-
خبری که دانی که دلی بیازارد تو خاموش تا دیگری بیارد
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1394 22:01
توی یکی از کافه های خیلی معروف تهران به طور اتفاقی من و برادرم رفتیم تا یه چیزی سریع بخوریم و جون بگیریم.به طور اتفاقی اون گارسون اونجا از حرف زدن ما باهم ما فهمید جنوبی هستیم و با برادرم شروع به حرف زدن کرد و کاشف به عمل اومد که فامیل زنش میشه و القصه دنیا چقدر کوچیکه. من برم استیج رو ببینم.فریال جونم میخواد بخونه.
-
طریقت سامورایی، استوار بر مرگ است. آنگاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بیدرنگ مرگ را برگزین.
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1394 21:16
فکر نکنم هیچ کشوری در دنیا به اندازه ژاپن در زمینه پورنوگرافی فعالیت داشته باشه.و فیلمهای مختلف داشته باشه.خصوصا در زمینه های تابو و بی پروایی جنسی.
-
پر کن قدح باده که معلومم نیست// کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1394 20:45
کس خواهر همه مشکلات.عاشق همتون هستم
-
برای دشمن خونی ام
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1394 22:17
"زن عاشق" میدونم که اینجا رو میخونی و بعدش هم بهم فحش میدی.فقط خواستم بگم اگه همه فراموشت کنن من به یادت هستم بی ادب.
-
برای مگهان
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1394 19:29
مگهان عزیز رشتی این پست رو در حالی مینویسم که کله ام داغه و لبام سر شده و این صحبتها. فقط میخواستم بگم ممنون به خاطر معرفی از حجت اشرف زاده.دمت گرم. جسم مرا بگیر و در خود مچاله کن خواهد چکید از بدنم چشمهای تو عاشق تو و چوپانم.بیشتر هم چوپان
-
من از اون آسمون آبی میخوام
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1394 18:58
یه ترانه سیمین غانم داره به اسم "آسمون آبی" که بدجوری تو مستی به آدم حال میده.یعنی اون قدر این ترانه حال میده که نمیتونم بگم.خیلی قشنگه. پانوشت:سلامتی همه خواننده های وبلاگ،خاموش و روشن.عاشقتون هستم.
-
اگر فکر میکنید کس دیگری هم هست که بتواند در زندگی شما تغییرات چشمگیری بهوجود آورد، پس در آیینه نگاه کنید
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1394 07:10
هیچ وقت هیچ کس پشت من نبوده و هوام رو نداشته جز خودم.الان تو این بحبوبه زندگی من برادر من با زنش رفته ترکیه و وقتی برگشته واسه من فقط یه پیرهن نازک آورده که دو سه سایز واسم کوچیکه.مادر منم داره میره مسافرت.انگار نه انگار که من تو این وضعیت گه هستم.با این شرایط فکر نکنم بتونم طلاق بگیرم.هر چند که بزرگترین کسی هم که هیچ...
-
سالی که گذشت سال بد بود سالی بد و بد زبد بدتر بود ای سال برنگردی بری دیگه برنگردی
شنبه 15 اسفندماه سال 1394 00:28
باید اینو بگم تا یادم نرفته. سال 94 سالی به غایت بد و مزخرف و تلخ و گه و کیری و تخمی و غمگین بود که هیچ چیزی جز گریه و خشم و دیدن خیانت اطرافیانم و از دست دادن خیلی چیزها و به هم خوردن زندگیم واسم نداشت.اون قدر گه بودن این سال 94 زیاده که تو همین 15 روز باقیمانده اش آبستن خیلی چیزای مزخرف دیگه هست. ای ریدم به قبر پدرت...
-
فرزندانتان را بر پایهٔ آداب خود تربیت نکنید؛ چرا که آنها برای آینده و برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شدهاند.
شنبه 15 اسفندماه سال 1394 00:15
من هیچ وقت بچه نداشتم و احتمالا به خاطر شرایط زندیگم هیچ وقت هم از خودم بچه ای نخواهم داشت و چقدر به خاطر این موضوع باید حسرت بخورم.بگذریم. اما چیزی که میخوام در نهایت خضوع و فروتنی خدمت پدر و مادرهای عزیزتر ازجانم که این وبلاگ رو میخونن بگم اینه که هیچ وقت به فرزندتون این جمله رو نگین:"تا از چیزی مطمئن نشدی حرف...
-
اگر نسل حاضر نمیداند به کجا میرود، دلیل آن این است که رؤیای اجداد خود را تعقیب میکند
جمعه 14 اسفندماه سال 1394 23:57
خوب وقتشه که از خواب زمستونی کیریم بیرون بیام و دوبار نطق کنم. انقلاب به معنی دگرگونی و تغییر یک چیزی هست.ما الان در بحبوحه یک انقلاب هستیم.الان بیشتر توضیح میدم.چندین سال پیش رو به یاد بیارین.منظورم دهه 70 هست.زمانی که به خاطر تغییراتی که تو جامعه رخ داد و آ زادی هایی که به وجود اومد خیلی چیزها دچار تغییر شد.روزهایی...
-
شور ویرانگری لذتی خلاقانهاست.
جمعه 14 اسفندماه سال 1394 23:30
بنده حقیر تنبل فقط و فقط به خاطر دیدن اندام بلورین فریال رفتم رو پشت بوم و سرما رو به جون خریدم تا دیش رو درست کنم و بتونم برنامه استیج رو ببینم.
-
تو بودی تو تقویمام که تغییرا رو کاشتی
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1394 18:51
قدیما ملت که مست میشدن میرفتن تو کوچه عربده کشی،الان میرن تو موبایلهاشون.چه ارتباطی بین این دو هست؟
-
تو میری پشت علفها گم میشی،من میمونم و گل اقاقیا
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1394 18:27
بعد از مدتهای مدید حالم خیلی خوبه.عاشق همتون هستم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1394 21:35
دندون عزیز،دوست صبور و مهربونم. متاسفم.هیچ کلمه دیگه ای نمیتونم بگم.پدر صبور و مهربونت رفت.مطمئنا هر جا که هست الان راحته و از این زندگی تلخ و آدمهاش راحت شد.منو توی غم بزرگت شریک بدون.
-
انسانیکه عزم به تنهازیستن نمودهاست باید از خانه و کاشانه خویش به همان نسبت دوری جوید که از جامعه.
جمعه 7 اسفندماه سال 1394 22:37
خیلی آروم و ساکت داشتیم زندگی میکردیم.تو جنگل های سرسبز مازندران بودیم و من یه کاردمیوه خوری دستم بود که دسته اش شکسته بود.نشسته بودم روی زمین و داشتم با اون کارد کند خاک بازی میکردم.روبروی من سین چشم سبز بود که خم شده بود و زمین رو واسه سبزی های وحشی کنکاش میکرد و طبق معمول همیشه سر من غر میزد که تنبلی و کار نمیکنی و...
-
برای دوست عزیزم
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1394 22:35
"خانوم ف"،باور بکنی یا نکنی ولی همیشه به یادت هستم دوست خوب و عزیزم.تو همیشه خواننده خوب و مهربان وبلاگ من بودی.کاش میشد ببینمت.کجایی که دلم واست تنگ شده.
-
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1394 22:03
کوتاه سخن اول:تو پالادیوم بهمن فرمان آرا رو دیدم و باهاش سلام کردم و چقدر مرد خوبی بود. کوتاه سخن دوم:زندگی ادامه داره. کوتاه سخن سوم:وبلاگ رو اگه میبندم به خاطر اینه که بعضی نظرات جدا آزار دهنده هستن. کوتاه سخن چهارم:هوا خیلی خوب شده و بوی عید رو میشه فهمید کم کم. کوتاه سخن پنجم:قربون همتون.
-
هرشخصی دو بار میمیرد، یک بار آنگاه که عشق از دلش میرود و بار دیگر زمانی که زندگی را بدرود میگوید.
جمعه 30 بهمنماه سال 1394 19:41
زندگی برای من کماکان ادامه داره با همه سختی ها و تلخی هاش.گاها دلم واسه خودم میسوزه.گاهی هم واسه اون.در هر صورت به آخر خط رسیدیم و به احتمال خیلی زیاد پروسه طولانی مدتی رو پیش رو داشته باشم. دیشب مست بودم،الان هم مستم و تمام این مدتها به زندگی فکر میکنم.به اون موسسه تو امریکا که مغز آدمها رو منجمد میکنه به این امید که...
-
هرشخصی دو بار میمیرد، یک بار آنگاه که عشق از دلش میرود و بار دیگر زمانی که زندگی را بدرود میگوید.
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1394 16:50
زمانی که ازدواج کردم دلم میخواست صاحب فرزندانی بشیم که بتونم تو چشمهاشون عشق و جوانی خودم رو ببینم.بچه های آینده من خیلی خوشگل میشدن.اینو مطمئن بودم.اما نشد. بعضی وقتها خیلی ناراحتی میکنم.
-
تمام حیوانات به استثنای انسان به این حقیقت واقفند که هدف اصلی در زندگی لذت بردن از آن است.
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1394 19:57
تو این مدت تنهایی،شدیدا احتیاج به یه هم صحبت داشتم.به کسی که این حس لعنتی رو به من زخم خورده القا کنه که هنوز هم جوون و جذاب هستم.بنابراین با یه دختری دوست شدم که از خودم شش سال کوچیکتر بود و تجربه یه زندگی ناموفق رو پشت سر گذاشته بود.همسر منو به خوبی میشناخت و به من میگفت که شما هیچ وقت به هم نمیومدین.توی یه کافی شاپ...
-
به تجربه آموختهایم که تربیت غلط بانوان بیش از مردان به جامعه آسیب میرساند
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1394 17:13
ترانه ای داره Adele به نام when we were young.شنیدن این ترانه منو به روزهای 23 و 24 سالگیم میبره.زمانی که یه جوون خوشگل سفید بانمک بودم که دل هر دختری رو میتونستم ببرم.چقدر انرژی داشتم،چقدر شاد بودم،چقدر قشنگ با ترانه های مایکل جکسون و bunfuk میرقصیدم . اندوه بهم فشار میاره.همه چیزم رو از دست دارم میدم.پو ست سفید و...
-
یادت می افتم،بارون میگیره.....
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1394 16:01
چقدر روزهای بدی رو پشت سر میزارم. از همه چیز خسته شدم.فرسایش این زندگی و این دعوا منو آخر سر نابود میکنه.
-
من نمی خواهم متهم کنم؛ حتی نمی خواهم متهم کنندگان را متهم کنم. من نمی خواهم با زشتی ها سر جنگ داشته باشم.
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1394 22:41
جنگ سرد شروع شد.
-
سراسر زمین از بالا به پایین ، آکنده از اشک بشر است.
شنبه 17 بهمنماه سال 1394 00:47
همیشه از این وبلاگهایی که مخاطب رو مجبور به کامنت گذاری میکنن متنفر بودم.ولی الان ازتون میخوام منو تنها نزارین.منو تنها نزارین.حس بدی دارم.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 بهمنماه سال 1394 20:58
باهاش حرف زدم.تا گوشای منو نبره و منو پشت میله های زندان نندازه و یه صد میلیونی ازم نگیره ول کن من نیست.امروز فهمیدم از شوهر قبلی هم کلی به جیب زده.الان که دیگه کلی بزرگتر شده و راه و چاه همه چی رو بلده.با یکی از استادهای دیوثش هم ردیف شده داره بهش خط میده و همه چی رو یادش میده.دهنم رسما گاییده شده.لطفا به من راهنمایی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1394 22:46
الان اونقدر مستم که حتی نمیتونم راه برم.فقط میخوام بگم کس خوهر مشکلات.عاشق همتون هستم
-
بهتر است آدمی محبوبی داشته باشد و او را از دست بدهد تا اینکه اصلاً به کسی مهر نورزیده باشد.
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1394 13:08
تو این چند روزی که همسر الاغ من رفته شمال واسه عروسی خواهرش منم خونه مادرم بودم.اما الان اومدم خونه خودم تا به گلدون ها آب بدم و شیرای آب رو چک کنم که باز نباشن و از این جور کارای کس شعری مسولانه. الان نشستم وسط هال و به در ودیوار نگاه میکنم.خونه سرد و خالیه.خدا میدونه انگار همه غم های دنیا رو تو دل من ریختن.من آدم بد...
-
نفرت
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1394 23:15
زن جنده من پاشده رفته شمال عروسی خواهر جون خرابش.از دیروز یه مسیج هم نزده حتی ببینه من کجام،چی کار میکنم.آدم به خودخواهی زن من اصلا وجود نداره.کارت عابر بانک منم که نزدیک 50 میلیون توش هست رو هم برده و کارت خوش رو که فقط صدهزارتوش هست به من داده.الان من اینجا دارم خون میخورم و سیگار پشت سیگار میکشم از ناراحتی،اون جنده...
-
بدترین گفتار، سخن دروغ است که چراغ آن بی فروغ است.
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1394 12:19
الان رفتم و تو اینترنت سرچ کردم و متوجه شدم به عملی که هسرم انجام داده میگن"تدلیس".این که در مورد ازدواج قبلیش چیزی به من نگفته و شناسنامه المثنی گرفته و در مورد سطح تحصیلات و شرایط مالی و خانوادگی و همین طور سنش بهم دروغ گفته.منتهای مراتب نمیدونم که میشه با اتکا به "تدلیس"طلاق گرفت یا خیر؟ لطفا...
-
زندگی گه من
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1394 02:26
الان ساعت 2:10 نیمه شب هست و منی که همیشه نهایتا تا یازده شب میخوابم هنوز بیدارم و فکر میکنم.به تمام این روزها و لحظاتی که با سین چشم سبز داشتم فکر میکنم.من در این نزدیک به دو سالی که ازدواج کردم تنها و تنها دو دفعه رابطه جنسی با کسی غیر همسرم داشتم اونم از شدت نیاز بوده.کمتر مجردی میتونه درک بکنه این موضوع رو.همیشه...
-
راز، چیزی است که بقای آن در محافظت است و هلاک آن در افشاء
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1394 17:00
برشی از زندگی سگی اول:امروز به همسرم گفتم که من علاقه ای به شمال اومدن ندارم اما به خاطر تو میام.و آمار یه دختری رو درنیاوردم که واسه برادرش در نظر داشت.چون ازدواج برادرش به من ربطی نداره.به خاطر این دو موضوع و این که من زیاد کار میکنم از من ناراحته چند مسیج بلندبالا واسم نوشت که توشون به صراحت گفته بود که علاقه ای به...
-
از چه سبب؟ آیا از اینکه شما را دوست نمیدارم؟ خدا میداند!
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1394 06:45
من آدم مذهبی نیستم و به خاطرش هم فحش زیاد خوردم.اما همیشه مطالعات مذهبی داشتم و عاشق مذاهب بودم.در آیین مسیحیت داستان زیبایی وجود داره به این شکل که روزی عیسی مسیح(ع) از جایی میگذشتن که دید یهودیان میخوان زنی رو به جرم زنا سنگسار بکنن.عیسی سنگی رو برداشت و رو به مردم گفت که هر کدوم از شما که گناه کار نیست بیاد جلو و...
-
نشد که بی دهن صدا کنم تو رو
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1394 06:31
صدای نخراشیده چاووشی به طرز عجیبی زیبا هست.
-
خواهش عاجزانه
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1394 00:39
چرا به من فحش میدین؟لطفا به من توهین نکنید.من اون قدر در طول روز تحقیر میشم که واسم کافیه.اگر کثیف و آشغال هستم وبلاگ منو نخونید.من آدم بدبختی هستم که خوشبختی رو هیچ وقت تجربه نکردم.ازدواج کردم اما همسرم منو دوست نداره.شما نمیدونید تو زندگی من واقعا چی میگذره.خواهش میکنم به من فحش ندین.
-
زندگی گلی است که عشق شهد آن است.
یکشنبه 11 بهمنماه سال 1394 01:42
زیباترین محبتها و به یاد ماندنی ترینشون محبتهای کوچیک هستن.قشنگ ترین چیزایی که از یک نفر میتونیم به یاد بیاریم نوع نگاهش هست و طرز نگاه کردن اون شخص هست.یکی از محبتهای خالصانه و بی ریا که هیچ وقت از ذهن آدمها پاک نمیشه اینه که وقتی خوابن روشون پتو بندازی.
-
اعتدال را در همهچیز رعایت کن، استشمام هوای تازه و نظافت و ورزش روزانه را فراموش مکن، سر را خنک و پا را گرم نگهدار.
یکشنبه 11 بهمنماه سال 1394 01:22
سخن اول:خانم همکاری که در دو پست پایینی ازش حرف زدم و گوشواره پروانه ای داشت امروز برای دوست پسرش عکسی از خودش فرستاد که مربوط به اولین سالگرد ازدواجش بود.شوهرش واسش کیک خریده بود و ساعت و دستبند.همون عکس رو خانم واسه دوست پسرش فرستاد.از ناراحتی میخواستم گریه کنم.خود کار خیانت زشت و ناپسند است.اما وقتی زشت تر میشه که...
-
بی دوست زندگانی ذوقی چنان ندارد.
جمعه 9 بهمنماه سال 1394 10:44
گروه پاک شد.
-
ارزش مرد به اندازۀ همت اوست، و شجاعت او به قدر ننگی است که احساس میکند، و پاکدامنی او به اندازة غیرت اوست.
پنجشنبه 8 بهمنماه سال 1394 19:18
خرده حکایت اول شب جمعه:دو تا از همکارهای خانم جوون که متاسفانه بنا بر شرایطی نمیتونم باهاشون رو هم بریزم و طرح دوستی بریزم به فاصله چند هفته یعنی یکیشون چند هفته قبل و یکیشون امروز چیزایی به من گفتن که برام باور پذیر نبود.اولی که حدود شش ماهی میشه ازدواج کرده و انصافا قبراق و خوشگل هست به شکلی که کیر هر پستاندار نری...
-
برای داشتن یک زندگی آرام و بدون مخمصه، شوهر باید کر و زن باید لال باشد.
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1394 22:38
دوستی عزیز به نام سارا در وبلاگ خودشون این طور نوشتن که: "قبلا گفتم از آقایونی که کیف خانم هاشون رو میگیرن بیزارم؟ اره گفتم،ولی دلیل نمیشه که دوباره و سه باره و ده باره و هزارباره نگم" ضمن احترام به نظر ایشون باید خدمت همه دوستان مجرد عرض کنم که زندگی متاهلی اون چیزی نیست که رسانه ها بازتاب میدن و توی...
-
هرزگی در سلوک و رفتار موجب هرزگی در اصول و اخلاق میگردد. یونان و رم به علت انحطاط اخلاقی فرمانروایانشان سقوط کردند
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1394 21:46
یاوه گویی اول:بعضی مسائل هستن که اگر ساعتها و ساعتها در موردشون بحث کنیم به نتیجه ای نمیرسیم.یکی از اون مسائل خوشبختی هست.واقعا انسان خوشبخت در عصر جدید چه کسی هست؟؟چطور میشه احساس خوشبختی کرد؟؟؟من همیشه از خودم و همسرم این سوال رو میپرسم.یه وقتایی ازش میپرسم که تو خوشبختی؟؟؟؟ و اونم در جواب انگار که پاسخ مناسب رو روی...
-
شادی حاصل یک قانون و یا نتیجه منطقی اعمال نیست ، حاصل شانس است.
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1394 07:33
حکایت کوچک اول:خونه فسقلی و کوچیک ما اون قدر ظرف و بلور و چینی و کریستال توش هست که میشه باهاشون جهیزیه چند دختر رو ردیف کرد.حالا دیشب میبینم سه تا قابلمه کوچیک تا بزرگ توی همه دیگه و پرس شده کنار اتاق هستن و"سین چشم سبز" به من میگه که اینا رو تو قرعه کشی برنده شدم. حکایت کوچک دوم:به همسرم میگم خوش شانسی و...
-
اما هرکه را آزمایی به کردار آزمای نه به گفتار که گنجشکی به نقد به که طاووسی به نسیه.
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1394 22:59
سخن اول:صدای سارا نائینی و ترانه اشارات نظر میتونه میراث بشری بشه و زیباترین لحظه برای من وقتی هست که خواهر مجردم که از مردها بیزاره باهاش همخوانی میکنه. سخن دوم:اگر قرار بود دوره ای دیگه رو برای زندگی انتخاب میکردم پاریس رو در دوره ژان پل سارتر و سیمون دوبوار و اون زمانهای اوج روشنفکری و شکوفایی اندیشه انتخاب میکردم....
-
زندگی مانند لبخند ژوکوند است، در نظر نخست به روی بیننده تبسم میکند، اما اگر در او دقیق شوی میگرید.
شنبه 3 بهمنماه سال 1394 18:21
امروز ظهر اندوه زندگی و خستگی مفرط روحی و فشار و استرس کار و اخراج و این که دوباره از اول شروع کنم و اختلافات زناشوئی و تیکه های سین چشم سبز و بگومگوهای سرکار و یکنواختی روزها و افسردگی روان و اندوه برادرم اون قدر به من فشار آورد که رفتم تو مستراح اداره و گریه کردم.خاک تو کون من که اینجوری شدم.واقعا بریدم.به روزهای...
-
چراغهای ِرابطه تاریک اند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهدکرد
جمعه 2 بهمنماه سال 1394 22:46
چه شب سنگین و حوصله سربری.کاش اینستاگرامم رو پاک نمیکردم.تف به کون من.
-
در قانون کور و هنجارهای تباه ما زنان خطاکار را کیفر می دهند و از مردان در می گذرند.
جمعه 2 بهمنماه سال 1394 09:35
خیلی روزهای بد و سردی رو میگذرونم.نمیدونم چرا هیچ چیزی منو خوشحال نمیکنه.کم حرف و خسته شدم.بداخلاق نیستم ولی هیچ حرفی هم با هیچ کس واسه گفتن ندارم.دیشب سین چشم سبز گریه میکرد و میگفت چه بلایی سرت اومده.من خودم هم نمیدونم چه بلایی سرم اومده.نمیدونم چی شده.فقط دلم میخواد بمیرم.از آدمها،از کار،همکارها،مترو،اتوبوس...
-
چیزی که آدم را مجنون میکند تنهایی یا درد نیست ماندن در وضعیت وحشت مدام است.
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1394 00:11
روزها از پی هم میگذرن و معلوم نیست چی میخواد پیش بیاد.وقتی به سین چشم سبز و اخلاقیاتش نگاه میکنم و به طور واقع بینانه میرم تو نخش میبینم که زیاد مذهبی نیست و فقط ادای مذهبی ها رو واسه من در میاره.وقتی میره بیرون آرایش کامل میکنه.خیلی زیاد و بیش از حد سرکار با مردها حرف میزنه.تو تلگرام همیشه با هم کلاسی های پسرش در...
-
پیغام به دوست
دوشنبه 28 دیماه سال 1394 10:37
"زن عاشق" وبلاگت رو خوندم.فقط میتونم بگم خیلی خری.نمیشه با موبایل کامنت گذاشت.خر نشو و اسیر توهمات کس خل گونه مغزت نشو.
-
فردا که همه گرد هم آیند از ما نکنند هیچ یاد
یکشنبه 27 دیماه سال 1394 17:35
دلم خیلی تنگ و گرفته هست. نمیدونم چرا اینجوری شدم. از خستگی کونم پاره شده. دلم میخواد یه جایی بشینم و اینقدر بخورم و بکشم تا رو شلوار خودم بالا بیارم. دلم میخواد اونقدر عیاشی بکنم تا از نفس بیفتم. من برگشتم.امیدوارم مثل سابق و بهتر از سابق بشم.لعنت به من.
-
مشخص نیست کی دوباره بنویسم
سهشنبه 22 دیماه سال 1394 12:59
خیلی خسته هستم،خیلی زیاد.جسمم خسته نیست.روح و روان من خسته هست.نمیتونم بنویسم.دلم میخواد دور بشم از همه آدمها.
-
بچه ها
یکشنبه 20 دیماه سال 1394 06:37
الان ساعت شش و نیم صبحه. وقتی مادرایی رو میبینم که کارمند هستن و توی این سرمای زمستون و تاریکی بچه های خیلی کوچیکشون رو بغل کردن که ببرن مهدکودک یا خونه یکی بزارن که برن سرکار دلم کباب میشه.دلم میخواد زمین دهن باز کنه وقتی میبینم بچه های طفل معصوم چقدر خوابشون میاد.میخوام بمیرم از ناراحتی که میبینم این بچه ها قربانی...