تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

گاهی اوقات، اندیشه مفید است اما برای خوشبخت شدن نباید زیاد اندیشید

خرده روایت دلتنگی اول:ماه هاست که در وبلاگ هیچ چیزی ننوشتم و حذفش کرده بودم.امیدوار بودم واقعا بعد از ۳۰ روز به طور کامل حذف بشه تا دیگه نتونم بیام و بنویسم ولی نشد.

خرده روایت دلتنگی دوم:دو چیز رو در مورد خودم متوجه شدم.این که تا حدودی افسرده هستم و تا حدودی هم سکس ادکت هستم.هر روز یه نصف قرص آسنترا ۵۰ میخورم.حالم خیلی بهتر شده و افکار هولناک جنسی کمتر شده و کمتر افسرده ام.

خرده روایت دلتنگی سوم:هر وقت آشپزی میکنم و کنار گاز هستم اتفاق عجیبی رو می بینم.گاهی پشه هایی دور سرم پرواز وز وز میکنن و با سرعت میان و خودشون رو میندازن توی شعله های گاز.هیچ وقت نفهمیدم چرا.اما ظاهرا رنج تحمل ناپذیر زیستن حتی برای پشه ها هم سنگین تر از توانشون هست.

خرده روایت دلتنگی چهارم:هر وقت که آدمی بچه نمیخواد،حاملگی های ناخواسته و سقط جنین و در به در دنبال قرص سقط بودن همیشه انگار در تعقیبش هست و زمانی که عاشق بچه میشه،و امادگی بچه دار شدن پیدا میکنه هیچ چیزی نصیبش نمیشه جز تخمدانی که تخمک رو نگه نمیداره و اسپرم هایی که جون ندارن از جاشون تکون بخورن.

خرده روایت دلتنگی پنجم:کرونا تموم نشد و یک سال هم گذشت از ورودش به ایران،در اطرافیان من همه مبتلا شدن،بیماری هولناکی هست که فکر میکنم خیلی طول بکشه تا تنهامون بزاره.برای هفته ها بیمار بودم و حدس میزنم کرونا گرفته بودم.بعد از اون دیگه آدم سابق نشدم هنوز.

خرده روایت دلتنگی ششم:خونه ام رو عوض کردم و اومدم یه محله بهتر و خلوت تر و قشنگ تر.حس این خونه جدید رو دوست دارم و توش خیلی راحت هستم.حیاط هم داره خونه و باغچه هم دارم.ولی هیچ سلیقه ای ندارم برای تزئین حیاط و هیچ ایده ای هم ندارم.