مورموری،توی ایلام،توی بوانات،توی سیرجان،توی نقده،توی میناب،توی بیشتر جاهای ایران عزیز،بعد سکس،قبل سکس،حین سکس،موقع گریه کردن،موقع خندیدن،توی خونه دانشجویی،توی خوابگاه،توی سربازی،توی جنگل های شمال،وقت استرس،وقت بیکاری،وقت تلویزیون دیدن،با کارتون پسرشجاع،با بازی های کامپیوتری،با فیلمهای دوجنسه ها،با فیلمهای گی ها،با فیلمهای معمولی،با اسکارلت جوهانسون،با اوا گرین،با نیکول کیدمن،با جردلتو،با سیلوستر استانوله،با شارون استون،با نوش آفرین،با میریام فارس،با جودلاو،با مارک رافلو،با سوزان روشن،موقع ورزش،بعد ورزش،تو چت روم ها،تلفنی،اینترنتی،با وب کم،تو خستگی،قبل خواب،لخت،کاملا پوشیده و با کاپشن،تو برف،وقتی که چِت بودم و سیگاری کشیده بودم،با بیشتر سایتهای پورن ایرانی،با داستان های صوتی،داستان های متنی،با رمان امشب اشکی میریزد،رمان سکوت بره ها،رمان های عاشقانه فهیمه رحیمی،مجله های مدل لباس،مجله های زن روز قبل انقلاب،عکسهای خواننده های ترکی که تو آدامس ها بود،با تصنیف های شهرام ناظری،پاسورهایی که عکس زن روشون بود،پوستر های لیلا فروهر و حمیرا و ... زدم.خیلی هاش یادم نمیاد.با همه اینا زدم و بحمدالله هنوزم کور نشدم.
تو رو خدا،قسمتون میدم.این ویدیو رو ببینید اگه بغض شیرینی نکردین بیایین بهم فحش بدین.
هر بار که شبکه پویا این کلیپ رو میزاره،بی اختیار اشک میریزم.هر چی زیبایی هست توی این ویدیوجمع شده.
https://telewebion.com/episode/0x5430f2d
حتی الان هم بغضی شدم از دیدنش
امروز دو بار و به فاصله چند ساعت دو زن دیدم توی شیراز که نه تنها موهاشون بیرون بود،بلکه به طور واضح و کامل پستون های بزرگشون معلوم بود.خوشگل و جوون هم بودن،در واقع خیلی خوشگل بودن.بعضی ها میگن که مردانی که با دیدن موی زن تحریک میشن روانی و بیمار هستن و باید خودشون رو به دکتر نشون بدن.ولی این چیزی که من دیدم،پستون واقعی بود.همین جوری پستون لخت اومده بودن بیرون.باور بکنید،به جان خودم،یه نون گرم بیارین روش دست بزارم و قسم بخورم بهش.این قدر تحریک شدم با دیدن این دو صحنه که بار دوم آبم داشت خود به خود میومد.به خدا راست میگم.کور بشم اگه دروغ بگم.فکر کنم حتی پیش آبم هم اومد و شرتم خیس شد.این قدر حالم بد شد که سر خر رو کج کردم و اومدم خونه و یه جق مفصل کلاسیک زدم تا راحت شدم.
خدا بخیر بکنه تابستون رو،با این وضعیت نمیشه رفت بیرون کار کرد.چطور وقتی یه زن پستون های سفید مثل برفش رو انداخته بیرون و خودش هم مثل پنجه آفتاب هست نگاهش نکرد.چطور میشه آدمی خودش رو کنترل بکنه.خدایا به خودت پناه میبرم.
پانوشت:حقیقتا یه بار کمه زدن،این قدر توی ذهنم رفته که بازم میخوام بزنم با اجازه بزرگترای جمع
من مثل یه ناظم دقیقا حواسم به همه شما خواننده های عزیزم هست.
مورد اول:رها چهار روزه کامنت برام نزاشتی؟چرا آخر سالی این قدر سرت شلوغه؟پس کی قراره به خودت برسی
مورد دوم:وجدان بیدار هیچ خبری ازش نیست و الان تقریبا ۳ هفته میشه که غیبت زده.
مورد سوم:رضوان عزیز تو هم چند روزی هست که کم پیدا شدی.
مورد چهارم:قره بالای قشنگم،تو شبها خیلی بد میخوابی و روزها بی حوصله و ناراحتی.مراقب سلامتی روحی ات خیلی بیشتر از این ها باش.
مورد پنجم:دکتر غمگین رفتی شهرتون ظاهرا خیلی داره بهت خوش میگذره یا برعکسش.یا این که روی سر خودت هزار تا کار ریختی؟
مورد ششم:همین.بوس
چون امشب شب یلدا هست من رفتم از گنتوم نون زیتونی خوشمزه ترش مزه خریدم.اومدم خونه،توی جام های جدیدم شراب ریختم و دارم میخورم و حون خودتون کله ام داغ شده.مستی شراب یه چیز دیگه هست.ای وای کاش چند نخ سیگار هم می خریدم که نشد،فدای سرتون.
ولی خوب امشب که شب یلداست سلامتیتون میرم بالا می ناب رو و به همتون فک میکنم.
امشب اگه آتیش روشن کردین مراقب خودتون باشین.دوستتون دارم.
ترقه بزنید و شادی بکنید.
بوس به صورت ماهتون.
پانوشت:فهمیدم که امشب شب یلدا نیست و شب چهارشنبه سوری هست.
پانوشت ۲:محله ما هیچ کس ترقه نمیزنه.
پانوشت۳:الان که مستم دلم یه چیز گوشتی میخواد.دلم پیتزا میخواد،دلم سوسیس و سوجوک میخواد.
پانوشت۴:دوباره میام مینویسم.بوس به همتون
پانوشت ۵:هر بار چهارشنبه سوری میشه یاد فیلم The purge میفتم.
این چند مطلب رو میگم ولی نه فحش بدین و نه قضاوت.لازم به ذکر هم نیست چون اظهر من الشمس هست که خودم توی هیچ کدوم از این دسته بندی ها جایی ندارم.اینا رو هیچ کس هیچ جایی نمیگه و توی جامعه روش سرپوش میزارن ولی وجود دارن این آدمها.من از منظر دنیای مجازی و اینترنت این موضوعات رو بررسی میکنم و از اونجایی که از سال ۷۷ ول میچرخم توی اینترنت به نظرم فرد اصلحی هستم برای بیان این مسائل.
مورد اول: شما میایی توی اینترنت،روی پروفایل واتس اپ،تلگرام،توی اینستاگرام عکس بچه ات رو میزاری،پروفایلت هم پابلیک هست،انواع و اقسام عکس از بچه ات میزاری،خبر نداری یه سری افراد توی اینترنت هستن که این عکسها رو ذخیره میکنن،اسکرین شات میگیرن و میرن با عکسها جق میزنن،میدونم بدت اومد از من با گفتن این حرف،ولی واقعیت همینه.واقعیت اینه یه سری افراد که نه شاخ دارن و نه دم،و همین افراد جامعه هستن توی اینترنت میچرخن و دنبال این جور عکسها و فیلمها میگردن.فیلمهایی که مردم از رقصیدن بچشون تو جشن تولد یا کنار دریا و اب بازی میزارن خوراک این جور آدمهاست،حتما یکی میگه خوب خدا رو شکر بچه من پسر هست.ولی نکته اینجاست که این جور افراد بیشتر تشنه پسربچه ها هستن تا دختر بچه ها.پس تو رو به هر کس که دوست دارین عکس بچه هاتون رو نزارین توی اینترنت،پروفایلم پرایوت هست و فرندهام رو همه رو میشناسن هم نگید تو رو خدا.هر چیزی که توی اینترنت میزارین با این فرض بزارین که انگار همه دنیا قراره ببینن.
مورد دوم:بعضی افراد هستن که به شکل دیوانه وار و سادیسمی شکلی بعضی پروفایلها و وبلاگ ها و افراد و بلاگر ها رو دنبال میکنن،اطلاعات خیلی شخصی و خصوصیشون رو از لابه لای عکس ها و نوشته ها و فیلمهاشون جمع میکنن و میرن طرف رو پیدا میکنن و واقعا معلوم نیست دنبال چی هستن.میرن توی پروفایلتون و از لیست دوستانتون پدر و مادر و همسر و خواهر و برادر و همه کس و کارتون رو پیدا میکنن.با روشهای غیراخلاقی و اینترنتی موبایلتون رو پیدا میکنن.آدرس خونتون رو پیدا میکنن.فقط دوست دارن مزاحمت درست بکنن،گل بفرستن واسه طرف،صدها پیام بفرستن.هدفشون هم مشخص نیست،نه سکس میخوان،نه رابطه،نه دوستی و نه هیچی.فقط دلشون میخواد مزاحمت درست بکنن.اگر وبلاگ نویس هستین یا توی مجازی به هر شکلی فعال هستین حواستون به این جور آدم ها و اطلاعاتی که از خودتون منتشر میکنید باشه.
مورد سوم:این مورد بیشتر توی کسب و کارهای اینترنتی هست،بهتون تلفن میزنن و الکی سوالاتی میپرسن که واسشون توضیح بدین،بعد با صدای شما جق میزنن،این افراد به پشتیبان های شبکه،فروشنده های تلفنی و و اینا زنگ میزنن و الکی هی سوال میپرسن که طرف حرف بزنه و جق بزنن.اگر کفشی واسه فروش گذاشتین هی پیام میدن که عکس پاخورش رو بزار،عکس تن خورش رو بزار و بعد جق میزنن.
چرخ روزگار اول:وقتی برای کاری برنامه ریزی میکنی انگار تمام کائنات دست به دست هم میدن که اون کار انجام نشه.
چرخ روزگار دوم:وقتی برنامه ای داری و واسه یکی تعریف میکنی ، گه میخوره توش و خراب میشه،انگار لال بشی و حتی توی ذهنت خودت هم راهش ندی بهتر کارات راه میفته
چرخ روزگار سوم:وقتی یه پولی داری و خرجش نمیکنی و میگی برای روز مبادا پس انداز میکنم،دنیا یه بلایی سرت میاره که تا قرون آخرش رو خرج بیماری و دوا و درمون بکنی.
چرخ روزگار سوم:وقتی سی سال کار بکنی و همه برنامه های زندگی و مسافرت و هر چیزی که باعث خوشی میشه رو به بعد بازنشستگی موکول بکنی،فردای روز بازنشستگی یا میفهمی سرطان داری یا میفتی زمین و میمیری.
چرخ روزگار چهارم:وقتی دلت برای بدبختی و مشکل یه نفر بسوزه و توی دلت براش ناراحت بشی،عینا همون بلا سرت میاد.
چرخ روزگار پنجم:وقتی که خیلی خوشی،شوهر خوبی ،دوست دختر/دوست پسر/همسر/نامزد خوبی خدا بهت داده،تعریفش رو که بدی توی جمعی،فرداش میبینی گه خورده تو اخلاقش و انگار آدم دیگه ای شده.نباید تعریف بکنی،باید انگار هی بنالی.
چرخ روزگار ششم:هر کس رو سر یه مسئله کوچیک عیب بکنی،مثلا بگی فین فین میکنه یا موقع غذاخوردن صدا میده با دهنش،چند سال بعد دقیقا همون میشی.
چرخ روزگار هفتم:توی دلت هم اگه بنالی و شکایت بکنی که چرا قدم کوتاهه،میبینی توی یه اتفاق دستت قطع میشه،اگه بگی چرا موهام میریزه،میبینی چشمت هم ضعیف میشه،یه جوریه که فقط باید بگی شکر همین چیزی که هستم.
چرخ روزگار هشتم:هر بار که تن بچه ات یه لباس قشنگ میکنی،با شوهرت با همسرت میری به جایی،یه جوری اونایی که صدها برابر ازت پولدارتر و خوشبخت تر هستن آه میکشن و میگن خوش به حالت و چه شانسی داری که تا عصری نشده یا با همسرت دعوات میشه یا بچه ات میخوره زمین و سرش میشکنه.
چرخ روزگار نهم:از هر چی بدت میاد و متنفری تو رو تعقیب میکنه تا یه جایی بچسبه در کونت،از مرد شکاک بدت میاد دوست پسرات و شوهرت همه شکاک هستن،از زن ولخرج بدت میاد،همسرت تا قرون آخر پولات رو خرج چرت و پرت میکنه.از قوم الظالمین و خانواده شوهر بدت میاد،با یه مردی ازدواج میکنی که شب و روز ننه و باباش چترن خونه ات یا اصلا تو یه ساختمونی باهاشون.
چرخ روزگار دهم:همین.بوس
هدی عزیز،دوست ندیده ام این کامنت زیبا و پرمهر رو گذاشته،منم جوابش رو میدم و شما هم دوست داشتین نظر خودتون رو بگین.
"میگم شما هم اعتقاد دارین فیلمهای قدیمی خوب بودن یا نه؟یا مثلا بازیگرهای قدیمی؟ من احساس می کنم الان همه چیزا سطحی شده. مثلا ما هایده داشتیم، مهستی داشتیم، گوگوش ( خیلی ها اعتقاد دارند گوگوش صدا نداره، ادا داره... ولی من دوسش دارم) و... الان چی داریم؟ هیچی... یا مثلا بازیگرای قدیمی و کارگردانهای قدیمی و فیلمهای قدیمی، واسه پنجاه تا صد سال پیشا خوب بوده. الان این خواننده جدیدا اگه اهنگ شون رو سی بار گوش بدی، دفعه سی و یکم حالت تهوع می گیری از اهنگه ولی واسه بنان اینطوری میشی؟ هرگز.
دیگه همین.
اهان اینم بگم، من اعتقاد دارم سیاه پوستا، خوش صدان. خیلی خیلی بیشتر از بقیه رنگ پوستای دیگه.مگه نه؟"
ببین این که آدمی فکر میکنه همه چیز گذشته بهتر بوده یه حسی هست که توی همه نسل ها وجود داره،و شاید بی ربط هم نباشه و درست باشه.من اصلا راجع به فیلم و موسیقی هیچی نمیگم،من نمیدونم چند سال داری،ولی من یادم میاد که مرغ و گوشت و ماهی،تخم مرغ و نون،شیر و پنیر،پسته،میوه،و خیلی چیزای خوردنی انگار قبلا خوشمزه تر بودن.یه کباب میخوردی جون میگرفتی اصلا،هار میشدی،همه مریضی هات میرفت،یه معجون میخوردی،جوری جون میگرفتی که انگار سوپرمن بودی.اما در رابطه با این که تو میگی همه چیز سطحی شده،منم قبول دارم و فکر میکنم دلیل اصلیش شبکه های مجازی باشه،همه فقط دلشون میخواد یه جورایی دیده بشن.راجع به هر چیزی که در جامعه اتفاق میفته همه باید نظر بدن.محصولاتی هم که تولید میشه،از موسیقی و فیلم و کتاب و شعر همه سطحی میشن.فقط واسه یه لحظه دیده شدن ساخته شدن.حوصله این که به قول تو یکی مثل بنان بیاد و یه قطعه ای مثل کاروان بسازه دیگه وجود نداره.حوصله خوندن ندارن مردم.میدونی همه عادت کردن سریع یه چیزی ببینن و رد کنن.به نظر من مقصرش شبکه های اجتماعی هستن.یه مقصر دیگه هم رسانه ها و مدارس و آموزش و پرورش هستن.شما معلم های عزیزمون رو ببین،وقتی معلم عزیز و زحمتکشی میاد ترانه گنگستر شهر آمِل رو میزاره واسه بچه ها توی کلاس و ازشون فیلم میگیره و پست میکنه توی اینستاگرامش و وقتی باهاش برخورد میشه،همه ازش حمایت میکنن شما چه انتطاری داری؟انتظار داری شاگردهاش بشن بنان و اسکورسیزی و هایده؟
دلیل دیگه اش هم اینه که سیستم شغلی،اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه و کلا جهان به شکلی شکل گرفته که هنرمند و روشنفکر و کسی که فکر مستقلی داری و وابسته نیست به طور اتوماتیک از جریان حاکم بر جامعه حذف میشه،یا خودش عزلت نشینی و گوشه نشینی رو اختیار میکنه.من از خودم بگم آدم توانمندی هستم توی بعضی نرم افزارهای خاص و کارهای خاص اداری،ولی سیستم شغلی جوری هست که حتما باید یه سری چیزا رو تحمل بکنی و واسه من تحملش سخته،اینجوری شده که من شدم راننده اسنپ و یه سری اراذل و آدم چیپ جای منو گرفتن،چون فقط وابسته هستن.برای هنرمند هم همین اتفاق میفته،هنرمند وقتی نتونه مستقل باشه،مرتبا زیر تیغ سانسور باشه،مجبورش بکنن که از جریان خاصی حمایت بکنه،نمیتونه تحمل بکنه و خونه نشین میشه.خودش رو حدف میکنه.کم نداریم هنرمند و آهنگساز و مجری و فیلمسازی که خودشون رو جدا کردن از جامعه و دیگه فعالیتی ندارن.همه جای دنیا اینجوریه.
اینا به نظر من دلایلی هست که آثار هنری دچار افت شدن و به تبع اون سلیقه مخاطب هم دچار افت میشه،اینجوری میشه که بنان دیگه ای به دنیا نمیاد،بهرام بیضایی خونه نشین میشه و چیزی که الان شاهدش هستیم میشه.
در مورد سیاه پوست ها حق با تو هست،منم دوستشون دارم.