هزار بار گفتم منو با اسم های دخترونه سرکار نزارین،من ضعف کُس هستم،زود گول میخورم.خصوصا اگه مست و گیج هم باشم.
تازه فهمیدم این asal که این همه دوستش داشتم پسر بوده.احتمالا رها و بقیه هم پسر هم باشن.
پانوشت:حالا من که هیچ،من که کس خل جقی هستم،داداشم وجدان بیدار رو چه جوابی بهش بدم؟؟
پانوشت ۲:این پسره مسلم که منو کیر کرده،یه بار دیگه هم قبلا یه اپ موبایلی ساخته بود،لینکش رو فرستاده بود،میگفت که بازی موبایلی هست،نصبش بکن.میخواست با اون برنامه نفوذ کنه به گوشیم،یه بار دیگه هم به اسم آرتادخت کلی منو کیر کرد.
----------------------------------------------------
پانوشت۳:بچه ها گُه خوردم.asal با مسلم فرق داره.یه چیزی بهم گفت که فهمیدم asal واقعا قندعسله.asal ببخشید.البته دلیل نمیشه ازت کدورت به دل نداشته باشم.
پانوشت۴:من یه پست رمز دار گذاشتم واسه asal و داخلش نوشتم که ساعت ۲۰:۴۰ دقیقه و بعدش یه چیزی نوشتم واسش که شب بیاد بخونه و با هم حرف بزنیم.بعد مسلم اومده بود واسم کامنت داده بود ۲۰:۴۰ دقیقه.چطور مسلم به پست رمز دار من دسترسی پیدا کرده،اونم رمزی که فقط من و asal داشتیم؟عجیبه.احتمالا شراب گیجم کرده،رمز نزاشتم.نمیدونم.
پانوشت۵:همه این قضایا باعث نمیشه که asal ازت ناراحت نباشم.یه چیزایی و یه ناراحتی هایی ازت به دل دارم.
دوباره رفتم گنتوم،همین بهشتی که تازه کشفش کردم.یه نون فروشی عالی.نوناش کمی گرونه ولی لامصب یه جوریه که بعدش حالت رو خوب میکنه.میگن ما چتد سال پیش رفتیم آلمان و خمیر ترش ۵۰ ساله خریدیم و از همون نون درست میکنیم.میگن که ما تنها تولید کننده نون با خمیرترش در ایران هستیم.نمیدونم تا چه حدی راست میگن،ولی واقعا نون های خوبی دارن.دوباره از اون نونایی خریدم که اسم سختی دارن و با زیتون درست میشن میزنم توی شراب و میخورم.کاش میشد یه بطری شراب و یه دونه از این نونای گنتوم بخرم و پست کنم واسه دکتر غمگین،واسه وجدان بیدار،ببرم به asal بدم و حضوری ببرم و به خانوم ف بدم.دلم بهترین ها رو واسه همتون میخواد،واسه جزرومد،واسه رها،واسه ملیحه که قهر کرده باهام،فقط دخترا نیستن که دوستشون دارم،داداشم برنتین رو دوست دارم،داداشم فیل رو دوست دارم،داداشم مسلم رو دوست دارم.
شراب که میخورم قلبم رقیق میشه و مهربون میشم مثل الان،آبجو که میخورم کمی بی ادب میشم و هورنی طور،عرق سگی که میخورم رقاص میشم،راکی که میخورم همه چی از یادم میره.
خدایا شکرت واسه نان،واسه شراب،واسه شیراز،واسه آفتابش،واسه شرکت اسنپ،خدایا شکرت که وقتی توی روزای ابری افسرده میشم،وقتایی که درد کونم زیاد میشه مجبور نیستم برم سرکار و خونه میخوابم،خدایا شکرت واسه این خواننده های وبلاگ،برای اولین بار در طی تمام این سالهای وبلاگ نویسی احساس میکنم خواننده هایی که دوستم دارن بیشتر از اونایی شدن که ازم متنفر هستن.خیلی آمار بازدید و کامنت ها و پیام های پر مهر زیاد شده.دست همتون رو میبوسم.وقتی بهم فحش میدن ناراحت میشم و میرم یه گوشه با شوشولم بازی میکنم.ولی وقتهایی که کامنت های خوب دارم دیگه ناراحت نمیشم.
چقدر حس خوبی دارم،حسم از این خوبه که هنر شراب سازی رو به خوبی یاد گرفتم،هنری به قدمت تاریخ.
یه پست دیگه هم میخوام بنویسم توی پست بعدی مینویسم.
این پست مخصوص دختراست
یه سری از دخترها شکایت میکنن و ناراحت هستن که دارن نزدیک به چهل سال میشن اما هر کس وارد زندگیشون میشه لش و لوش و لاشی و آدم تخمی بوده،ناراحتن که چرا یه مرد درست و حسابی،یکی که محبت بکنه،یکی که بگیر باشه و بزن در رو نباشه پیدا نمیشه توی زندگیشون.
من روانشناس نیستم و دانشی هم ندارم در این رابطه،اما احساس میکنم از بدو تولد،یا از همون دوره جنینی و تا وقتی که جوون میشیم ،براساس تربیت و محیط خانواده و عوامل دیگه ای یه الگوهای ذهنی توی مغزمون شکل میگیره که براساس اون میریم دنبال دوست یابی و همسرگزینی.حالا این که دوست پسرهای شما همشون یه مشت آدم تخمی بودن برمیگرده تا حد زیادی به خودتون.یه نگاه به لیست دوست پسرهاتون بندازین،توی یه چیزایی همشون مشترک هستن،یا لات و لوت بودن،یا بزن در رو بودن،یا بددل و شکاک بودن،یا خسیس بودن،یا همشون توی یه چیزی مشترک بودن.در واقع این ها انتخاب شما بودن،همه عمر خودتون دنبال همچین آدمهایی بودین.وقتی دنبال پسری هستین که پولدار باشه،به طور حتم پولدارها کونی تشریف دارن،وقتی دنبال پسری با ماشین شاسی بلند هستین،به طور حتم باید کس بدین و خبری از ازدواج نیست،وقتی با پسر خسیس دوست میشین به طور حتم واسه ولنتاین و تولد و ... دسته خر هم بهتون نمیده.همه این ها رو میدونید ولی بازم دوست پسر بعدیتون مشابه قبلی هست.چون چسبیدین به الگوهای ذهنی و اون معیاری که توی ذهنتون ساخته شده.همه چیز هم دقیقا از اولین دیدار مشخصه،خوب هم میدونید که این پسری که باهاش قراره وارد رابطه باشین اون اخلاقای تخمی تو مخی رو داره،ولی کتمان میکنید،خودتون رو گول میزنید که این با بقیه فرق داره،اینو اصلاح میکنم،این درست میشه.ولی اینجوری نیست توی یه سیکل باطل وارد میشین که هی تکرار و تکرار میشه.ماشالا همتون هم که ادعاتون کون خر رو پاره میکنه و روانشناس و مشاوره رو هم اصلا داخل آدم حساب نمیکنید.اینجوری میشه که می بینید نزدیک ۴۰ سال دارین یا ۴۰ سال رو رد کردین و پسرهای خیلی زیادی اومدن و رفتن و الان تنها هستین و به همه مردها فحش میدین و مقصر رو مردها میدونید،در حالی که مقصر اصلی انتخاب های کلیشه ای خودتون هست.
والسلام
بوس
اینو میگم ولی نگید آدم منحرفی هستم.
بعضی وقتها واقعا با دیدن بعضی چیزها حشری میشم.نه اونجوری که بخوام ترتیبشون رو بدم،نه،یه جورایی یه حال عجیب و قشنگی میشم.
مثلا محصولات خانگی "اسمگ"حالم رو خراب میکنه،اون یخچال های قرمز یا اون منحنی های زیبا،تستر ها،مخلوط کن ها،اجاق گاز ها،فرتوکارش،هر چیزی که Smeg میسازه با اون رنگ های سکسی و زیباش حالم رو خراب میکنه.
یه چیز دیگه که حالم رو خراب میکنه این اسپرسوسازهای گرون قیمت هست که صفحه نمایش دارن و با موبایلت هم میتونی بهش سفارش بدی و آسیاب کن و همه چی رو خودش داره،اینا هم لامصب خیلی خواستنی هستن.
یه چیز دیگه هم که دوست دارم،بعضی ماشین ها هستن،ماشین های ولوو رو دوست دارم،آلفا رومئو رو دوست دارم.
دیگه چی دوست دارم؟محصولات آرایشی کلارنس رو دوست دارم،محصولات اَوِن رو دوست دارم.کلا لوازم آرایشی و بهداشتی و عطر و ادکلن خوب هم خیلی دوست دارم.حالم رو خراب میکنه.
چیزای پولک پولکی و براق هم دوست دارم،نمیشه بپوشم،هم نیست مدلهای مردانه و هم برچسب گی بودن بهم میزنن،لباس زیر گرون هم دوست دارم.جنسش نرم باشه،راحت باشی توش.وقتی میپوشم سالار جاش راحت باشه،خوشم میاد.
دیگه چی؟آهان موبایل گرون دوست ندارم،زیورآلات و طلا دوست ندارم،پلی استیشن دوست ندارم،نه که بدم میاد ولی حالم رو خراب نمیکنه.
چیزای خز دار هم دوست دارم،دلم میخواد هر چیز خز داری رو بغل کنم و بمالم به صورتم.لوازم نقاشی و مداد رنگی های گرون هم حالم رو خراب میکنه.هیچی بلد نیستم از هنر ولی نگاه کردنش رو دوست دارم.
عجیبه که چرا خوابم نمیاد
فیلترشکنم در کمال تعجب وصل شد و سریع پریدم تو یوتیوب.اعتیاد دارم به یوتیوب.بعد رفتم ویدیوهای کریس رونالدو و گلهاش رو دیدم،بعد کنسرت مرتضی یراحی رو دیدم،بعد اجرای تتلو رو دیدم بعد یه ویدیو در مورد اسلحه AK47 دیدم.عاشق یوتیوبم.
دلم چی میخواد الان؟هیچ.برعکس خیلی از آدمها من هیچ وقت هوس چیز خاصی نمیکنم.
سرد شد دوباره هوا.این قدر برف و بارون اومد امسال که دیگه نباید خشکسالی باشه.
نمیدونم چرا جزر و مد کامنت نمیزاره برام.
قره بالا چرا وبلاگش رو بست.
وقتی میگم شماره موبایل هاتون رو بهم بدین واسه همین وقتهاست.الان من همش نگران این دخترم،هی حرفهای ناامیدی و بعدش هم یهو غیبش زد.
شما فکر میکنید من آدم تخمی حشری مرموز جقی منحرف هزار پدری هستم.ولی نیستم.من همتون رو دوست دارم.همیشه به یاد همتون هستم و از خدا میخوام که بهترین ها واستون رقم بخوره.
یه چیز دیگه هم عزیز دل دوست داره ولی توی شیراز کم هست اونم تخمه جاپنی.
الان شما همتون خواب هستین،ساعت ۴:۴۲ دقیقه هست،ولی من بیدارم و برای سلامتی شما خواننده ها دعا میکنم،من آدم مهربونی هستم.خیلی خم مهربونم،به مادرم زنگ میزنم به برادرم تلفن میکنم،باهاشون در ارتباطم،واسه زنم شوهر خوبی هستم.هزار بار به asal خواننده وبلاگ گفتم که خودم صبح ها میبرمت میرسونمت که توی سرما و بارون اذیت نشی.شراب اعلا و معرکه درست میکنم که هر شیشه ای ۵۰۰ تومن پولش هست،مفتی میدم به دوستام،رفیقام باهام چت میکنن و درد و دل میکنن،مادر زنم رو میبرم بیرون،با بچه های خواهر زنم بازی میکنم.مسافرها رو بهشون احترام میزارم.با همه مهربونم.هر کس کامنت میزاره فقط جوابش رو با بوس و محبت و کلمات مهرآمیز میدم،شما جواب های من رو ببین،دوست پسراتون هم اینجوری قشنگ باهاتون حرف نمیزنن.چه کنم مهربونم،توی دلم پر از مهربونی هست.نمیتونم کینه ای باشم و از کسی بدم بیاد.واسه همه دعا میکنم.
داره کم کم گرسنه ام میشه،دلم سرشیر و نون بربری میخواد،یا سوسیس ربی توی تخم مرغ با نون سنگک،یا پنیر لیقوان و سبزی خوردن و نون بربری،یا کله پاچه و بناگوش با پیاز و نون گرم و آب مغز،یا یه سوسیس سرخ شده کنار زیتون و لوبیا چیتی و ژامبون بوقلمون دودی با نون زیتونی گنتوم.یا کره محلی و مربای هویج و نون لواش داغ یا تخم مرغ پخته و خیارشور و گوجه و فلفل سیاه و نمک.
نزدیک ۵ شده،الان که باید بیدار بشم کم کم خوابم میگیره.دوست دارم بیدار بمونم برم نون بربری بخرم و بنزین بزنم.
امروز دو نفر بهم گفتن ماشین رو ببرم دوگانه سوز بکنم،یه سری ها میگن دوگانه سوز نکن یه سری ها میگن بکن،نمیدونم والا دوگانه اش بکنم یا نکنم.
دکتر قره بالا،چرا وبلاگت رو بستی؟همین جوری بی خبری در اوج ناراحتی بستی و رفتی و ازت بی خبرم.نگرانت هستم.
در تمام این سالها که فیلم و کارتون دیدم،دنبال یه کارتون بودم از زمان بچگیمون که هیچ وقت نتونستم پیداش کنم.چیز زیادی هم ازش یادم نیست.یادمه یه فیلم کارتونی بود که داستان یه شهر حیوانات بود،موشها به اون شهر حمله کردن و همه رو اذیت میکردن و تا سرو کله یه پلیس پیدا شد که گربه بود و آخر فیلم هم روی گربه پلیس تموم میشد که اسلحه اش دستش بود و به سمت موش رئیس شلیک کرد.گربه موتور هم داشت.
تو رو خدا اگه شما هم تو بچگی تون این فیلم رو از تلویزیون دیدین بگین اسمش چی بود؟
دکتر غمگین قشنگ و عزیزم یه پست نوشته که توش یه ترانه فاخر رو معرفی کرده،به همین بهانه منم میخوام لیستی از ترانه های فاخر ایران زمین رو معرفی کنم.شما هم اگر ترانه فاخر و ارزشمندی میشناسید معرفی بکنید.آدرس پست دکتر قشنگ و غمگین و دوست داشتنی خودمhttps://lostinwonderland.blogsky1
ترانه های فاخر:
۱.هفتاد روزه که من از تو خبر ندارم.محمد بختیاری
۲.دختر کرجی.مجتبی ترکاشوند
۳.جناب سروان ولم کن.مجتبی ترکاشوند
۴.گنگستر شهر آمِل.مجید احمدی
۵.همه ترانه های طلیسچی
۶.بچه مامانی.برادران فرزی
۷.بچه ننه.محسن لرستانی
۸.بچه قرتی.محسن لرستانی
۹.تو چرا عاشم هستی؟.عباس مارسفید
۱۰.عشق فقط عشق فاطی.بابک رحمانی
۱۱.فلنگو بستی کجا.حسین مخته
۱۲.هر بار این در رو.ماکان بند
۱۳.مورچه داره.سه برادر خداوردی
۱۴.شیدایی.حامد همایون
۱۵.چتر خیس.حامد همایون
۱۶.
سخن از عشق اول:نمیدونم برای شما پیش اومده یا نه،ربطی هم به جنسیت نداره.بعضی وقتها که سینگلی و کسی توی زندگیت نیست،اون قدر عشق در وجود خودت میبینی که بی تاب میشی،ربطی هم به مسائل جنسی نداره.یه چیزی توی وجودت توی قلبت اون قدر زیاد شده که دلت میخواد همش رو به پای کسی بریزی،از شدت عشق شاید شب ها گریه بکنی و از صمیم قلب بخوای یکی بیاد توی زندگی ات که همه این عشق رو به پاش بریزی.حیفت میاد که این همه عشق و محبت و عاطفه ای که توی وجودت هست بدون جواب مونده،بدون استفاده مونده.گریه ات میگیره.
سخن از عشق دوم:شکست عشقی و فراق و جدا شدن از معشوق همیشه تلخ و جانگاه و سخت هست،اما از بُعد دیگه ای که بهش نگاه میکنی مثل این میمونه که وجودت رو تراش میده،انگار گوهر وجودی انسان با فراق و ناکامی ها شکل میگیره.تلخ هست ولی انگار بُعد و زاویه جدیدی به وجودت و به شخصیتت میده.اون قدر که شعرا و فلاسفه از شکست و فراق و تمنا گفتن از وصال و وصل و کامجویی نگفتن.خوشبخت کسی که درد عشق رو کشیده باشه و شوکران فراق رو نوشیده باشه.
سخن از عشق سوم:وقتی سخت عاشق و دلبسته هستی و در گرماگرم رابطه هستی لحظه ای به خودت میایی و میترسی،میترسی نه از جدایی،نه از خیانت،نه از بازی های روزگار،میترسی از روزی که کمتر محبوبت رو دوست داشته باشی،میترسی از روزی که تو برای اون نه،بلکه اون برای تو کم رنگ بشه،از خودِ آینده ات میترسی که نکنه کمتر از الان عاشق باشه.
سخن از عشق چهارم:سالها که از عاشق بودنت بگذره دلتنگ وقتهایی میشی که در فراق یارت میسوختی و قلبی عاشق داشتی،دلتنگ پریشان حالی و سلوک و حال و هوای عرفانی عشقت میشی.دلتنگ میشی برای خودِ سابقت که چقدر عاشق بودی،هر چند الان خوبی و معشوقه به کام هست،اما دلت برای اون تب و تاب قدیمی خودت تنگ میشه.
سخن گفتن از عشق همیشه زیباست و گویی همیشه به درد ختم میشه.
کرشمه اول:امروز یهو یه بارون خرکی و شدید توی شیراز گرفت،حتی تگرگ هم زد.اصلا یه اوضاعی،منم بیرون بودم.
کرشمه دوم:نمیدونم چرا بعضی وقتها دوست دارم یه رفیق غیرهمجنس داشته باشم.نمیخوام باهاش سکس بکنم،گاهی اوقات فقط بریم بیرون با هم،حرف بزنیم.دوست دارم دیگه،دست خودم نیست.
کرشمه سوم:شبکه ifilm شروع کرده به پخش سریال روزی روزگاری.خیلی قشنگ و خوش ساخته.
کرشمه چهارم:کرشمه هم اسم قشنگی هست،ولی قدیمیه،فکر نکنم دیگه کسی بزاره.
کرشمه پنجم:این قدر که شما عزیزای دل خواننده وبلاگ دعا کردین و هر وقت رفتین حرم برام دعا کردین،و سرنماز دعا کردین ،فکر کنم توی سال ۱۴۰۲ زنم حامله بشه دیگه.هر چی خدا بخواد.