یه مارمولک دیدم تو خونه مثل گربه پریدم روش و میخواستم با دمپایی بکشمش که نگاه بهم کرد و دیدم چقدر کوچیک و نازه،تو یه لحظه دلم لرزید و شیرم جوشید و مارمولک هم فرار کرد پشت کمد جایی که دست هیچ کس بهش نرسه.عجیبه واسم چطور مارمولک اومده تو خونه.خیلی خوشگل بود،دلم میخواست بغلش کنم و اسمش رو بزارم مارمی.
یه فیلم دهه نودی به پیشنهاد دوست ولاگ نویس عزیزم فیل دیدم به اسم What's Eating Gilbert Grape که پسر عموی عزیزم جانی دپ و پسر خاله گلم دیکاپریو و دخترخاله همیشه سکسی ام Juliette Lewis توش بازی میکردن.بازی دیکاپریو به حدی خوب بود که آدم باورش نمیشد،این بشر از بچگی هنرپیشه بزرگی بوده.فیلم خیلی خوبی بود و دوستش داشتم.
دیگه این که کلوچه هم درست کردم،بازم خوب شد و همه تعریف دادن.کاش میشد از نونام و چیزایی که درست میکنم بدم به همتون بخورین،شما خواننده های این وبلاگ کسایی هستین که دوستشون دارم.
امروز ورزش نکردم که خیلی کار کردم و بعدش هم اومدم بساط کلوچه درست کردن پهن کردم و خیلی کمرم درد گرفت.
بلاگ اسکای هم همچنان وبلاگ من رو توی به روز شده ها نشون نمیده،شاید ایمیل زدن و ریپورتم کردن،اینا هم گفتن وبلاگش رو حذف نمیکنیم،گناه داره ولی توی به روز شده ها هم نشون نمیدیم.
همین دیگه.
ترانه پست:Look on Down From the Bridge از Mazzy star.
تو هم اگه مدتهاست عروسی دعوتت نکردن و دلت رفتن به یه عروسی میخواد پس یه بوس به آفرین عُبیسی بده.
ترانه
من میگم این خوراکی ها رو بفروشید، شما گوش نمیکنید
خودم مشتری میشم
از آفرین عبیسی خوشم میاد، بوسش میکنم ولی از عروسی بدم میاد
خوشحالم بساط عروسی برچیده شده تقریبا
عروسی خوبه که.آدم میرقصه
ستون من هم bridges of Madison county رو دیدم، خیلی قشنگ بود
پیشنهاد خودت بود سلطان
تراویس جان
وجود مارمولک در خانه نعمته. تخم حشرات را می خوره، جمعیت مورچه ها را کنترل می کنه و نمی گذاره پشه های ورودی جون سالم به در ببرند.
خیلی هم زیبا است. دستان ظریف و نگاه های قشنگی داره. من عاشقشم.
خواهش می کنم نکشش.
اون چیزهایی هم که راجع بهش میگن ( سمی بودن، سیانور داشتن) همه اش مزخرفه.
دیشب هم وقتی نگاهم کرد دلم لرزید و شیرم جوشید.خیلی خوشگله.اسمش رو هم گذاشتم "مارمی".
نه نمیکشم.دوستش دارم
من خیلی وقته عروسی نرفتم و بسی خوشحال و خرسندم!
بدم میاد از عروسی.
دلت میاد؟عروسی خوبه که
مارمولک را باید کشت چرا تعلل کردی؟
دوسش دارم خو.نازه.خوجله
چند روز پیش یکی توی دفتر یه مارمولک گرفته بود قرمزِ قرمز بود. نمیدونم چرا اونرنگی بود. خیلی کوچولو بود. شاید هنوز پوستش شکل نگرفته بود و فقط رگهاش معلوم بود؟ نمیدونم والا ولی اون هم خیلی قشنگ بود.
راستی دمت گرم بابت کامنتها و اون پست.
من کلاً خوانندۀ خاموشی هستم ولی هستم :))
مخلصم دوست عزیز.
بوس نمیدم پنجشنبه عروسی خواهر زاده مه در مقام خاله کوچیکه عروس میخوام بترکونم برید بوستونو بدید
فدات