-
دستات تجسم عشق و نوازشه که تو نهایت آرامش منی
پنجشنبه 30 بهمنماه سال 1393 18:45
این روزها چندین مسئله ذهنم رو به خودش مشغول کرده. مورد اول: به نظر من هیچ چیزی به عنوان قحطی آب و کمبود آب شیرین و این جور چیزا وجود نداره.همش تبلیغات الکی این هیپی های طرفدار محیط زیست هست.کل کره زمین آبِ.دریا،رودخونه،یخ های قطب و هزار تا منبع دیگه آبی وجود داره که میتونیم ازشون استفاده کنیم.اصلا بر فرض محال که بارون...
-
زندگی یعنی پژوهش و فهمیدن چیزی جدید.
جمعه 24 بهمنماه سال 1393 19:51
بعد از ازدواج همه آدمها تغییر میکنن.واقعا تغییر میکنن.حتی من که یک شب در میون "سین چشم سبز" رو میبینم و گاهی وقتها هم چند روزی یک بار میبینم هم رو.حتی من هم با این شرایطی که گفتم تغییر کردم.تغییرات بعد از ازدواجی که من تا حالا فهمیدم به شرح زیر هستن. هر چقدر که لاغر مردنی و نحیف باشین نمیدونم چه حکمتی تو این...
-
نگاهم که میکنی،لبخند که میزنی،به من بگو کجا به خنده میرسیم.
پنجشنبه 23 بهمنماه سال 1393 21:11
این روزها فقط و فقط ترانه "کجا به خنده میرسیم؟" از مانی رهنما رو گوش میدم.من هیچ وقت دوست نداشتم شعر بزارم تو وبلاگم و این حرفها،اما این ترانه رو خیلی دوست دارم. به من بگو کجا به خنده میرسیم حالا که زندگی تکرار ماتمه همه هراس من از اینه که چرا هنوز توی نگات یه بغض مبهمه با تو دقیقه هام بی گریه میگذرن رو...
-
اعمال انسانها بهترین معرف افکار آنهاست.
چهارشنبه 15 بهمنماه سال 1393 23:50
مورد اول: خلبان بدبخت اردنی رو به فجیع ترین شکل ممکن کشتن و منم مثل یه احمق فیلمش رو دیدم و خیلی ناراحت شدم و تعجب میکنم که اینها دیگه چه موجودات خبیثی هستن و مطمئن هستم که حالا حالاها این کثافت ها تو عراق و سوریه و کشورهای دیگه جنایت میکنن. مورد دوم: این روزها زیاد به مرگ فکر میکنم و با خودم میگم ای کاش میشد جلوی...
-
نکاتی در مورد زندگی متاهلی
چهارشنبه 15 بهمنماه سال 1393 21:04
نکته اول: وقتی ازدواج موفقی داشته باشید و تو زندگیتون خوشبخت باشین هیچ وقت دلتون واسه دوست دختر/دوست پسر سابقون تنگ نمیشه و اگر بعد از ازدواج فیل شما یاد هندستون کرد و دوباره سروگوشتون جنبید بدونید یه جای کار شما میلنگه و از لحاظ روانی بیمار هستین. نکته دوم: وقتی همسر شما یه مانتو میخره،اگه زیادی چسبون و جلف نیست به...
-
آنچه مردان میخواهند
شنبه 11 بهمنماه سال 1393 21:52
مسئله اول: یه سوال کلیشه ای هست که تو تموم سایتها و پیجها و فروم های اینترنتی که مربوط به سینما هست همیشه پرسیده میشه و اونم این هست که دوست دارید به جای کدوم شخصیت سینمایی باشین و همه جواب میدن که رامبو و اسپایدرمن و تراویس بیکل و اون روشنفکرها میگن فارست گامپ.اما چیزی که هست همه دوست دارن جای جیمز باند باشن.خانمای...
-
بازی فوتبال ایران و عراق از نگاهی دیگر
پنجشنبه 9 بهمنماه سال 1393 16:51
الان که از حال و هوای فوتبال و شکستمون مقابل عراق خارج شدیم و میتونیم یه کم به دور از تب و تاب به این بازی و شرح ماوقعش نگاه بکنیم فقط یه چیز بگم و برم و اونم این که همین بازی از پس شیشه ها و پنجره های غم گرفته بصره و بغداد و کوبانی وحشت زده پخش شد،همین بازی در فلوجه جنگ زده و تکریت اشغال شده و القائم غمگین پخش شد و...
-
نکات مهم
چهارشنبه 1 بهمنماه سال 1393 22:31
نکته اول:در بجبوبه ماجرای "شارلی عبدو" چیزی که لابلای خبرها گم شد و هیچ کس هم متوجهش نشد جنایت بوکوحرام بود.اونا به یه شهر حمله میکنن و تمام مردم اون شهر رو که نزدیک 2000 هزار نفر بودن به قتل رسوندن و تمام شهر رو ویران کردن به طوری که نقشه های هوایی هم که از این شهر گرفتن قبل و بعد از حمله به وضوح نشون میده...
-
آیندهها بنظر بزرگ جلوه میکنند اما وقتی که گذشتند میفهمیم که ناچیز بودهاند.
چهارشنبه 1 بهمنماه سال 1393 16:06
شاید ده ها و یا صدها سال بعد این نوشته ها همچون طوماری سرگردان در دریایی مواج به دست شخصی برسد.و این نوشته را به او تقدیم خواهم کرد: " ما امیدوار بودیم،تلاش کردیم و ازدواج کردیم.ما از نسل مردمانی بودیم که ممنوعیت ویدئو را دیدیم و حیرت از بلوتوث را.ما عاشقانه همچون برادری بزرگتر مایکل جکسون را دوست داشتیم و او را...
-
سفر
سهشنبه 23 دیماه سال 1393 17:38
دارم واسه چهار روز با "سین چشم سبز"میرم شمال تا بهم تمام جنگل ها و برکه ها و جاهایی رو که یه روزی دوست داشته به شوهرش نشون بده رو ببینم.دارم میرم جاهایی رو ببینم که هر شب قبل از خواب در مورد اونا حرف میزنه.دارم میرم جاهایی رو ببینم که شاید یک روزی مجبور بشم و برم اونجا زندگی کنم.
-
عریانی بیماری عصر ماست شاید
یکشنبه 14 دیماه سال 1393 13:03
حالا که همه از گلشیفته فراهانی میگن بنده حقیر فدوی امت هم بگم که اصلا فکر نمیکردم که گلشیفته فراهانی بدنی تا به این حد زشت و تخمی با سینه هایی کوچک و آویزون و سیاه داشته باشه و فکر میکنم یکی از دلایل اصلی انتقاد مردم و به خصوص مردها و روشنفکرها و آدمایی از این قبیل این باشه که سرخورده شدن از دیدن این بدن تخمی.اگر لخت...
-
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود
جمعه 12 دیماه سال 1393 09:57
چند نکته رو در مورد باورهای غلط افراد مجرد از زندگی متاهلی میخوام بگم: اول- بر خلاف تصور رایج آدم های مجرد،بعد از ازدواج صبح تا شب و شب تا صبح و عصر و ظهر و بعدازظهر خبری از سانفرانسیسکو رفتن نیست.خیلی زرنگ باشی و وقت داشته باشی و قدرتی واست مونده باشه و خسته کار نباشی و فصل گلاب گیری نباشه و روی خوش ببینی،روزی یک بار...
-
خداحافظ ای همنشین همیشه
جمعه 12 دیماه سال 1393 07:12
علیرضا جی جی یکی از اعضای گروه zedbazi یه چیزی داره به نام پادکست صوتی که هر از چند گاهی منتشرش میکنه به سوالات طرفدارهاش پاسخ میده.توی آخرین پادکستش یه حرف خیلی قشنگ زد و در واقع این حرفش جوابیه ای بود به سامان ویلسون.کاری به جزئیاتش ماجرای اون دو تا ندارم.علیرضا جی جی به سامان ویلسون گفت که این که تو توی 30 سالگی...
-
عزیزمن،خوشبختی نامه ای نیست که یکروز نامه رسانی زنگ در خانه ات را بزند و آن را به دستان منتظر تو بسپارد
پنجشنبه 4 دیماه سال 1393 13:44
در بهترین روزهای زندگی به سر میبرم و با تمام وجودم احساس خوشبختی میکنم.
-
حماقت هیچکس به اندازهای نیست که جنگ را به صلح ترجیح دهد.
سهشنبه 2 دیماه سال 1393 08:01
یک مسئله رو میخوام مطرح کنم و اونم اتفاقی است که توی پاکستان افتاد و یه چند تا از این عوضی های طالبان وارد مدرسه ای میشن و حدود 140 بچه رو که بین 6 تا 15 سال داشتن رو میکشن.کودکان معصوم و بی گناه.من صبحهای سرد و خیلی زود که میام سر کار به این چیزا فکر میکنم که چه به سر این آدمها میاد که تا این حد سنگدل میشن و به جرات...
-
برایم تعریف کن هرگز فراموش نشدن چه حسی دارد
جمعه 21 آذرماه سال 1393 07:42
از اونجایی که زیاد اهل حرف زدن در هر زمینه ای هستم بر خودم واجب دونستم که از گروهی حرف بزنم که همیشه و همیشه قسمتی از قلب من مال اونهاست.از گروه zedbazi. این گروه برای همیشه از بین رفت و دیگه هم هیچ وقت چیزی به اسم zedbazi نخواهیم داشت.اما تنها کسی که باعث این مسئله شد سامان ویلسون بود.کسی که خودش پایه گذار این گروه...
-
اگر سلامتت روز بروز تحت تاثیر قرار میگیرد، برعکس چیزی را که احساس میکنی بگو.
جمعه 21 آذرماه سال 1393 07:32
تهران رو خیلی دوست دارم.اما انگار نمیتونم تو این شهر تفریح بکنم.همش یا سر کار هستم یا خونه خوابم.جنوب رو هم دوست ندارم.و این که نمیدونم چرا همیشه دلتنگ جایی هستم که تا حالا اونجا نبودم و نمیدونم کجاست.
-
مردم از فکر کردن بیش از هر امر دیگر رنج میبرند.
سهشنبه 11 آذرماه سال 1393 17:00
در قحط الرجال قهرمان ها و الگوهای واقعی جوون ها و مردم ما مرتب تو شبکه های اجتماعی عکس شاه و خانواده اش و کوروش و داریوش و پادشاهان خیالی ایرانی و افرادی از این قبیل رو پخش و نشر میکنن و غافل از این که این افراد جنایتکاران چه بزرگی بودن.
-
سختیها و ناراحتیها بهترین وسیله آزمایش زندگی زناشویی است، زیرا رنج و محنت، اخلاق واقعی زن و مرد را آشکار میسازد.
سهشنبه 11 آذرماه سال 1393 16:53
در مورد روابط دوست دختر و پسری نمیدونم،اما در مورد ازدواج و در واقع در مورد ازدواجی که دو نفر همدیگه رو واقعا دوست داشته باشن.بعد از چند ماه دیگه لبهای شهوانی و بوسه های آتشین و سینه های سفید و جذابیت های فیزیکی و این جور مسائل جنسی نیست که زوجین رو به هم وابسته میکنه بلکه چیزهایی هست که ممکنه حتی به فکر خود آدم هم...
-
بگذارید زندگی مانند گلهای تابستان ومرگ مانند برگهای پاییز زیبا باشد.
سهشنبه 11 آذرماه سال 1393 16:43
ملت سر مردن اون بنده خدا دیگه عنش رو بدجور درآوردن.منم میخواستم بیام یه چیزی بنویسم اما دیدم همه دارن یه چیزی میگن و من نخواستم مثل دیگران باشم و از این گنده گوزی های متفاوت بودن و اینا.اما حالا که دیگه تبش خوابیده میخوام یه چیزی بگم که من این مرتضی پاشایی مرحوم رو میشناختم و همیشه میدیدمش تو تلویزیون و ترانه هاش رو...
-
صحنههای قتل را مثل صحنههای عاشقانه فیلم برداری کنید و صحنههای عاشقانه را مثل صحنههای قتل.
دوشنبه 12 آبانماه سال 1393 08:42
چند تا فیلم هستن که دلم میخواد ببینمشون اما نه فرصت شده که ببینم نه جایی دیدمشون که بخرمشون.فیلمها بدون هیچ ترتیب خاصی: 1-ماهی و گربه(شهرام مکری) 2- پرویز(مجید برزگر) 3-فقط عاشقان زنده می مانند(جیم جارموش)
-
درخت بودن زیباست ،زیباتر از آن باهم بودن و جنگل را ساختن است …
دوشنبه 12 آبانماه سال 1393 08:34
"سین چشم سبز" خیلی از وقتها قبل از این که خوابش بگیره،همین جوری که سرش رو بازوی منِ شروع میکنه از شمال حرف زدن و از این که عاشق جنگلِ و بچه جنگلِ و همیشه تو رویاهاش خودش رو تو دوره بچگیش میبینه و از قارچ ها و میوه های جنگلی میگه و کم کم حرفهاش نامفهوم میشه و میبینم که خیلی سورئال خوابش گرفته. همیشه هم وقتی...
-
از راه رسیده بوی محرم/ای دل تن کن پیراهن غم
دوشنبه 12 آبانماه سال 1393 08:23
این محرم شد سومین محرمی که تهران هستم.فکر نکنم دیگه تا آخر عمرم بتونم برم جنوب.دیگه اینجا صاحب کار و خونه و زندگی هستم و به قول معروف ریشه زدم و حتی اگر بخوام هم نمیتونم برم جنوب.
-
هیچ کس نمیداند که فردا چه به دست میآورد، و هیچ کس نمیداند که در کدامین سرزمین میمیرد
جمعه 9 آبانماه سال 1393 12:12
مدتهاست که دلم میخواد یه کاری رو انجام بدم،اما نتونستم انجامش بدم.دلم میخواد توی یه صبح خیلی سرد،خیلی زود از خواب بیدار بشم و یه صبحونه مثل سوسیس بندری یا املت یا کله پاچه بخورم و دوباره بخوابم.
-
مرگ
پنجشنبه 8 آبانماه سال 1393 16:05
یکی از همکارهامون که خیلی جوون بود و من میشناختمش تصادف کرد و فوت شد.پسر خیلی خوب و خوشتیپی بود و موهای پر پشت و مشکی داد.خیلی ناراحت شدم که چرا همچین آدمی باید بمیره و یه آدم نخاله مثل من باید زنده بمونه.
-
زندگی ما
یکشنبه 27 مهرماه سال 1393 20:14
بین ما کدورتی پیش اومده بود.صبح خیلی زود که رفتم سرکار."سین چشم سبز" رو دیدم.همسرم رو میگم.ساعت طرفای 7 بود.رفتیم تو یه پارک طرفای دروس نشستیم و مثل این فیلم ها کلی حرف زدیم و کدورتها رو سپردیم به اون رودخونه ای که از اونجا میگذشت. بینمون همه چیز خوب پیش میره.قرار بود بریم کیش.اما من دیدم بریم مشهد اون بیشتر...
-
ببین آدمها چه زود از هم خسته میشن.
دوشنبه 21 مهرماه سال 1393 08:25
فردا روز تولد من هست.روزی که 29 سال من تموم میشه و میشم 30 ساله.شبیه 30 ساله ها نیستم،نه از نظر ظاهر و نه از هیچ نظر دیگه ای. نمیدونم چطور بگم،ولی بعضی وقتها از ازدواج پشیمون میشم."سین چشم سبز" همسر خوبی هست.خیلی اخلاقیات خوبی داره اما بعضی حرفهاش مثل تیر توی قلبم میشینه.بیشتر وقتها سعی میکنم کمتر خونه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 مهرماه سال 1393 18:44
این کوبانی که خیلی تنهاست.......
-
عجایب
یکشنبه 6 مهرماه سال 1393 18:36
پارسال یه فیلم از تلویزیون پحش شد که یکی از هنرپیشه هاش "رضا فاضلی" بود.الان هم یه مستند از شبکه آموزش پخش میشه با اجرای ریچارد داوکینز.
-
از همان لحظهای که به فکر کردن خوی میگیرید، در راه ترقی گام برمیدارید.
شنبه 5 مهرماه سال 1393 18:06
متاهل شدیم رفت پی کارش.وسایلم رو جمع کردم و "سین چشم سبز" هم جهیزیه رو آورد و پهن کردیم و نه چک زدیم و نه چونه عروس اومد تو خونه و بیخودی خودمون رو درگیر خرید مراسم عروسی و آتلیه و ماشین و باغ و تالار و هزار جور کس کلک بازی بی معنی نکردیم و از روز اول تو گرونی مسکن رفتیم تو خونه خودمون و زندگی رو شروع کردیم....
-
اندر احوالات ازدواج
سهشنبه 1 مهرماه سال 1393 23:11
تا دو روز دیگه "س چشم سبز"،نام مستعار همسر، تمام جهیزیه رو میاره و میریم تو خونه خودمون.خیلی خوشحال هستم که تونستم تو خود تهران و تو محله خوبی خونه بخرم و مستاجر نمیشم. چند روز دیگه هم باید ضامن جور کنم و وام ازدواج رو بگیرم.قبلا میشد با پولش یه پراید خرید اما الان باهاش میشه یه موتور خرید. میدونید اگر هم زن...
-
در روی زمین سعادتی بالاتر از یک عشق پاک و با دوام متصور نیست.
پنجشنبه 20 شهریورماه سال 1393 19:39
من تو این وبلاگ همیشه مسائلی رو نوشتم که به طور روزمره باهاشون در ارتباط هستم. اوایل فقط از مشکلات و بیکاری و بدبختی مینوشتم چون واقعا بدبخت بودم.بعد به تهران اومدم و ورق زندگیم برگشت.کار خوب پیدا کردم،و در مورد مسائلی صحبت کردم که مرتبط با کار و زندگی بود.و واسه مدتها در مورد روابط دوستانه و این چیزا نوشتم.همیشه سعی...
-
امیدوارم در تمام طول زندگی آنچنان همدیگر را دوست داشته باشیم که انگار هرگز ازدواج نکردهایم.
سهشنبه 18 شهریورماه سال 1393 13:23
ازدواج کردم.
-
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود / عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
چهارشنبه 12 شهریورماه سال 1393 13:15
بعد از تایپ صدها کلمه و هزاران ساعت بحث و جدل و ثبات قدم در مواضع خود مبنی بر عدم ازدواج و عدم تعهد و نپذیرفتن مسولیت زندگی مشترک و منتفی دونستن احتمال ازدواج بالاخره دارم ازدواج میکنم.این دفعه جدی جدی دارم ازدواج میکنم.خرید کردیم،آزمایشگاه رفتیم و تا چند ساعت دیگه این بنده حقیر فدوی امت به همراه خانواده عازم شهر ساری...
-
جنگ تا کی؟
پنجشنبه 23 مردادماه سال 1393 18:19
نمونه هایی دیدم از این که آدمها به خاطر این که لایک بیشتر یا فالوور بیشتری تو شبکه های اجتماعی داشته باشن دست به کارها و حرفهای عجیبی زدن.نمیدونم درستِ یا نه اما فکر میکنم همین شبکه های اجتماعی مثل توئیتر هستن که باعث میشن تروریست ها دلگرم تر و با رغبت بیشتری جنایت انجام بدن.نه که مستقیما مسئول باشن.اما هیچ کاری هم...
-
کاش اینجا بودی و من نصفه و نیمه نبودم
چهارشنبه 22 مردادماه سال 1393 18:41
مگر غیر از اینِ که این وبلاگ رو فقط خودم آدرسش رو دارم؟فی الواقع منظورم اینِ که کسی که منو بشناسه تو دنیا وجود نداره که بدونه من اینجا از خصوصی ترین و شرم آورترین مسائل زندگیم مینوسیم. من آدم بدی نیستم و نمیخوام هم باشم.من فقط نمیدونم از زندگیم چی میخوام.همیشه در حال از این شاخه به اون شاخه پریدن هستم.دلم میخواد به یه...
-
اسمم داره یادم میره،چون تو صدام نمیکنی
دوشنبه 20 مردادماه سال 1393 17:52
بند اول: موهام رو از ته تراشیدم و نتیجتا قیافه ام خیلی کیری شده.عوضش واسه حموم رفتن راحت هستم و احساس خوبی دارم. بند دوم: با "اِل بور خیلی سفید" به پایان راه رسیدیم و واسه همیشه جدا شدیم. بند سوم: یه آلبوم جدید از سه تا از بچه های گروه "زِد بازی" اومده بیرون به اسم "پیر شدیم ولی بزرگ نه"...
-
موی سپید را فلکم رایگان نداد
یکشنبه 12 مردادماه سال 1393 21:20
امشب برای اولین بار یه تار موی سفید تو موهام دیدم.من از پیرشدن میترسم.
-
بیا وداع کنیم
یکشنبه 12 مردادماه سال 1393 18:07
امروز محمود دولت آبادی،همون نویسنده معروف اومده بود سازمان.من شناختمش و باهاش سلام کردم.اونقدر گرم و صمیمی منو تحویل گرفت که باورش هم برام سخت بود.خیلی آدم شریف و مهربانی هست.
-
زندگی
جمعه 10 مردادماه سال 1393 13:40
زندگی همینِ که هست.نباید دنبال معنا و فلسفه و آرزوهای عجیب و بلندپروازی بود. دیشب تا دیر وقت با "ال بور خیلی سفید" در مورد آینده حرف زدیم. تمام چرت و پرت هایی که در مورد ازدواج نکردن و عدم تعهد و این چیزا میگفتم قبلا، الان رنگ باخته و دلم میخواد با زنم برم بیرون و سبزی و ماهی بخرم و بچه ام رو بغل کنم و رو...
-
نژادپرستی
پنجشنبه 9 مردادماه سال 1393 07:51
ما ایرانی ها یکی از نژادپرست ترین کشورها هستیم و احساس میکنم که این حس نژادپرستی یا بهتر بگم توهم خودبرتر بینی تو این چند سال اخیر یه رشد فزاینده و حیرت آور داشته.و باز هم حدس میزنم که وجود سایتی مثل فیسبوک به این نژادپرستی و توهم بیشتر دامن زده.نمیدونم هم کی قراره دست از این تفکرات برداریم. الان متوجه یه نمونه جدید...
-
"ال بور خیلی سفید"
چهارشنبه 8 مردادماه سال 1393 19:58
من فکر کنم در نهایت با "ال بور خیلی سفید" ازدواج بکنم.خیلی دوستش دارم.خیلی زیاد.و از همه مهمتر اخلاق سگ من رو تحمل میکنه.
-
که من توبه کردم به دست تو بر / که گرد فضولی نگردم دگر.
سهشنبه 7 مردادماه سال 1393 12:02
کار بدی کردم که همزمان با سه دختر دوست شدم.بلافاصله پی به شرم آور بودن کارم بردم و این روند باطل و ریاکارانه رو تموم کردم.از تمام دنیا "اِ ل بور خیلی سفید" مرا بس.
-
ز دست رفته نه تنها منم در این سودا/چه دستها که ز دست تو بر خداوند است.
سهشنبه 7 مردادماه سال 1393 11:58
بعضی از آدمها هم هستن که تمام ماه رمضون رو روزه میگیرن و از خیر هیچ احیا و مراسم شب قدر و محرم و سینه زنی و روضه و پای منبری نمیگذرن و وقتی بهشون میگی که عید فطرتون مبارک میگن که این عید مال عربهاست. بعضی دیگه از آدمهای این مرز و بوم پر گهر هم هستن که تا دیروز فحش خواهر و مادر بود که به عربها میدادن الان واسمون رفتن...
-
تجربه من
جمعه 3 مردادماه سال 1393 17:13
یه سری هم هستن از دخترا که اونقدر بهت نخ میدن تا جسارت این رو به خودت بدی که بری جلو و بعد یهو میبینی که عوض میشن.نه باهات دوست میشن.نه از رابطه خوششون میاد و نه از ازدواج.اینا فقط دنبال این هستن که دفترچه خاطراتت ذهنیشون رو در زمینه پسربازی پربار کنن و جلوی دوستاشون حرفی واسه گفتن داشته باشن.اینا همونایی هستن که به...
-
"آدل، دوست جدیدمن "
جمعه 3 مردادماه سال 1393 11:19
منتظر نتیجه کنکور هستم تا ببینم چی میشه.خیلی دلم میخواد قبول بشم و بتونم یه مدرکی بگیرم و شیفت شب هم یه جای دیگه پیدا کنم واسه کار کردن.دلم میخواد یه ماشین آلفا رومئو داشته باشم. با یه دختر جدید دوست شدم که قیافه و هیکل و همه چیزش با Adele همون خواننده مو نمیزنه.یادم باشه اینو بهش بگم. نمیدونم چه طلسم یا نفرینی شدم که...
-
گوشی آلکاتل نخرید.
سهشنبه 31 تیرماه سال 1393 11:51
دو ماه پیش یه گوشی آلکاتل خریدم به این اسم : Alcatel one touch x'pop 5035d white و این عکسی که میبینید: حالا بعد از دو ماه بنده حقیر فدوی ملت و امت درخواست عاجزانه دارم که هیچ کس از این گوشی های آلکاتل نخره چون بعد از دو ماه متوجه این عیوب اساسی در این گوشی مزخرف شدم: 1- داغ شدن بیش از حد گوشی به شکلی که امکان نداره...
-
برای تراویس دیگری از غرب کشور و نزدیک عراق
سهشنبه 31 تیرماه سال 1393 11:38
شخصی کامنتی برای من نوشته بود و بنده حقیر رو بسیار شرمسار کرد.البته چون شماره تلفن داشت.تاییدش نکردم.اما از همین جا میخوام بهش بگم که آقا من مخلصم.من الان هیچ حرفی ندارم بگم جز این که شرمسار محبت تو هستم.من لیاقت این همه خوبی رو ندارم.من اشک تو چشمهام جمع شده.اصلا فکرش رو هم نمیکردم یه روزی یه نفر اینقدر به من لطف...
-
اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته.
جمعه 20 تیرماه سال 1393 09:12
یه چیزی بگم.ممکنِ که به قیمت فیلتر شدن وبلاگ تموم بشه.اما باید بگم.بدجوری رو کونمون مونده.تو این دو ماه اخیر متوجه دو نکته خیلی خیلی بزرگ و اساسی شدم. نکته اول: تقریبا تمام رابطه های زناشوئی و دوستی های بین پسر و دختری که به هم میخوره به طور مستقیم یا غیر مستقیم ارتباط به کیر لامصب داره.اگر دو نفر رابطه قوی و خوب از...
-
توی این دریا نمیخوام نهنگ/کوری باشم پشت این درهای قفل علی کنکوری باشم.
جمعه 20 تیرماه سال 1393 08:45
مدتهای مدید هست که هیچ پستی ننوشتم.دلم واسه نوشتن تنگ شده بود.یعنی در واقع الان که دارم اینا رو مینوسیم متوجه این موضوع شدم که دلم واسه نوشتن خیلی تنگ شده. نمیدونم گفتم یا نگفتم که رفتم کنکور دادم و اومدم و به غایت سخت و دشوار بود این کنکور لعنتی تجربی.اونقدر کنکور رو سخت گرفته بودن که من حتی به خواب هم نمیدیدم.دیگه...