-
زندگی درباره عشقه
جمعه 15 بهمنماه سال 1400 12:02
جوری فراموش شدم که خودم هم باورم نمیشهکه البته خوشحال هم هستم.ولی متعجب هم هستم. مادرم و برادرم اصلا نمیدونن من شیراز زندگی میکنم و اینجا کار می کنم.فکر میکنن تهران هستم.ماه هاست دیگه واسشون مهم نیستم.از وقتی که وضع مالیم رو به افول گذاشت و کمتر از لحاظ مالی بهشون توجه کردم دیگه فراموش شدم.بعدها متوجه شدم ریز به ریز...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 بهمنماه سال 1400 14:27
دوباره کرونا گرفتم،حالم خیلی بده کیرم تو این داوری
-
اعمال ظلم در گوشهای از جهان، عدالت را در گوشهای دیگر مورد تهدید قرار میدهد.
جمعه 1 بهمنماه سال 1400 00:18
سه شنبه پنجم بهمن ۱۴۰۰ از ساعت ۸ صبح جلوی مجلس تجمع اعتراضی هست نسبت به قانون غیرانسانی و ظالمانه مهریه. بنده حقیر هم اونجا هستم.امیدوارم هر کس میتونه بیاد و حمایت بکنه.
-
اگر بر دشمنت دست یافتی بخشیدن او را سپاس دست یافتن بر وی ساز.
چهارشنبه 29 دیماه سال 1400 14:40
چندش آور تر و مشمئزکننده تر و کیری تر و تخمی تر و مسخره تر و فرصت طلب تر و لوده تر و لوس تر و بازنده تر از مرد فمینیست توی دنیا چیزی داریم؟؟؟
-
آینده، بهنظر بزرگ جلوه میکند اما وقتی که گذشت میفهمیم که ناچیز بودهاست
سهشنبه 28 دیماه سال 1400 18:31
مدتی است که میخوام اینو بگم متاسفانه زنانگی سمی و فمینیست و دیدگاه آلوده فمینیستی توی سینمای هالیوود به شدت رسوخ پیدا کرده و فیلمهایی که ساخته میشه روز به روز بی محتواتر و بی معنی تر میشن. ارج نهادن مقام زن در این نیست که توی هر فیلمی نقش اول رو بدون توجه به شخصیت فیلم به زن ها بدیم و مردها رو خوار و کوچیک بکنیم تمام...
-
توده مردم در نومیدی خاموش زندگی میکنند
سهشنبه 28 دیماه سال 1400 18:19
بعضی وقتها یه کارایی میکنم بعدش خودم از دست خودم متعجب میشم و همش هم تقصیر کیرمه اولاش که اومده بودم شیراز با یه دختری آشنا شدم توی مجازی که بهم شماره نداد،فقط آدرس پیج فیک اینستایی بهم داد،ویس نمیداد و یه بار دیدمش در حد دو یا سه دقیقه،بیرون نمیومد،یه بار هم قرار گذاشتیم و سر قرار نیومد و عکس نمیداد و تماس تصویری و...
-
بیا وداع کنیم
جمعه 10 دیماه سال 1400 12:18
این فیلم جدید ماتریکس با توجه به این که کارگردانش از دایی به خاله تبدیل شده احتمالا تخمی شده باشه.
-
به خواب و لذت و شهوت گذاشتند حیات // کنون که زیر زمین خفتهاند بیدارند
شنبه 4 دیماه سال 1400 06:54
هلاک خوابم.
-
یکی از خوبیهای کار آنست که روز را کوتاه و عمر را دراز میکند.
چهارشنبه 24 آذرماه سال 1400 22:09
حالا که اومدم شیراز و روی سر تموم دنیا منت گذاشتم و دارم دوباره کار میکنم بهم نمیگین باریکلا؟؟ من میخواستم تا عید کار نکنم ولی خوب دیگه به خاطر شما دارم میرم سرکار،ازم تشکر بکنین.
-
هرگز قدرت حماقت انسان را دست کم مگیر.
جمعه 19 آذرماه سال 1400 23:47
یه چیزی میخواستم بگم ولی یادم رفت آهان یادم اومد.ظاهرا چند پست پایین تر نشون داد که ابول سیاه پوستا طرفداران زیادی داره.خدمت شما عرض کنم که یه دیک بزرگ هم چنان خوب و دلچسب نیست،البته که من زن نیستم و نظری نمیتونم بدم ولی خوب یه چیز کوچیک و کلفت که طولش اندازه یه ویفر رنگارنگ و کلفیتیش قدر یه حشره کش تارومار باشه خیلی...
-
مهر بتان را دیده ایم،اما تو چیز دیگری
جمعه 19 آذرماه سال 1400 13:25
مطلب دوم:شیراز میمونم،تهرانی ها خیالتون راحت باشه.شیرازی ها هم خوشحال باشن مطلب اول: شیراز هر جا میری یه پیژامه و تیشرت راحت بهت به زور میدن که بپوشی و بعد ناهار هم همه میخوابن و به نظر من اخلاق حسنه ای هست. مطلب سوم:این چند روزی که شیراز بودم خیلی راحتم،زندگی قشنگ تره اینجا،فقط ای کاش یه کاری هم پیدا میکردم. مطللب...
-
شهر را میفروشند تا آسمانخراش بسازند
چهارشنبه 17 آذرماه سال 1400 14:10
دوست دارم برگردم تهران شیراز رو دوست ندارم.شیراز پر از آدم فضول بدقول دروغگو هست.
-
میخواهم عمری در کنار تو باشم؛ آنقدر از خود به تو بگویم تا وجودمان یکی شود، تا زمانی که لحظهٔ مرگ مان فرا رسد.
شنبه 13 آذرماه سال 1400 14:51
سخن اول:اگر به لحاظ نژادی بخواهیم نگاه بکنیم،سیاه پوست ها واقعا نژاد برتر هستن،هیکل های ورزیده،سرخوش،خوش صدا،کیردراز و کلفت،موهای پرپشت و هزار تا چیز دیگه.اگه انتخاب دست خودم بودم ترجیح میدادم یه سیاه پوست باشم. سخن دوم:واقعا نمیفهمم چرا دلم میخواد ترتیب همه رو بدم و اصلا توی کتم نمیره که یه زن و مرد مثلا دوست ساده...
-
نان را بینداز توی دریا، ماهی نمیداند اما خدا میداند
پنجشنبه 4 آذرماه سال 1400 20:26
اومدم مسافرت چند روزه ای به بندر دیلم،رفتیم یه جای خیلی دورافتاده و بکر و خلوت کنار دریای آبی و بیکران و ودکا خوردم و لخت شدم و تا جایی رفتم توی آب که تا زیر تخمام خیس شد و یهو سردم شد و اومدم بیرون.ولی وقتی نیمه مست شدم رفتم روی منبر که طبیعت فارغ از سوگیری های مدنی و انسانی با ما جنس نر و مردها مهربون تر بوده و ما...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 آذرماه سال 1400 08:17
توی قطارم و به بیرون نگاه میکنم و به سالهایی که پشت سر گذاشتم فکر میکنم.
-
انسان ترکیب عجیبی است و در عین ناچیزی خود را برتر از همه میشمارد
شنبه 29 آبانماه سال 1400 16:15
دارم سریال The Walking Dead رو نگاه میکنم،طبیعی هست که سریال لا محوریت زامبی ها و پر از خشونت باشه و همین طور هم هست و توی همه نقدها و مطالبی که راجع به سریال خونده از داستانش و خشونتش و ماجراهای زیبا و داستان پر پیچ و خم و بازی های استادانه اش صحبت شده،ولی چیزی که در سریال هست و من ندیدم کسی ازش حرف بزنه و نمیدونم هم...
-
کاروانی شکر از مصر به شیراز آید اگر آن یار سفرکرده ما بازآید
شنبه 29 آبانماه سال 1400 15:54
به زودی زود میرم شیراز.فکر کنم حدود ده سالی تهران زندگی کردم،کار پیدا کردم،دوبار ازدواج کردم،دوست دختر پیدا کردم،دل شکوندم و دلم شکسته شد،ماشین خریدم و فروختم،گریه کردم،سینما رفتم،گشتم توی این شهر از تجریش تا راه آهن و از چیتگر تا تهرانپارس.چقدر سختی کشیدم و کار کردم،مریض شدم و غصه خوردم.خوب و بد داره تموم...
-
آدمی نمیتواند تصمیم بگیرد چگونه یا کی بمیرد. چیزی که آدمی میتواند تصمیم بگیرد این است که اکنون چگونه زندگی کند.
پنجشنبه 20 آبانماه سال 1400 07:48
دوست دارم کلی مطلب بنویسم ولی این روزها هیچ خبری توی زندگی من نیست.سکون مطلق. بعد از سقط هم عزیز دل بهم گفت که احتمالا به خاطر سنش و تخمک های ضعیف و عوامل دیگه ای هیچ وقت بچه دار نشه. حالا کی دلش بچه خواست،ولی خوب این میل مبهم والدین شدن،این لذت پدر شدن،این که پستون پر از شیرت رو بچه ای میک بزنه و توی چشمهات نگاه بکنه...
-
ای باد چو میروی به شیراز/گو من به فلان زمین اسیرم
یکشنبه 2 آبانماه سال 1400 23:58
اتفاقاتی که بعد کرونا واسم افتاد و تقریبا مرگ رو دیدم باعث شد که تغییرات بزرگی توی زندگیم بدم.شاید احمقانه باشه و شاید هم عاقلانه.اما یه چیزی که میدونم اینه که زندگی همیشگی نیست القصه از کارم زدم بیرون و فعلا بیکارم و تا یکی دو ماه دیگه هم واسه همیشه دارم میرم شیراز.
-
انسان محکوم به آزادی است.
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1400 03:23
اون قدر بیمار و ضعیف و لاغر شدم که نمیتونم دو تا پله رو برم بالا. از کارم بعد ۸ سال اومدم بیرون.
-
وقتی برای علاج یک بیماری را های مختلفی پیشنهاد می شود مفهومش این است که آن بیماری لاعلاج است.
دوشنبه 5 مهرماه سال 1400 17:32
از بعد از این که کرونا گرفتم و داشتم میمردم و به لطف عزیز دل و برادرش که هر دو پزشک و پرستارن بهبود پیدا کردم دیگه اون آدم سابق نشدم.هفته ها مریض بودم و پیش چند دکتر رفتم و نهایتا مشخص شد که عفونت حادی توی مجاری ادرار و پروستات و اون طرفا پیدا کردم،دکتر شیراز بهم نامه داد واسه دکتر تهران و از قرار معلوم چیزی حدود ۱۰...
-
فاز اندی بسته،حاجیت اینجا فقط گنگ میرقصه
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1400 17:23
حاجی ما برگشتیم دیگه هم رفتنی نیستم،تراپیستم گفته باید افکارت رو بنویسی که سبک بشی،کی خودش رو بُکُنم خدا میدونه. راستی ترانه save your tears از weekend خیلی قشنگه خصوصا اون ورژنش که با دختردافه اریانا گرانده خونده.
-
آدم بدکار، ملزم به دروغگوئی است.
شنبه 20 شهریورماه سال 1400 13:35
از زمانی که کرونا گرفتم یعنی از تیر ماه تا الان حالم خوب نشده و پست کووید سندروم دست از سرم برنمیداره و دچار عوارضی چون تب و تعریق و عفونت هایی شدم که ناشناخته هستن عزیز دل حامله بود و بچه مون توی سه ماهگی مُرد،خیلی غصه خوردیم جفتمون.حیف بود.چقدر خوشحال بودیم به خاطرش،صدای قلبش رو ضبط کرده بودیم و هی گوش میدادیم و کیف...
-
سلام
جمعه 28 خردادماه سال 1400 13:52
سلام
-
گاهی اوقات، اندیشه مفید است اما برای خوشبخت شدن نباید زیاد اندیشید
یکشنبه 28 دیماه سال 1399 12:19
خرده روایت دلتنگی اول:ماه هاست که در وبلاگ هیچ چیزی ننوشتم و حذفش کرده بودم.امیدوار بودم واقعا بعد از ۳۰ روز به طور کامل حذف بشه تا دیگه نتونم بیام و بنویسم ولی نشد. خرده روایت دلتنگی دوم:دو چیز رو در مورد خودم متوجه شدم.این که تا حدودی افسرده هستم و تا حدودی هم سکس ادکت هستم.هر روز یه نصف قرص آسنترا ۵۰ میخورم.حالم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1399 00:40
ناموسا فاز گرگ وال استریت برندارین و پولای زبون بستتون رو به کص گاو نزنید.اقتصاد دنیا فلج شده،ایران که خیلی وقته ریده اقتصادش.چی تو مغزتون میگذره که میرین پول توی بورس میزارین.
-
زندگی مانند کودکی است که اگر میخواهید به خواب نرود پیوسته باید او را سرگرم داشت
شنبه 20 اردیبهشتماه سال 1399 19:33
خیلی خیلی خیلی حالم بد بود این چند روز اخیر و تپش قلب داشتم و امیدی نداشتم به هیچی.عزیز دل واسم یه روضه حدودا یک ساعته خوند و یه ورق قرص کوچولوی آبی بهم داد و گفت روزی سه تا بخور.اسم قرص ها هست کلرودیازپوکساید.از وقتی که میخورم واقعا حالم خوب شده.واقعا معجزه شده واسم.نمیدونم قرص چی هستن و چی کار میکن و قراره چی بشن...
-
افسوس که نامه جوانی طی شد
شنبه 13 اردیبهشتماه سال 1399 18:45
همیشه از مرگ و مردن متنفر بوده ام و حیات را حتی به شکل نباتی اش ستوده ام.اما چند وقتی است که از زندگی و آدمها و بیشتر از خود نفس زندگی و این گونه دست و پا زدن بیهوده خسته شده ام.وقتی می بینم هر روز صبح تا شب باید کار بکنم و به هیچ جایی نرسم.وقتی میبینم هر از چند گاهی سروکله آن زن با پلیس پیدا میشود و مرا بیگناه به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1399 18:37
اگر تا حالا مست نکردین یا نشئه نکردین یا چت نکردین یعنی کیرم تو زندگیتون البته حیف کیرم شاشیدم به زندگیتون. آی ام سو مادر فاکر اند آیم گورجس مادر فاکر میدلیست مِن اگر نفهمیدین که خیلی مستم خیلی خرین والسلام عاشق همتون هستم این آبجوهایی که توی چند پست قبل گفتم خیلی متاعه
-
خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید.
شنبه 6 اردیبهشتماه سال 1399 17:21
آقا ما نخوایم به مهمونی خدا دعوت بشیم کی رو باید ببینیم؟؟
-
هرگز زندگانی برای کسی که از دیار خود مهاجرت کرده مانند دیگران نیست
سهشنبه 26 فروردینماه سال 1399 16:30
درد دل اول:دیگه خسته شدم.دلم میخواد خودم و عزیز دل از این کشور بریم. درد دل دوم:یه بار باید کیرمو راست بکنم و با ترانه Dont Stop me now حسابی برقصم اونم لخت مادرزاد. درد دل سوم: من هم متاهل بودم و هم مجرد و هم بین این دو دوره زندگی کردم.هر وقت متاهل باشی خیلی بیشتر فرصت دختر بازی واست پیش میاد.خیلی عجیبه. درد دل...
-
«همیشه سختترین جای کار اینه که تظاهر کنی هیچی نشده…
سهشنبه 19 فروردینماه سال 1399 18:06
هیچ وقت نفهمیدم چرا وقتی یکی رو میکنم بعدش میخوام فقط ازش فرار بکنم و ازش بدم میاد.فقط با عزیز دل اینجوری نیستم
-
از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل
سهشنبه 12 فروردینماه سال 1399 11:00
از هنرهای جدیدم اینه که با دلستر یاد گرفتم آبجو درست کنم که بین ۸ تا ده درصد الکل داره و خیلی هم خوب میشه.الان هم دو سه لیوان خوردم و دارم کاروان از بنان رو گوش میدم.امیدوارم کرونا تموم نشه و روز به روز بیشتر بشه چون واقعا تا الان هیچی نداشته جز خوبی.مردم خیلی چیزها رو یاد گرفتن.چون کمی مستم و گیجم نمیتونم بنویسم.دیگه...
-
مهربانی یک وظیفه است
پنجشنبه 7 فروردینماه سال 1399 19:01
چهار پنج روزی توییتر داشتم و پاکش کردم.یه مشت دیوانه عصبی فوق العاده حشری جمع شدن اونجا.خوشم نیومد از محیطش.یه جوری بود.حال نکردم.یه نفر هم پیدا کردم اونجا که از وبلاگم نقل به مضمون کرده بود میخواستم مخش رو بزنم ولی نشد،پا نداد. خلاصه توییتر دوست ندارم.
-
نوروز شد و بنفشه از خاک دمید
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1398 18:35
سال نو مبارک امیدوارم سال جدید هیچی درست نشه و اوضاع روز به روز بدتر بشه.ملت و مردمی که من دارم میبینم بدترین عذاب های الهی هم واسشون کمه.امیدوارم قحطی و بیماری روز به روز بیشتر بشه. سال نو مبارک
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 اسفندماه سال 1398 15:18
والا از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون وقتی سوار مترو میشم و خنکی و خلوتیش رو میبینم و میام توی خیابون و میبینم هیچ ترافیکی نیست و راحت از سرکار میرسم خونه میگم خدا پدر و مادر این ویروس کرونا رو بیامرزه. پی نوشت:ترانه under pressure هم خیلی قشنگه.
-
از مسیری دیگر بگریز و هرگز به عقب نگاه نکن، قبل از آن که مسخرگی و بیهودگی یک رابطه، تو را نابود کند
جمعه 23 اسفندماه سال 1398 18:56
توی این روزها که همه دارن به نحوی از کرونا استفاده ابزاری میکنن منم گفتم یه کاری بکنم.این آیدی تلگرام من هست،هر کس دلش میخواست با من چت بکنه میدونه که خوشحالم کرده و بهم افتخار داده.بوس بوس: http://telegram.me/travis1398
-
هر انسانی سه شخصیت دارد: شخصیتی که نشان میدهد، شخصیتی که واقعاً دارد و شخصیتی که خیال میکند دارد
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1398 16:19
این که مترو تا این حد خلوت شده نشون میده که کل اون جمعیت سابق که توی کون هم میتپیدن دنبال کس کلک بازی بودن و هیچ کار خاصی نداشتن که بیان بیرون و الکی بیرون بودن.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1398 23:28
من زنده ام و حشری.شما چطور؟؟
-
کسانی که کینهتوزی میکنند و نفرت میورزند؛ به رابطه سازی نزدیکترند تا کسانی که نه کینهتوزی میکنند و نه عشق میورزند.
چهارشنبه 4 دیماه سال 1398 06:38
به بهانه تولد حضرت عیسی نوشته ای رو که چند سال پیش نوشتم بازنشر میکنمشاید خیلی از ما نقاشی ها و تئاترها و آثار هنری دیگری از لحظه تولد عیسی مسیح دیده باشیم.ولی با خود فکر نکرده ایم که افراد حاضر در این آثار چه نقشی دارند.در این نوشته کوتاه به بهانه تولد حضرت عیسی توضیح مختصری از این آثار ارائه خواهد شد.در این تصاویر و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 2 دیماه سال 1398 22:07
فیلم سرخپوست نوید محمدزاده رو دیدمفیلم بسیار کیری بود.بسیار بسیار تخمی.بدبختی مملکت و مردم اینه که واقعا نمیتونن تشخیص بدن بابا جان این فیلم خیلی کیریه.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 آذرماه سال 1398 23:39
بعد عمری مست کردم خر همتون هستم
-
عقل مثل چراغیست که راه تاریک را روشن میکند
جمعه 1 آذرماه سال 1398 22:06
به عنوان یه آدم هوسباز و کثیف یه متن میخوام بنویسم با متنی نسبتا طولانی در مورد چرایی خیانت و این که چرا آدمها توی یه رابطه که هستن باز هم خیانت میکنن ولی خوب حوصله ام نمیکشه،باید بشینم قشنگ بنویسم و کلمات رو پردازش بکنم.زیبایی یک مقاله و متن اینه که سوگیری نداشته باشه. ----- این قدر آدم غیرنرمال و چند چهره توی جامعه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 آبانماه سال 1398 19:17
حالا که اینترنت قطعه واقعا موندم چی کار بکنم
-
عنوان ندارم چون اینترنت نداریم و نمیشه
پنجشنبه 30 آبانماه سال 1398 13:45
محرومیت اول:دوست دارم ترانه major tom از دیوید بویی رو گوش بدم ولی اینترنت نداریم و نمیشه. محرومیت دوم:میخوام بدونم انسانهایی که بدنشون ارتقا یافته میشه و بعضی از اعضاشون ربات میشه اصطلاحش چی میشه ولی اینترنت نداریم و نمیشه. محرومیت سوم:عزیز دل میخواد بره توی سایت medscape و در مورد داروهایی که میده به مریض ها اطلاعات...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 آبانماه سال 1398 23:05
بیشتر زن ها و دخترهایی که باهاشون دوست بودم ته چهره منو شبیه موش و سنجاب و خرگوش دیدن.مموشی بودم واسه همشون.نمیدونم چرا؟
-
خیلی از تولههای تصادفی، پایان خوشی داشتند و آدم قابلی شدهاند
سهشنبه 30 مهرماه سال 1398 18:36
نمیدونم چرا من با هر کس سکس میکنم،اصرار داره انگشتش رو بکنه توی کونم.نمیفهمم والا این چه کاریه دیگه.
-
تولدم مبارک
دوشنبه 22 مهرماه سال 1398 09:02
سلام امروز تولدم هست.هیچ کس جز عزیز دل تولدم رو تبریک نگفت.
-
صدای ناله ساز درمون روحمه
سهشنبه 16 مهرماه سال 1398 19:08
این قدر این صدای سیاوش شمس و ترانه"صحنه" رو دوست دارم که حد و حساب نداره.ترانه های فردی مرکوری رو هم خیلی دوست دارم. یادم میاد یه بنده خدایی بود وبلاگ داشت و هر بار که جق میزد میومد توی وبلاگش مینوشت باز خطا کردم،هر روزم پست میزاشت،خلاصه این که تمام پستهاش این بود که خطا کردم.نمیدونم چی شد یادش افتادم.عذاب...
-
«آدم هر چهقدر هم بدبخت شود باز هم دنبال بدبختی میگردد
شنبه 6 مهرماه سال 1398 19:24
زِرِ اول:نمیدونم چرا تازگی ها اینقدر به ترانه های گروه Queen علاقه مند شدم. زِرِ دوم: سریال بازی تاج و تخت رو دیدم.سریال بریکینگ بد رو دیدم.سریال ریک& مورتی رو هم دیدم.همشون خیلی خوب بودن زِرِ سوم:دوست دارم مهاجرت بکنم. زِرِ چهارم:مشکلات اقتصادی و بی پولی و قرض هام به اندازه کوه فوجی یاما داره میشه ولی خوب مهم...