تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

گل های نرگس

چند روز پیش تو سازمان همه پرسنل در جریان یه جنایت کثیف قرار گرفتن و بعضی ها هم شوکه شدن.

یکی از پرسنل قدیمی دخترش طلاق میگیره و بعد از این که کار تموم میشه و از دادگاه میان بیرون شوهرش بهش میگه که بچه ها رو به من بده تا چند ساعت پیشم بمونن.اونم بچه ها رو که دو پسر دوقلوی 4 ساله بودن رو به باباشون میده واسه چند ساعت.همه چیز طبیعی پیش میره تا این که پدر و بچه ها به خونه میرسن و پدرِ هر دو پسر رو خفه میکنه و به قتل میرسونه و خودش رو هم حلق آویز میکنه.

از چند روز پیش وقتی که این خبر رو شنیدم ذهنم درگیر شده و ناراحت هستم.دیروز عصر که به خونه رفتم واسه اولین بار تو عمرم گل خریدم.چهار دسته گل نرگس از یه مرد پشت چراغ قرمز خریدم و رفتم خونه و برادرزاده چهار سالم رو دیدم که تو خونه ما خواب بود.مادرم رو دیدم و بوسیدمش و احساس آرامش کردم.و به این فکر کردم که ما انسانها چقدر میتونیم کثیف باشیم.

نظرات 1 + ارسال نظر
magam سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 04:03 ب.ظ

میدونم خیلی اظهار نظر کردم توی وبلاگتون باید ببخشید
اما باید دلیل جدایی رو بررسی کرد و اینکه این جدایی چه آسیب هایی روی این مرد گذاشته که دچار همچین جنون(من ترجیح میدم بهش بگم جنون)وحشتناکی شده

مرسی از این که نظر گذاشتی دوست عزیز.این نظرات برای من خیلی ارزشمند هستن و من خوشحال میشم از این که وقت گذاشتی و خوندی و نظر دادی.
اما در مورد انگیزه های اون مرد،من هیچ چیز نمیتونم بگم.آدمها اونقدر پیچیده و مبهم هستن که گاها خودشون هم خودشون رو نمیشناسن.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد