یه فیلم دیگه از داداشم رایان گاسلینگ دیدم به اسم The notebook که فیلمی بس تخمی و مزخرف بود.از این عاشقانه های آبکی و با بازی های ضعیف.بهتره دیگه قفلی ام رو از روی داداشی بردارم.حالا که تقریبا بیشتر فیلمهای رایان گاسلینگ رو دیدم باید بگم بهترین فیلمهاش اینا هستن:
Blade runner
Drive
only god forgives
رایان گاسلینک فقط باید نقش آدمهای غمگین و تنها رو بازی بکنه.دقیقا مثل نقشش توی فیلم Blade runner.
شعف نخست:این سریال لیسانسه ها رو ادامه اش رو داره شبکه ifilm میزاره.واقعا این سریال بامزه هست.این قدر بامزه هست که همیشه از خنده روده بر میشم.واقعا بامزه هست.چطور تا حالا ندیده بودمش.یه چیزایی داره توش که توی سریال های دیگه نداره.چرا حبیب کت و شلوار قهوه ای با پلیور آبی میپوشه؟
شعف پسین:پِلوپزم رسید،همون پِلوپز تولیپس که از اسنپ قسطی خریدم،مشکی و خوشگله،دوسش دارم،عزیز دل گفت خودم باید اول توش برنج درست کنم ولی امشب حالش خوش نیست مریضه،واسه همین باید صبر کنم تا بهتر بشه و توش پِلو درست بکنه،روش هم جای بخارپز داره،یعنی هم پِلوپزه و هم بخارپز.توی بخارپزش میتونم کلم بروکلی و حویج و بادمجون و کِدو و مارچوبه و لوبیا و گل کلم و کمی رزماری و سیب زمینی و مرغ بزارم و بپزم و بقولوم.
شعف پیشین:کشک بادمجون و کتلت و مرغ و خیارشور و سبزی و نون جو و سس کچاپ با هم خوردم،معده ام میسوزه.
شعف ناگهانی:دلم فلافل میخواد،فلافل با نون باگت،خیارشور،گوجه،پیاز،جعفری،ترشی لیته،ترشی کلم،فلفل،خردل،به به.وای دهنم آب افتاد دلم به تاپ تاپ افتاد.
چیزای دیگه هم دلم میخواد ولی میخوام لیسانسه ها ببینم.
همین.دوستتون دارم.
جفت چشمهام کور بشه اگه کلمه دروغ گفته باشم.
الان داشتم اخبار ۲۰:۳۰ رو میدیدم، سردار رادان گفت از شنبه در سه حوزه معابر عمومی،خودروها و صنوف تذکر با بی حجابی شروع میشه.اونم به وسیله دوربین های پیشرفته و هوش مصنوعی،توجه و تذکر به فرد داده میشه تا با مدارک و اسناد خودش رو به مراجع قضایی معرفی بکنه،خودروها هم در سه نقطه توقیف میشه،توقیف الکترونیک که نمیدونم چیه،توقیف در محل،توقیف در پارکینگ و اصناف هم لغو مجوز میشن.
من نمیدونم یه سایت ساده واسه ثبت نام ماشین،واسه یارانه واسه کارهای خودشون نمیتونن طراحی بکنن و همیشه سایت های دولتی داون میشه،همیشه سوابق بیمه و تامین اجتماعی مشکل داره و اینترنت و فناوری توی ایران که دقیقا ریده.حالا چطور فناوری هوش مصنوعی میخواد درست تشخیص بده کی به کیه؟چطور میخوان بهش تدکر بدن؟چطور آدرسش رو دارن؟والا من نمیدونم.بعدش میگه از شنبه.مثل اینا که از شنبه میخوان درس بخونن یا لاغر بکنن یا برن باشگاه.
بعد یکی مثل من که مسافرکشی میکنه اگه یه خانم بدون روسری سوار کردم تکلیف چیه؟ماشین من باید بخوابه؟من بهش تذکر بدم؟اصلا من چی کار روسری زدن یا زدن دیگران دارم.
یه بقال،یه مانتوفروش،یه داروخانه اگه مشتری بدون روسری داشت میتونه بندازدش بیرون از مغازه؟اصلا درسته این کار؟پس چه جوری کاسبی بکنه؟
خدایا منو گاو کن،خدایا منو خر کن.
فیلم Stay رو از داداش گلم رایان گاسلینگ قشنگ دیدم.بد نبود.خیلی پیچونده بود.فیلم فلسفی طوری بود.یادمه سالها پیش شبکه چهار یه برنامه ای داشت به اسم سینما ماورا که مجری اون دکتر عالمی خدا بیامرز بود.چقدر صدای قشنگی داشت و چقدر اجراش زیبا بود.لعنت به کرونا که از ما گرفت همچین مرد نازنینی رو.
چقدر قبلا تلویزیون فیلمهای خوبی میزاشت.الان چی؟تخمی،همه چی تخمی
مَفَر اول: جز جق زدن که از دوره نوجوونی یار همیشگی من بوده،بعضی چیزها هم از اون دوران هنوز باهام مونده.عادت نوشابه و پفک نخوردن،توی نوجوونی ورزش زیاد میکردم،به شکل دیوانه واری ورزش میکردم،شاید یکی از دلایلش شهوت بالا بود،جنوبی بودیم،دستمون به دختر نمی رسید.مثل الان نبود که.ورزش و نماز گریز من از زندگی گناه آلود بود،آدم تقریبا مذهبی بودم.مسجد هم زیاد میرفتم ولی یه چیزایی مثل بوی پا و اخ و تف موقع وضو گرفتن منو از مسجد فراری داد.
مَفَر دوم:دیگه چی از دوره نوجوونی با من مونده؟call of duty و tetris،هر موبایلی داشتم،هر جا زندگی کردم،این دو بازی رو یا انلاین بازی کردم یا داشتمشون.وقتی خونه ها رو روی هم میچینم و میارم بالا و یه ستون رو خالی میزارم تا یه دراز بهم بده بعد میکوبمش توی جای خالی و همه خونه ها پاک میشه انگار که ارضا میشم واقعا.
مَفَر سوم:این وبلاگ رو هم دوست دارم،ده سالی هست باهامه،اینجا هم وقتی مینویسم،وقتی دلم از همه جا گرفته،وقتی خوشحالم،وقتی میخوام فخر فروشی کنم،اینجا حرفهام خونده میشه،فحش میشنوم،بهم گوش میدن.پیام های سکسی میدن بعضی ها،این وبلاگ هم آرومم میکنه.دوسش دارم.
مَفَر چهارم:فیلم دیدن رو دوست دارم،فیلم و سینما بهم خیلی آرامش میده.
همین دیگه.دوستتون دارم.
تازگی ها کسایی که میان فحش میدن خیلی بیشتر شده ، در جوابشون فقط یک کلمه دو بخشی هست که میخوام بهشون بگم: "دوستت دارم".
اما خوب از بُعد دیگه ای بهش نگاه بکنیم ، شما وقتی نفرین میکنید ، وقتی فحش میدین واقعا هیچ اتفاقی نمیفته.هیچی نمیشه.امروز جمعه بوده.شما هی اومدین فحش دادین.من صبح زود پس از یک شب زیبا توی یه خونه بزرگ و دلباز جای خوبی از شیراز از خواب بیدار شدم.صبحونه نخوردم،چون صبحونه خور نیستم.شیر و کوکی خوردم.بعد آشپزی کردم،نه از روی اجبار بلکه از روی عشق به زنم.سریال دیدم،میوه خوردم،با عزیز دل عشقبازی کردم،تلویزیون دیدم،با همسایه هام حرف زدم.گلدون ها رو آب دادم،شام مختصری خوردم که شامل سالاد و آب میوه طبیعی بود.بدون دغدغه،بدون استرس،بدون ناراحتی.حالا در این بین شما هی فحش دادین،نفرین کردین که ایشالا زنت بره بهت خیانت بکنه،من که خودم دارم میگم مشکلی ندارم با این قضیه،اگه زنم این کار رو دوست داره،اگه حس خوبی بهش میده،بره بکنه.به من ارتباطی نداره واقعا.
بعدش هم شما فکر میکنید من کیرم رو گرفتم توی دستم و مثل شمشیر میچرخونم و همین جوری دارم رو به جلو حرکت میکنم و هر زن و مردی رو توی خیابون میبینم فرو میکنم تو کوس و کونش و یه تقه بهش میزنم.اینجوری نیست واقعا ، مگه جنگه.
شما عزیزی که فحش میدی،نفرین میکنی،تهمت میزنی،فحش میدی،به جای این همه نفرت و کینه و خشم کمی به خودت اجازه بده که بتونی توی زندگی ات عاشق بشی،اگر مرد یا زنی توی زندگیتون نیست،ایرادی نداره،عشق رو هر جایی میشه پیدا کرد،خواهرزاده هاتون،برادرزاده هاتون،کودکانی که پدر و مادر فقیر دارن،گیاهان،درختان،ورزش،کارهای خانگی،خیاطی،آشپزی،کمک به بیماران و سالمندان و خیلی جاهای دیگه میشه عشق رو پیدا کرد.
ناهار ظهر جمعه باید خیلی خوب باشه،روزی هست که همه دور همجمع شدن و احتمالا شب قبلش هم کمرها چند نوبت خالی شدهو عشق و علاقه در بالاترین حد خودش موج میزنه.
منم از صبح نسبتا زود بیدار شدم و یه خورشت بادمجون قشنگ و مجلسی درست کردم و پلو رو زعفرونی کردم و کلی زحمت کشیدم.سبزی خوردن هم دیروز خریدم،سالادشیرازی هم درست کردم و روش نعنا ریختم و آبلیمو زدم بهش.
هر چی فحش بدین غذای من خوشمزه تر میشه.
خلاصه که جاتون خالی.
همین.دوستتون دارم.
از اون جایی که من خیلی دوست دارم توی وبلاگ های دیگه ازم اسم برده بشه و تعارف هم ندارم در این زمینه آدم خود شیفته ای هستم،لذا یک دسته بندی درست کردم به اسم "بنده نوازی" و هر جای اینترنت مطلبی در مورد وبلاگم پیدا کردم اون رو توی دسته "بنده نوازی" قرار می دهم.
روی سه تا خط گوشه بالا سمت راست بزنید.زیر قسمت دسته ها."بنده نوازی" رو پیدا می کنید.
https://wholelife.blog.ir/post/255
http://alamtu94.blogfa.com/post/
https://edentesiast33.blogsky.com/1402/01/17/post-n
https://khanomef.blogsky.com/1401/08/10/post-70
://khanomef.blogsky.com/1401/12/08/post
://eccedentesiast33.blogsky.com/188c9f
://meghan.blogsky.com/1394/02/12/post-713/12
://meghan.blogsky.com/1395/04/26/post2246/%d8%a
قصص اول:ولادت امام حسن مجتبی رو به همه شیعیان عزیز از جمله خودم تبریک میگم انشاالله از پیروان راستین آن امام عزیز باشیم.
قصص دوم:هر صبح جمعه دعا میکنم رهبر عزیزم سایه اش بالا سر کشور باشه و این آدمهای دو رو و منافق مثل ترانه علیدوستی و مسیح علینژاد و امثالهم ریشه شون از روی زمین خشک بشه و طرفدارانشون به راست راه هدایت بشن.
قصص سوم:چرا هیچ کدوم از روشنفکرها و فعالین سیاسی و اکتیویست ها و سلبریتی ها از درد و رنج خانواده های درگیر قانون مزخرف مهریه چیزی نمیگه؟چرا هیچ کدومشون از صدها هزاران مردی که تا حالا به زندان و بازداشتگاه رفتن و جلب شدن چیزی نمیگن.برین بمیرین همتون با این افکار رادیکال و کثیفتون.
قصص چهارم:این بی حجابی که من هر روز دارم توی خیابون ها میبینم برنامه دشمن هست.پشت پرده قضیه کشف حجاب و مسائل این چنینی توطئه دشمن و جنگ ترکیبی هست که انشاالله به پشتوانه پیشوای مسلمین کل جهان،حضرت امام خامنه ای عزیزم این توطئه هم ناکام میمونه.
قصص پنجم:تا این جا اومدی یه بوس نمیدی؟
ترمه عزیز چندین بار بهم گفته که در مورد زنانگی بنویس و چی شده که تو عزیز دلت رو دوست داشتی ؟حالا در حد توان خودم پاسخ هایی میدم.چی کار کنم دوستتون دارم دیگه.هر کس هر جی بگی من مینویسم.دوست داشتن اینجوریه دیگه.
ترمه اول:جواب این سوال این قدر کلی هست که پاسخش برای من ممکن نیست،مثل این میمونه که بگی پسرها از چه دختری خوششون میاد.
ترمه دوم:من مرد هستم و پر از هورمون مردانه و حس های مردانه،همیشه هم تو این وبلاگ گفتم که مردها چی کار کنن تا زن ها خوششون بیاد ازشون.زن ها هم نه،عموما و بیشتر در مورد رابطه زناشوئی گفتم.چون دختر باز موفقی خودم رو نمیدونم،ولی داماد و همسر موفقی هستم.
ترمه سوم:بعضی پسرها دختر قدبلند دوست دارن،بعضی چاق،بعضی سیاه،بعضی بلوند،بعضی دختر شکم دار دوست دارن،بعضی مو بلند،بعضی دختر باهوش،بعضی دختر خنگ.اینه که جواب روشنی توش نیست.
ترمه چهارم:ولی یه چیزی رو میدونم،اونم اینه که زن باید از شوهرش توی زندگی مشترک یه چیزایی رو بخواد،مرد باید یه کارایی واسه زنش بکنه وگرنه اون زن ها سرخورده میشن،مثلا زن بخواد که شوهرش کاراش رو بکنه،کارای ماشین اش رو بکنه،مناسبت ها حتی با یه شاخه گل خوشحالش بکنه.در عوض زن هم باید شوهرش رو مردش رو ، مقام و شان و منزلتش رو حفظ بکنه،غرور مردانه اش رو خرد نکنه.حرفهایی مثل تو که پول نداری،تو که بی عرضه ای،کیرت کوچیکه،زود آبت میاد،بلد نیستی بکنی،عرضه هیچ کاری نداری،داداشم اگه بود بهتر از تو این کار رو انجام میداد،بدتر و نابود کننده تر از حرفهای قبل مقایسه اش با دوست پسرهای قبلیتون و خواستگارای قبلیتون هست.عزت و احترام مرد رو باید حفظ کرد.
ترمه پنجم:جز بعضی از پسرهای منحرف که دوست دارن با دیلدو گاییده بشن،مردها خیلی از زن خشن خوششون نمیاد،زن های خیلی سفت و محکم و مردونه و خشن و بدون لطافت حتی اگر توی دوستی خوب باشن،بعد از ازدواج با یه مرد کم میارن،بالاخره اون مرد انتظار داره این زانو بزنه و ساک بزنه براش و مثل یه بره کوچولو تو سکس باشه و غذا بپزه و شرتاش رو بشوره و کارای خونه رو بکنه ولی تو ذات و اخلاقیات اون زن اصلا تعریف شده نیست این کارا.پس اگر زن خیلی مردونه ای هستین دور ازدواج رو خط بکشین یا بالاخره تغییراتی در خودتون به وجود بیارین.
ترمه ششم:من وقتی فهمیدم عزیز دل زن زندگی من هست که فهمیدم مشکلات من،مهریه زن سابق من،مریضی های من و بدبختی های من رو مال خودش میدونه،کمتر دختری میاد پولش رو بده به دوست پسرش که بره مهریه زن سابقش رو بده.خوب این وقتی از پول خودش واسه من میگذره معلومه که من رو خوشبخت میکنه.پسرهای نمک نشناس و بی معرفت هم وجود دارن که هر کاری واسشون بکنی بازم بهت خیانت میکنن.ولی خوب دیگه باید خودتون طرف رو بشناسین.
ترمه هفتم:خیلی از دخترها مادرهای خوبی داشتن،با نگاهی به رفتار مادرمون با پدرمون میفهمیم زن بودن یعنی چی؟من نمیگم مثل مادراتون باشین یا زن سنتی باشین یا هر چی،چون زمونه متاسفانه عوض شده و زندگی سخت تر شده.ولی خوب یه چیزایی توی قدیمی ها هست که میشه ازش درس گرفت.
ترمه هشتم:هالیوود،رسانه ها،شبکه های اجتماعی و ماهواره همه در تلاش هستن تا زن رو به شکل مرد در بیارن ولی واقعا کا درستی نیست.من هیچ کاری به هیچ کس ندارم که چه جوری باشه چون واقعا متنفرم از این بحث های فمینیستی و زن و مرد و این حرفها،متنفرم اصلا.ولی خوب هر چی اونا میگن شما برعکسش رو انجام بدین.
ترمه نهم:برای هر زنی با هر شکلی و هر تیپی و هر رنگ پوستی و هر سطحی از تحصیلات هزاران مرد آماده به ازدواج وجود داره.واقعا این رو میگم.منتهای مراتب باید خود اون زن آمادگی اش رو داشته باشه و بخواد ازدواج بکنه،آمادگی یعنی این که از بعضی از چیزها توی زندگی ات بگذری.
ترمه دهم:چیز خاصی ندارم واسه گفتن دیگه ترمه،امیدوارم راضی شده باشی.حرف زدن در مورد زنانگی همیشه حساسیت زا و پر از توهین هست،چند سال پیش یه زن اومد توی تلویزیون و گفت شوهرتون که از بیرون میاد پاهاش رو با شیر بشورین،چقدر بهش فحش دادن،ولی خوب ایرادی نداره اگه زنی خودش دوست داشته باشه پاهای شوهرش رو بشوره.توی کتاب های درسی آموزش آشپزی و خانه داری به دخترها بود،نمیدونم الان هم هست یا نه،ولی یادمه چقدر فعالین حقوق زنان مخالف این آموزش ها بودن.خیلی از فعالین حقوق زنان و روانشناس ها میگن که برای دخترها عروسک نخرین،لباس دخترونه تنشون نکنید و بدون جنسیت بچه ها رو بزرگ بکنید.
ترمه یازدهم:اینم میگم ولی بازم خیلی ها بهشون بر میخوره،ولی یه مطالب خیلی خوبی توی اسلام هست،آخوندها هم توی تلویزیون میگن.ولی ما همش مسخره میکنیم.یه بار بشین ببین چی میگن،کاری نداشته کی داره حرف میزنه،ببین چی میگه.
ترمه عزیزم کاری به حرف کسی نداشته باش،ببین دلت چی میخواد،اگر دوست داری زن باشی،مثل یک دختر خوب رفتار بکن،لباس های زنونه بپوش،لاک بزن،آرایش دخترونه بکن،اتاقت مثل دخترها باشه و همیشه لطیف و مهربان باش.توی روابطت هم مثل یه زن،مثل یه دختر رفتار بکن،دختر و زیبا باش.اون غریزه زنانه و هورمون های زنانه و احساسات زنانه ای که خداوند یا طبیعت توی وجودت قرار داده خودش همه کارها رو میکنه و نیازی نیست تو کاری بکنی که زن بشی بلکه زن هستی.خودت باش.این وسط پسرهایی پیدا میشن که دلت رو بشکونن ولی خوب اینم جزئی از زندگی هست.ولی در نهایت مرد خوبی پیدا میشه که کنارش زن باشی و اونم کنار تو مرد باشه.
همین.دوستتون دارم.