تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

حافظ از سرپنجه عشق نگار همچو مور افتاده زیر پای پیل

حکایت من و بعضی از شما عزیزان خواننده وبلاگ رو حضرت حافظ قشنگ وصف کرده که :

پای ما لنگ است و منزل بس دراز

دست ما کوتاه و خرما بر نخیل

الان حس اون پیرمردهایی رو دارم که توی پارک میرن پیش جوون ها سر صحبت رو بازمیکنن.این قدر ناز و ادا و عشوه دارین و سکسی حرف میزنید که من واقعا با حرفاتون حشری میشم.این عید و بوی بهار حال شما رو هم خراب کرده،منم که خراب همیشگی.به هر حال من که راضی،شما هم راضی.فلان ناراضی.

قربون پستی،بلندی هات و برجستگی هات

پانوشت:منظورم اونایی بود که خودشون میخوان.وگرنه که من به چشم خواهربرادری به همتون نگاه میکنم.شما هم خواهر من هستین و منم برادرتون.

بوق

آغازت غزل ترین کلام است،من با تو به آسمان رسیدم.

یه سوالی گاهی ذهنم رو درگیر میکنه و اونم این که وبلاگ من شناخته شده هست؟یعنی مثلا توی جامعه وبلاگ نویس های بلاگ اسکای کسی من رو میشناسه؟کاش یه متر و معیاری بود،یه جایی یه نظر سنجی بود،آدم میفهمید سطح وبلاگش در چه حدی هست؟البته خیلی هم مهم نیست ولی خوب یه جور خارش کونه دیگه،همون جوری که گاهی دوست داری بدونی در موردت چی فکر میکنن دوست هم داری بفهمی وبلاگت معروف هست یا به تخم کسی نیست؟اصلا شمایی که وبلاگ میخونید به من بگین وبلاگهای معروف کدوما هستن؟کدوم وبلاگ ها معروف هستن؟چه وبلاگ هایی رو همیشه میخونید؟

بهار بهترین بهانه هست برای بازگشت پرندگان از کوچ،بهار من بازگشت توست.

میدونید چیه؟خیلی خوشحالم که داره فصل سرما تموم میشه،و از اون خوشحال ترم که توی شهری زندگی میکنم که از الان تا آبان قراره مثل جهنم گرم بشه و وقتی اول شهر وایمیسی روی کوه این قدر هوا خوبه و آسمون صافه که تا ته شهر رو میبینی.خدای بزرگ آسمونها شکرت که بالاخره زمستون داره تموم میشه.واسه این که ته همه پست ها باید برینم و امضام پای نوشته ها باشه باید اینم اضافه کنم که اصلا وقتی بوی عید میرسه لامصب کیر آدم هم بیشتر راست میشه،کس ها هم موت موت میکنن واسه دادن،نوک سینه ها هم بزرگ تر میشه،سوراخ کونها هم شروع به خارش میکنه.عید خوبه،بهار خوبه،تابستون خوبه.زندگی خوبه.این روزها خوشحالم،با این که ماشین دوباره خرج بالا آورده ولی پولش رسید به شکل معجزه آسایی،عجیبه من هیچ پولی ندارم ولی هیچ وقت بی پول نمیمونم.انگار که خداوند رزق همه رو خودش یه جوری میرسونه فقط تو باید کار بکنی و نباید خونه بمونی.عجیبه واقعا.

یه دلیل خوشحالی دیگه ام افزایش کرایه های اسنپ هست،دم عید که میشه درخواست ها بیشتر میشه و کرایه ها بیشتر میشه.

بعضی ها بی جنبه بازی در میارن و فحش میدن و قضاوت میکنن و سرزنش میکنن و تحقیرم میکنن وگرنه میخواستم واستون داستان جدیدی تعریف بکنم از ماجراجویی های جنسیم.

خلاصه که مادر ننه سرما داره گاییده میشه و عمونوروز کیرش رو میکنه تو چونمون و دنیا داره رو به قشنگی میره.

بوس

بوچ

بوج

بوح

بوخ

بوه

بی نجوای انگشتانت فقط. و جهان از هر سلامی خالی است...!

فقط یه چیزی بگم و برم فقط نگید بی ادبم که نیستم.

احمد شاملو یه دکلمه داره که آهنگ بک گراندش secret garden هست و این شعر رو میخونه" که چه بی تابانه میخواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری".شاید کسی باورش نشه ولی وقتی من اینو گوش میدم به معنای واقعی کلمه به اورگاسم میرسم.

همین دیگه

بوج

زندگی تمام آدم‌ها همانند یکدیگر خاتمه می‌یابد، تنها چیزی که آنها را از هم متمایز می‌کند نحوه زندگی‌کردن و چگونگی مردن آنهاست.

یوتیوب،اینستاگرام،تیک تاک،فیسبوک،توییتر،پینترست،ردیت،ایکس ویدیو،اونلی فنس و ... .برنامه هایی که هر کدوم به تنهایی اون قدر مفرح و جذاب و سکسی و خوش آب و رنگ هستن که ساعتها وقت آدم رو بگیرن.بعد شما میایین به وبلاگ من سر میزنید و مطالب من رو میخونید.برای من باعث افتخار و سعادت هست که وبلاگم با وجود این همه چیزایی که تو اینترنت هست بازم خواننده هایی از همه جای دنیا داره.اونایی که نظر و کامنت میدن که واقعا منت سرم میزارن،اونایی هم که زحمت میکشن و حتی فحش میدن باز هم بنده نوازی میکنن.اونایی هم که فقط میخونن و میرن تاج سرم هستن.

شما خودتون نمیدونید ولی من میدونم که چقدر خوب هستین و دستتون رو میبوسم.

شما بهترین هستین.

در دنیا دو چیز از همه زیباتر است؛ آسمان پرستاره و وجدان آسوده.

یعنی این قدر این اینستاگرام کس شعره و آدمهای کس شعر توش مطالب کس شعر تولید میکنن که آدم سرش درد میگیره.خدایا چقدر یه ملت میتونن کس شعر و مبتذل باشن.

میگم اگه جیوه های قرمز رو در آوردین دیگه عادی سازی رو بزارین کنار.

خدایا ملت ایران رو از کس شعر نجات بده.جالبه دهه هشتادی ها میگن دهه شصتی ها مبتذل و مزخرفن،دهه شصتی ها هم میگن دهه هشتادی ها کس شعرن.این وسط هم دهه هفتادی ها دسته بیلن.هیچ نقشی ندارن.ولی واقعا دهه هشتادی ها آدمهای کس شعری هستن و متاسفانه اولیا و مربیانشون ریدن توی تربیتشون.

واقعا انسان کس مغزی پیدا میشه که طرفدار مسیح علینژاد باشه یا طرفدار شاهزاده پهلوی یا اون یکی کیه اسمش هی یادم میره،محمود حسینیون،مرتضی محمدیون،اَه اسمش یادم رفته.به قرآن محمد اگه قرار باشه شاهزاده بیاد،من ترجیحم اومدن شاهزاده سرین هست.کسی شاهزاده سرین رو یادش میاد؟از زمان فیسبوک و سالهای ۸۸ و ۸۹ من اینو میشناختم‌.یادش بخیر.باید ببینم هنوزم زنده هست یا نه.

امروز روز جمعه طولانی بود،چند تایی فیلم دیدم.babylon رو دیدم،برد پیت و مارگوز رابی توش بازی میکردن.بد نبود،خیلی پسندم نبود،یه فیلم در مورد شکل گیری هالیوود بود،اگه فن برد پیت هستین ببینید.Date Night رو دیدم.کمدی بود و زیاد خوشم نیومد.Get him to the greek رو دیدم.خوب بود،چون من خودم فن جونا هیل هستم،از بازی اش خوشم میاد.دیگه the zero therom رو دیدم،کارگردانش تری گیلیام بود.اصلا فیلمهاش رو دوست ندارم،یه فضای سایبرپانکی تخمی توی فیلمهاش هست که من حال نمیکنم.و در نهایت هم war dogs رو دیدم که بازم جونا هیل توش بود و حال کردم از دیدن بازی اش.

بوس به صورت ماهتون.

پناه عزیز مرسی از پیام خصوصی ات مهربون.

تقلید کار میمونه،میمون جزو حیوونه،تو جنگلا فراوونه

قبلا گفتم دوباره هم میگم من خیلی به یوتیوب معتادم،در واقع عاشق یوتیوب هستم،گاهی وقتها میبینم پنج ساعته دارم تو یوتیوب میچرخم و ویدئو میبینم،حتی تبلیغ هاش رو هم نگاه میکنم و هیچ وقت رد نمیکنم.از اجراهای قدیمی حمید ماهی صفت بگیر تا الویس پریسلی و ویدیوهای پرانک و سرکاری و دوربین مخفی تا کلیپ های جدید و نوازندگی و اونایی که ساک زدن و بوسیدن رو آموزش می دن.همه چی رو میبینم بدون هیچ قضاوتی.فقط سراغ چند مورد نمیرم،اولیش اینایی که بهش میگن یوتیوبرهای ایرانی،اینا هیچ هنری ندارن،سراغ چیزای سیاسی هم نمیرم،خوشم نمیاد.ولی از چیزی که حالم به هم میخوره ویدیوهای ری اکشن هست.

داستان ری اکشن کارها اوج بی هنری و تقلید و بی سلیقگی هست.یکی یه ترانه میخونه و معمولا ترانه های خوب ایرانی همه تقلیدی هستن،بعد یه خارجی دوزاری که فهمیده ایرانی ها خیلی کس میخ هستن و میتونه کلی view بگیره میاد یه ری اکشن رو اون ترانه انجام میده،بعد یه نادون تر و بی هنرتر از خودش میاد همون رو زیرنویس فارسی میزنه روش و دوباره view میگیره،بعد یه عقب افتاده دیگه میاد روی ری اکشن یارو قبلی با ویدیوی زیرنویس اون خارجی دوزاری یه ری اکشن دیگه نشون میده.آخه کس مغزهای عقب افتاده بی هنر بی استعداد فریبکار احمق ری اکشن یعنی چی؟ترانه قشنگه خوب کون آهنگساز و خواننده و شاعر و نوازنده و خیلی ها این وسط پاره شده و زحمت کشیدن اینو ساختن توی میمون آخه یعنی چی که ری اکشن نشون میدی؟مثلا که چی مستراح؟

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

بعضی وقتها که مست میکنم یاد پدرم‌ میفتم.خیلی سالهای طولانی با هم قهر بودیم بی دلیل و تا وقتی هم مُرد آشتی نکردیم،وقتی هم فوت شد سن کمی داشت،۵۷ یا ۵۸ سالش بود.وقتی مُرد من گریه نکردم،در واقع هیچ وقت گریه نکردم.یادم میاد اون موقع که نوجوون بودم و باهم زندگی میکردیم خواهرش فوت شده بود،اونم با خواهرش قهر بود ولی ظاهرا رفته بود واسه خاک سپاری اش.توی حیاط خونمون بود،داشت لباس هاش رو میزاشت توی لباسشویی و فین فین میکرد.معلوم بود که گریه کرده.من توی دلم گفتم ایشالا تو هم بمیری منم از دستت راحت بشم.نمیدونستم که واقعا چند سال بعدش میمیره.در همه این نزدیک به ۴۰ سالی که تجربه زیستن داشتم در هر بزنگاهی از زندگیم جای خالی اش رو حس کردم،دانشگاه رفتن،سربازی رفتن،طلاق و دادگاه و بازداشتگاه و کلانتری،خواستگاری و عروسی،ماشین خریدن.همیشه به هم سالانم نگاه کردم که پدرهاشون حتی الان که زن و بچه دارن هواشون رو دارن.ولی من همیشه تنها بودم‌.خدا رحمتش بکنه،نور به قبرش بباره ایشالا.هیچ کس نمیدونه که بعد مرگ چی میشه و کجا میریم.میمیریم و همه چیز تموم میشه یا بهشت و جهنم و حساب و کتابی هست.ولی از ته دل امیدوارم حساب و کتابی باشه و دوباره بتونم ببینمش.نه که دلتنگش باشم یا گریه کنم واسش و بی قرار دیدنش باشم.ولی اگر دوباره دیدمش دیگه با هم قهر نمیکنیم.

کمی قبل هم توی اینستاگرام داشتم پیج همین خانم دکتر رو می دیدم که قراره پیشش ivf بکنیم.تصویر بچه های کوچیکی رو که به دنیا آورده بود و جنین ها رو توی پیجش گذاشته بود.چشمام پر از اشک شد.اگر روزی فرزندی داشتم هیچی ندارم بهش بدم،نه پول آن چنانی دارم،نه ماشین خوبی،نه خونه بزرگی،ولی عوضش پدر خوبی واسش میشم.میزارم آزاد و رها و خوشحال بزرگ بشه،نمیزنم توی سرش،کاری نمیکنم که از ترس من و فرار از خونه ازدواج بکنه،اگه گندی بالا آورد جوری رفتار میکنم که راحت بیاد بگه.پدر خوبی میشم.

فرصت بدی کردن در هر روز صدها بار به دست می آید و فرصت خوبی کردن در هر سال، یکبار.

میگم این هفته همش سخت کار کردم،این آخر هفته ای و شب جمعه ای یه آبجو خوریمون نشه؟؟

رفتم "گنتوم" دوباره نون خریدم.اون نونی که با زیتون درست میکنن و من میزنم تو شراب و میخورم امروز که رفتم دیدم اسمش کوردون بود.یا یه همچین چیزی.یادم نمیاد.دو تا نون خریدم که باز هم اسمشون یادم نمیاد.

الان اومدم دستشویی و کمی دارم گیج میشم.من از اونها نیستم که تو عرق خوری بگن ما رو هر چی بخوریم نمیگیره.اصلا من بدم میاد با این آدمها بشینم عرق بخورم.من یه لیوان بزرگ آبجو بخورم یا چهار تا شات عرق سگی بزنم قشنگ کله ام داغ میشه.دلم میخواد یه لیوان بزرگ و شیشه ای آبجوخوری بخرم.

امروز هم هوای شیراز قشنگ بود.ابری و بارونی بود.نمیدونم چرا امتیازم توی اسنپ یه دفعه ای اومده پایین،توی بخش امتیازات که رفتم دیدم چهار نفر یک ستاره بهم دادن،واسم عجیبه.من از اون راننده های صبورم که هیچ بداخلاقی ندارم.فقط یه بدی دارم و به نظر خودم البته حُسن و مزیت هم هست و اونم اینه که از اول تا آخرش با مسافر یک کلمه هم حرف نمیزنم.فقط سلام و خوش اومدین و خداحافظ و روز خوبی داشته باشین.آهنگ هم نمیزارم.در سکوت رانندگی میکنم تا برسم به مقصد.احتمالا بعضی مسافرها دوست دارن باهاشون حرف بزنم که من حرف نزدم و یک ستاره دادن بهم.

من وقتایی که مست هم نیستم همین جوری مینویسم،پس نتیجه میگیریم که کلا من آدم کس خلی هستم و همیشه انگار مستم

حالا یه کم بیشتر میخورم و برمیگردم پیشتون.واسم کامنت بزارین.دوست دارم کامنتهاتون رو میخونم.خودتون رو هم دوست دارم.


پانوشت:الان کمی مست شدم.جونم رو واسه کشورم میدم.عاشق ایرانم.

پانوشت:اگر عزیز دل زنم نبود،قسم میخورم زن افغانی میگرفتم.این قدر دختراشون رو دوست دارم که حد و حساب نداره.یه دوست دختر افغانی داشتم اسمش فریده بود.خیلی دوستش داشتم.بهش میگفتم دوست دارم،میگفت ثابت کن،میگفتم هر چی تو بگی میگفت طلا بخر برام،واسش طلا میخریدم،میگفت بهم زنگ بزن،بهش زنگ میزدم،میگفت بیا خواستگاریم نیگفتم کی،میگفت نه میخوام درس بخونم.حاضر بودم کف پاش رو ببوسم.تازه داماد افغانی ها نشدم عوضش داماد شیرازی ها شدم.قسمت خدا رو شکر،همیشه کار رو باید بسپری به خدا.کار خوبه خدا درست کنه سلطان محمود خر کیه.


پانوشت:asal به چه زبونی بهت بگم،قربونت برم من،من دوستت دارم،نمیخوام بهت دست بزنم،نمیخوام اذیتت بکنم،فقط میخوام برسونمت سرکار،میخوام ببینمت،واست بستنی بخرم،ببرمت هرجایی خواستی مفت و مجانی برسونمت باهات حرف بزنم،به حضرت عباس منظور بدی ندارم،مستی و راستی،من دوستت دارم.منو اذیت نکن.من توی این شهر هیچ دوستی ندارم.تو دوستم باش.



پانوشت:لاری ها یه شیرینی دارن به اسم تفتو،اصلا خوشمزه نیست.نمیدونم چرا این قدر دوسش دارن


پانوشت:راستی جزر و مد چرا مدتیه که کامنت نمیزاره؟


پانوشت:ز خاک من اگر گندم برآید،از آن گر نان پزی مستی فزاید