تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

ابر بارنده به دریا می‌گفت: گر نبارم تو کجا دریایی؟ در دلش خنده‌کنان دریا گفت: ابر بارنده تو هم از مایی!

کپه اقلی اول:یه قوطی نوشابه خوردم ضربان قلبم رفت بالا،نکنه دیابت دارم.خدایا دیگه نوشابا نمیخورم.خنک تگری بود دلم رفت براش خوردم.

کپه اقلی دوم:دلم واسه حرف زدن در مورد کون تنگ میشه.

کپه اقلی سوم:دلم میخواد ورزش بکنم،ولی تنبل هستم.

کپه اقلی چهارم:واقعا نمیدونم این حجم از کس شعر و اراجیف و جفنگیات چطوری میاد توی سرم.

کپه اقلی پنجم:این سموم بدن چیه که همه دنبال دفع کردنش هستن‌.اوه یه قسمتی از ریک و مورتی هست که سموم بدنشون رو دفع میکنن بعد اون سموم شخصیت جداگانه ای میشن.خیلی باحاله اون قسمت.البته که خارکونی ها،ریک و مورتی فقط واسمون مونده بود که اونم از ما گرفتن.کیر تو سیستم تخمی هالیوود.

کپه اقلی ششم:فمینیست ها هر چقدر کون خودشون رو پاره بکنن که ما نیازی به مردها نداریم،تهش میبینی بالاخره کلی از کارها به مردها ختم میشه.کی صبح زود بیدار بشه و کله پاچه بپزه،کی خیابون ها رو آسفالت بکنه،کی آجر بندازه تو کوره،کی ماله بکشه و بنایی بکنه،کی علف هرزها رو بچینه،کی بیفته دنبال دزدها،کی یخچال رو بندازه رو کمرش و ببره طبقه چهارم،کی ماشین رو صافکاری بکنه،کی سر گوسفند ببره و دل و روده اش رو خالی بکنه و پوستش رو در بیاره و در نهایت کی سوسک و موش و مارمولک رو بکشه.حرف زدن از دنیای بدون مردها و زندگی بدون مردها عبث و بیهوده و بی معنی هست.همون طور که دنیای بدون زن ها اصلا مفهومی نداره.ولی خوب فمینیست ها کس خلن.

کپه اوقلی هفتم:طبیعت با جنس ماده مهربان تر هست.هر چیزی در طبیعت به طور طبیعی و بدون جهش ماده هست.زمین زن هست،واسه همین بهش میگن مام زمین.جنس نر همیشه قوی تر و زیباتر هست اما همیشه مجبوره خایه مالی و چاپلوسی ماده رو بکنه.هر حیوان و پرنده و ماهی و خزنده و چرنده رو ببینی گونه نر زیباتره.ولی خوب طبیعت برای حفظ خودش و بقای خودش این میل و خواسته رو در وجود گونه نر گذاشته.تازه ما تخممون آویزونه و در معرض خطره،شما زن ها تخماتون داخل بدنتون هست.بدترین درد،درد تخم هست،یعنی الان هم که دارم در موردش مینویسم تخمم درد گرفته.چطور بعضی ها فتیش این رو دارن که زن با لگد بزنه تو تخماشون.خدا شاهده بعضی ها عاشق این هستن که به تخمشون ضربه بزنی،آبشون میاد اینجوری.یه بار با یکی دوست شدم،خوشگل و لوند هم بود،اهل دادن هم بود.ولی تو تاکسی بودیم با مشت زد تو تخمام،این قدر دردم گرفت و ناراحت شدم از دستش که باهاش کات کردم.

کپه اوقلی هشتم:همچنان یکی از بزرگترین فن های شبکه ifilm تو استان فارس خودم هستم.سریال جلال۲ تموم شد و حالا سریال دزد و پلیس رو داره میزاره.این همه سریال توی این سالها گذاشتن من کجا بودم که ندیدم.

موسیقی متن پست:ترانه تب از گروه بلک کتس

بوس

گوز

بوش

موش

توش

روش

موچ

شب سردیست و من با دل سرد به خودم می‌گویم: خبری نیست، بخواب! باز هم خواب محبت دیدی

خانوم ف و asal گفتن دیگه از کون حرف نزنم.ولی من هنوز خیلی گفتنی ها از کون دارم.اصولا کون قشنگ خیلی قشنگه.یه بار یه دختری رو دیدم،خدای بالاسر شاهده این قدر لاغر بود کون نداشت.لخت که بود نگاش کردم پاهاش میومد بالا تا میرسید به کمرش،اصلا کونی این وسط وجود نداشت.بهش گفتم پس کونت کجاست،فقط میخندید.یه چیز دیگه کون هم رو بگم پرونده اش رو ببندم.من دکتر نیستم ولی احساس میکنم دور سوراخ کون عصب های حسی وجود داره،یعنی وقتی یکی سوراخ کون آدم رو لیس میزنه یه حال قشنگی به آدم دست میده.یه چیز دیگه هم در مورد کون وجود داره و اونم بوی کونه،بوی کون اعتیادآوره،یه جور فتیش هست اصلا بعضی آدما دوست دارن با کون بشینن روی صورتشون یا بگوزن تو صورتشون،این جوری ارضا میشن و خوششون میاد.من حتی دیدم آدمهایی که دستشون رو میکنن تو شرتشون و کونشون رو میخارونن و بعد بو میکشن،حتی توی گونه هایی از نخستی سان ها هم این کار معموله که دست میبرن تو کونشون و بو میکشن.حتی من یادمه یه پسر بچه تو خانواده ما بود و سه سالش بود،همیشه منو که میدید دستش رو میکرد تو شرتش و تو کونش در میاورد و بو میکشید و بعد دستش رو میاورد جلو صورتم میگفت بو بکش و منم فقط بهش میگفتم احسنت،آفرین.بچه تون اگه از این کارا کرد سرزنشش نکنید.یه پست جداگانه در موردش مینویسم یه روزی.فعلا میخوام برسم به بحث کون.یه اعتیاد عجیبی کون داره،سخن گفتن از کون تمومی نداره و هر چی آدم بگه بازم به کون میرسه.گاهی اوقات اگه مراقب کون نباشیم مریضی های بدی میگیره که از توضیح و تفسیرش چشم پوشی میکنم.

یه نکته ای که خیلی از مردها و تقریبا همشون نمیدونن اینه که زن ها خیلی جمال باز هستن و خیلی به کون ما مردها نظر دارن.اگه ما مردها میدونستیم زن ها این قدر چشمشون دنبال کون ماست همیشه پیراهنمون رو مینداختیم روی شلوارمون.البته که وقتی میگم زن ها منظورم قبل از این دهه هشتادی ها هست.چون این دهه هشتادی ها واقعا عجیب و غریبن که در پست دیگه ای جداگانه بهش میرسم.اعتیاد به کون کردن هم عجیب و جالبه.یه بار چندین و چند سال پیش رفتم پیش یه نفر که بکنمش،قرار بود از کون بکنمش و بهش هم گفتم تا حالا کون نکردم.گفت کاری میکنم که هیچ وقت یادت نره و واقعا هم بعد کلی سال یادم نرفته،لحظه ای که آبم اومد برگشت و با خنده گفت Welcome to club ، خونه قشنگ و بزرگی توی گاندی داشت.ولی من هیچ وقت توی کلاب کون کن ها نموندن.حقیقتا کون رو ورای کردن دوست دارم،بودنش و موجودیتش رو دوست دارم،لمس کردنش و بوسیدنش رو دوست دارم.

گفتنی ها در مورد کون خیلی زیاده مثل نحوه خوردن کون،چه جوری کون بکنیم،چطور بشوریمش،چه جوری بزرگش بکنیم،چطور روش اسپنک بکنیم،چطور باهاش شیک بزنیم و ... .ولی خوب دیگه باید یه جایی مثل بقیه چیزها پرونده اش رو ببندم و باهاش خداحافظی کنم.

کونتون سلامت

عمرتون طولانی

خنده رو لب هاتون همیشه

میان خورشیدهای همیشه زیبایی تو لنگریست خورشیدی که از سپیده‌دم همه ستارگان بی‌نیازم می کند.

سیکیم خیاری اول:کم کم به لحظاتی نزدیک میشیم که ملاقات با سفیر بریتانیای کبیر آسون تره تا ملاقات با مریم جون و الهه جون و میترا جون واسه ترمیم ناخن و فشیال و مش کردن.

سیکیم خیاری دوم: چند تا انجیر خشک و مغز گردو زیر زیرپایی عقب پیدا کردم.معلوم نیست کفش چند تا دختر روی این ها رفته،ولی وقتی پیداشون کردم فوتشون کردم و بسم الله گفتم و خوردمشون.آیا من یه حس مبهم فوت فتیشی دارم یا پلشت کثیفی هستم؟هیچ کس نمیدونه حتی خودم.

سیکیم خیاری سوم:به درجه ای از اجتهاد رسیدم که وقتی یه زن رو ببینم مهم نیست با چادر و ماسک باشه،با حجاب باشه یا بی حجاب،چی تنش باشه.از نوع راه رفتن و حرکاتش و لحن صداش میفهمم که این اهلش هست یا نه،یا تا چه حد اهلش هست.مثلا میفهمم این که الان توی مهمونی یا از کنارم گذشت الان تا چه حد میتونه باهات راه بیاد.حکمت رو شکر خدا.

سیکیم خیاری چهارم:بعضی مسافرها هستن فکر میکنن خیلی زرنگ هستن مقصدشون رو پایین تر میزنن یا یه ۵۰۰ متر پایین تر.بعد که میرسی میگن چهارراه بعدی یا کمی پایین تر پیاده میشن.من هیچی نمیگم و میرسونشون.ولی کارشون خیلی زشته که به خاطر ۱۰۰۰ تومن یا ۵۰۰ تومن کرایه کمتر لوکیشین مبدا یا مقصد رو اشتباهی وارد بکنن.خیلی زشت و چیپه.

بوم

بوس

بوج

بول

شوشول


گرفتم کون کنم، من حالتم کو برای کوه کندن آلتم کو

هی میخوام از کونم حرف نزنم ولی انگار نمیشه.

کون اول:صبح خیلی زود همین جوری مثل کس خلا نشسته بودم روی مبل و به دیوار روبه روم نگاه میکردم که احساس کردم آروم کونم لرزید.فکر کنم زلزله اومد ولی به لوستر نگاه کردم تکون نمیخورد،ولی کون من بهم دروغ نمیگه،وقتی لرزیده یعنی یه زلزله خفیفی اومده.کونم باید مرکز زلزله نگاری بشه.

کون دوم:یه کرمی به اسم Avene عزیز دل بهم داد.زدم به کونم و یه مدت کون لخت نشستم تا جذب بشه.کرم خارجی به نظر میاد،امیدوارم تاثیر مثبتی داشته باشه.

کون سوم:بعضی ها هستن فقط کون دوست دارن.یعنی جز کون به هیچی فکر نمیکنن.من خودم کون باز نیستم حقیقتش،از خوردنش خوشم میاد ولی اصراری ندارم که توش بکنم،ولی بعضی ها هستن عاشق کون هستن.زن دارن،متاهل هستن،ولی بازم دنبال کون کونک بازی هستن.انگار یه جاذبه ای توی کون هست که توی هیچ چیز دیگه نیست.

کون چهارم:افغانستانی ها،پاکستانی ها و ایرانی ها عاشق کون کلک بازی و گی بازی هستن.یعنی جون به جونشون بکنی مردهاشون باز عاشق کون هستن.

کون پنجم:یه بار یه مهمونی رفتیم و یه خانمی اونجا بود که کون بزرگی داشت و اسمش شیما بود،من خیلی مست بودم و عزیز دل گفت شیما ۵۰ تومن داده کونش رو عمل کرده،منم تو همون حالت تاریک و روشن اتاق و رقص نور و سط رقص گفتم خیره ایشالا و یادم رفت.یه بار حرف مهمونی شد گفتم باید شیما رو هم بگین بیاد،گفت همونی که ۵۰ تومن داده واسه کونش،چیه؟خوشت اومده؟اینجا بود یه دوباره همه چی یادم اومد و حقیقتا بعدش رفتم یه یادش جق زدم.

کون ششم:من هیچ وقت متاسفانه نفهمیدم این که کیر یا دسته برس یا خیار یا دیلدو یا هر چیز دیگه ای بره تو کون آدم چه حسی داره؟چند باری اون وقتها که زیر چهارده سال بودم به توصیه یکی از رفیقام که این کاره بود سعی کردم چیزایی تو کونم بکنم ولی واقعا هم درد داشت و هم لذتی نداشت.جق زدن رو دوست داشتم از همون موقع،یه جق کلاسیک و بدون اضافات و حرف و حدیث و متعلقات.

بوس

بوچ

بوث

بوص

بوت

کون

بون

بوج

‬من، پدر و مادری را ستایش می‌کنم که به فرزند‪ ‬خود به عنوانِ یک نعمت و مسئولیت نگاه می‌کند.

ماشین اول:پیرو پست پایینی در رابطه با کونم باید عرض کنم که پوست روی دنبالچه ام،جایی که وقتی میشینم زمین انگار چاک خورده از نشستن زیاد،عزیز دل دید و گفت چاک خورده.حالا فردا قبل این که برم بیرون کرم میزنم و چربش میکنم که بدتر نشه.فکر کنم همون بالشتک رینگی و بالشت طبی و ترکیبی از این چیزا رو باید واسه زیرم تهیه کنم‌.

ماشین دوم:دیسک و صفحه کلاچ و کاسه نمد و چارشاخ کلاچ و کلی چیزای دیگه که نمیدونم چی هستن رو مکانیک عوض کرد و هزینه سه میلیون و هشتصدی این شب عیدی پیاده شدم.ولی خدا رو شکر که داشتم بدم.اما دست مکانیک درد نکنه،ماشین خیلی خوب شده.دیگه بالاخره این قدر ازش سواری میکشم و نونم رو میده باید خرجش هم بکنم.ماشین خوب و زبون بسته ای هست.اگر جنسیت داشت مطمئن هستم دختر بود این قدر که مهربون و نجیبه.

ماشین سوم:نمیدونم چرا بعضی ها تو کامنت ها با دیده تحقیر میگن که من راننده اسنپ هستم.به نظرم کار شرافتمندانه ای هست.از دلالی و بنگاهی و خیلی از مشاغل دیگه که رسما در ملت میمالن خیلی بهتره.

ماشین چهارم:وقتی اون کامنتهای پست پایینی و پیشنهادات شما رو برای کونم دیدم چشمام پر از اشک شد.مرسی دوستای خوبم،مرسی مهربونا.دوستتون دارم خیلی زیاد.

بوس

بوث

با درد خود بساز چندانکه با تو بسازد.

یه مشکلی که دارم اینه که وقتی طولانی رانندگی میکنم کونم درد میگیره در واقع استخون کونم درد میگیره و واقعا نشستن برام سخت میشه.رانندگی برام سخت میشه.نمیدونم چی کار کنم درد کونم کمتر بشه.صندلی ماشین رو عوض کنم؟چی کار کنم واقعا از دست این کون.خیلی درد میکنه.

راه رویام رو چه زود دزدید

تا دستم به یک یک تون نرسه و صورت ماهتون رو نبوسم آروم نمیشم.

والسلام

دلت را خانه ما کن، مصفا کردنش با من به ما درد دل انشا کن ،مداوا کردنش با من

توی این مدت اخیر خیلی حرفهای کمر به پایین زدم.واسه این که سال جدید خدا بهم نظر بکنه،به هممون نظر بکنه.از الان تا شب عید،کامنتهای منفی تایید نمیشه،خودم هم فحش نمیدم.حرف بد هم نمیزنم.پست بد هم نمینویسم.پیشنهاد دوستی هم نمیدم،صورت کسی رو هم ماچ نمیکنم.خاطرات اونجوری هم نمیگم.

از الان تا شب عید فقط شکرگزاری،تسبیح،عود دود کرد،ذکر گفتن،پستهای با انرژی مثبت.

درهای قلبتون رو باز کنید.

حافظ از سرپنجه عشق نگار همچو مور افتاده زیر پای پیل

حکایت من و بعضی از شما عزیزان خواننده وبلاگ رو حضرت حافظ قشنگ وصف کرده که :

پای ما لنگ است و منزل بس دراز

دست ما کوتاه و خرما بر نخیل

الان حس اون پیرمردهایی رو دارم که توی پارک میرن پیش جوون ها سر صحبت رو بازمیکنن.این قدر ناز و ادا و عشوه دارین و سکسی حرف میزنید که من واقعا با حرفاتون حشری میشم.این عید و بوی بهار حال شما رو هم خراب کرده،منم که خراب همیشگی.به هر حال من که راضی،شما هم راضی.فلان ناراضی.

قربون پستی،بلندی هات و برجستگی هات

پانوشت:منظورم اونایی بود که خودشون میخوان.وگرنه که من به چشم خواهربرادری به همتون نگاه میکنم.شما هم خواهر من هستین و منم برادرتون.

بوق

آغازت غزل ترین کلام است،من با تو به آسمان رسیدم.

یه سوالی گاهی ذهنم رو درگیر میکنه و اونم این که وبلاگ من شناخته شده هست؟یعنی مثلا توی جامعه وبلاگ نویس های بلاگ اسکای کسی من رو میشناسه؟کاش یه متر و معیاری بود،یه جایی یه نظر سنجی بود،آدم میفهمید سطح وبلاگش در چه حدی هست؟البته خیلی هم مهم نیست ولی خوب یه جور خارش کونه دیگه،همون جوری که گاهی دوست داری بدونی در موردت چی فکر میکنن دوست هم داری بفهمی وبلاگت معروف هست یا به تخم کسی نیست؟اصلا شمایی که وبلاگ میخونید به من بگین وبلاگهای معروف کدوما هستن؟کدوم وبلاگ ها معروف هستن؟چه وبلاگ هایی رو همیشه میخونید؟