تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

مهربانیِ غیرمنتظره که همیشه از آن غافل می‌مانیم، قدرتمندترین و کم‌هزینه‌ترین عامل تغییر در بشر است.

الان که دیگه کرونا تموم شده کم کم عقلم داره میاد سرجاش.تازه داریم میفهمیم که توی این دو سه سال اخیر چه بر سرمون گذشت و چه عزیزایی رو از دست دادیم.آدمهایی از بین ما رفتن که میتونستن به عمر طبیعی تا سالها و سالها زندگی بکنن.

بره برنگرده ایشالا

آری مـــن همان دختـریم که عشوه هایم برباد میدهد غرور مردانه اتـــــ را….!!!!!

میدونین کیری ترین آدمهای دنیا کیا هستن؟

اونایی که به قول خودشون بلاگر هستن،و اونایی که توی یوتیوب ویدیوهای ری اکت به ویدیوهای دیگران درست میکنن.ولی از اینا کیری تر که واقعا نمیدونم توی سرشون جای مغز چی هست اونایی هستن که اینا رو فالو میکنن و این کس شعرا رو نگاه میکنن

مهم اینه که دیگه بد دورت نیست الکل نیست هر دو متریت هنگ اور نیست

پاهام خیلی درد میکنه.نمیدونم چی شده دیشب و چقدر رقصیدم که این قدر پاهام درد میکنه.سرم هم داره میترکه.دیگه من گه بخورم لب به مشروب بزنم.حال ندارم از سرجام بلند بشم.

مست مستم کن باده پرستم کن

این قدر مستم که هیچی حالیم نیست

والسلام

بوس

بوچ

بیا بغلم

کی؟

تشنه ام

عزیز دلم دوستت دارم

هیچ وقت اینجوری نبودم

این قدر با دخترها رقصیدم که نگو و نپرس

بالا نیارم یه وقت

لبام حس نداره

شبکه شما چقدر زیباست

کاش ماهی بودم

آهنگ های عربی خیلی قشنگه

خیلی مستم

حالم خوبه

بتهوون چی میگه؟

بندری بزار

کی؟

دخترا چرا پاهاشون لخته؟

من مودبم.

نپر رو من

کباب گوشت خیلی خوشمزه هست

عجب گوشتی بود

بازم بگین بیام

گیتار بزن

اگه یه روز بری سفر بزن

حالم بده

باید بالا بیارم

تشنه ام

هر نوعی از دانش و شناخت، رهنمونی است به خودشناسی

نمیخوام مثل رائفی پور به نظر بیام،ولی تمام فیلمهای مارول خصوصا جدیداشون در راستای این هستن که پسرا رو گی بکنه و دخترا رو لزبین.تمام صحنه ها و سکانس های فیلم هاشون هم پر از اشارات همجنسگرایانه و نژادپرستی هست.

خداوند انسان با حیاىِ بردبارِ پاک دامنى را که پاکدامنى مى ‏ورزد، دوست دارد.

سخن اول:درد کونم بهتر شده.از این رینگ ها خریدم و گذاشتم زیر کونم کمی بهتر شدم.کون هم ندادم که بواسیرم در بیاد ولی خوب درد میکرد.بیشتر استخونش درد میکرد .سولاخش درد نمیکرد،بالای کونم درد میکرد.به عزیز دل گفتم نگاهش کرد و کرم زو و الان خوب شد.دستش شفاست.

سخن دوم:من اینو نگفتم هیچ وقت ولی عاشق بازی های کامپیوتری هستم.call of duty رو روی موبایلم دارم و توی قسمت بتل رویال یه جایی تیر میزنی به دشمن و میفته رو زمین و زخمی میشه.میتونی بکشیش و خلاصش بکنی و میتونی هم ولش بکنی و بری.ولی کاش یه گزینه ای داشت که تو میتونستی دشمن رو مداوا بکنی.گر دست فتاده ای گرفتی مردی،مردی نبود فتاده رو پای زدن.

سخن سوم:امروزموتور لاس زدنم گرم شد و یه دختری که خودش پا میداد رو مخش رو زدم.متولد ۶۱ بود و گردن درد داشت.گردن بند طبی داشت.دیگه توی سن های ما آدم کم کم زوارش در میره.خلاصه در حین لاس زدن هم هی مثل نوعروس ها حلقه ام رو نشونش میدادم که توی دستمه.حتی بهش هم درمورد خانمم گفتم.بعدش هم خداحافظی کردیم.بعد کلی توی واتس اپ حرف زدیم و از زندگیش گفت یهو برگشت گفت وای شما متاهلی لطفا دیگه پیام ندین.منم گفتم باشه.ایشالا بهتر بشی.هیچ وقت دخترها و زن ها رو نشناختم.ولی خوشگل بود.

سخن چهارم:نمیدونم چرا دخترای با سن و سال کم واسم در و دل میکنن تو ماشین.امروز یکیشون فکر کنم به زحمت ۱۸ سالش میشد گریه میکرد و گفت اخراجم کردن.خدا وکیلی من بهشون نظر ندارم.من سن بالا بازم.پس کسی گه نخوره بگه مخ میزنم ، باهاش حرف زدم کلی و گفتم تازه اول زندگیت هست و عیب نداره و ناراحت نباش و نصیحتش کردم و بهش تسلی دادم.موقع پیاده شدن خدا رو شکر میخندید و خوشحال بود.خدا بهش کمک بکنه.

سخن پنجم:یه مدتی هست بی حوصله شدم.حوصله حرف زدن خیلی ندارم.

سخن ششم:خواننده بانوی گرامی،شما هم جای خواهر من،یه چیزی بگم بهتون،الان اگه جوون هستین و هنوز ازدواج نکردین،برین چند تا تخمک فریز بکنید،فکر نکنید ما که نازا نیستیم و هر وقت بخواهیم بچه دار میشیم.ممکنه دیر ازدواج بکنید،ممکنه سرطان بگیرین یا هزار تا مشکل پیش بیاد،چهار تا تخمک از خودتون داشته باشین توی یه بانک بد نیست.پولش هم سالانه خیلی نمیشه.

سخن هفتم:این محیا نویسنده وبلاگ 7min هم واسه خودش قند و عسلیه.فقط منو دوست نداره.

سخن هفتم:حالا چیزی یادم اومد دوباره میام میگم.

تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری

از الان بگم من میخوام روی سنگ قبرم بعد از صد و بیست سال که مُردم این شعر رو بنویسم.

عمری دگر بباید بعد از وفات ما را
کاین عمر طی نمودیم اندر امیدواری

آیا اصلا زندگی‌ای که در آن هیچ‌چیز ارزش مردن نداشته باشد، ارزش زیستن دارد؟

یه نفر چند روز پیش رید بهم سر قضیه بچه دار شدن و خیلی هم دلم شکست و چیزی هم نگفتم بهش چون ازش انتظار نداشتم.

فهوای کلامش این بود که توی این کشور تخمی تو و زنت هم که آدم های تخمی هستن چرا میخواهید یه بچه تخمی با هزار تا خرج و مخارج و نذر و نیاز پس بندازین عوضی های خودخواه.

من نمیدونم قبلا گفتم یا نه ولی مسائلی مثل مهریه،خودکشی،حیات پس از مرگ و یا اتانازی مسائلی هستن که هیچ جوابی واسشون پیدا نمیشه و طرفداران و مخالفینی سرسخت داره که هیچ کدوم نمیتونن اون طرف مقابل رو توجیه و قانع بکنن.

مثلا از الان تا خود صبح من میتونم از بدی های قانون مهریه بگم و یکی هم از خوبی هاش بگه یا من بیام بگم که کسی که بیماری لاعلاج داره و تصمیم بگیره که بمیره باید کمکش کرد و یه نفر میاد و میگه حق حیات چیزی هست که خداوند به هر موجودی عطا کرده و گرفتن جون آدمها مخالف خواست خداست و بحث طولانی و بی نتیجه ای به وجود میاد.

حالا روی همه موضوعات حساس سابق موضوع چرایی بچه دار شدن هم اضافه شده،من بیام چی بگم؟بگم بچه دوست داریم،بگم زندگی همیشه همین قدر تخمی بوده و هست،بگم دلم میخواد پوشک ثمره زندگیم رو عوض بکنم و ببرمش پارک و واسش پدری بکنم،بگم مگه ما معمولی ها و آدمهای سطح پایین جامعه حق نداریم بچه دار بشیم چون فقیر هستیم؟از طرفی هم مخالفین بچه دار شدن هم حرفاشون منطقی هست.دنیا پر از بچه بی سرپرست هست یکی رو به فرزندی بگیرین،زندگی روز به روز تخمی تر و کشور دیستوپیایی تر میشه،خودت تخمی هستی و یه تخم و ترکه تخمی تر از خودت میخوای پس بندازی و اگه بزرگ شد و بهت گفت چرا منو اوردی توی این دنیای پر از درد چی بهش میگی؟

حرف هر دو گروه موافق و مخالف درسته،اما مثل همه موضوعاتی که گفتم جوابی براش وجود نداره.همون طور که نمیشه در مورد اتانازی و حیات پس از مرگ و موجودات فضایی و خودکشی و مهریه و امثالهم رای و نظر قطعی داد نمیشه در مورد بچه دار شدن هم نظر قطعی داد.

فقط احترام بزاریم به همدیگه.

همدیگه رو ببخشیم و از گناه همدیگه بگذریم.دنیا با مهربانی جای قشنگ تری میشه

ما تا زمانی در باب این یا آن مطلب حق اظهار نظر داریم که خود نیز احساسش کرده باشیم.

در خصوص زندگی متاهلی میگم،این که یکی همیشه توی قلب و ذهنتون باشه رو نمیتونم درک کنم.من هر وقت هر دختری رو دوست داشتم رفتم جلو و باهاش دوست شدم و الانم متاهلم و دیگه یخم رفته و آبم مونده و کیرم هم دیگه مثل قدیم سرحال نیست.

ولی مثلا توی وبلاگ ها میخونم که بعضی ها متاهل هستن ولی همیشه توی سرشون به یکی دیگه فکر میکنن.میتونم اینو درک کنم که موقع سکس با زنت یا شوهرت مثلا فیلم سوپر الکسیس تگزاس رو تصور بکنی یا احساس بکنی زیر پسر دایی ات خوابیدی ولی بعد سکس دیگه تموم میشه.ولی این که موقع غذا درست کردن،چایی دم کردن،اتو کردن لباس ها،تی کشیدن کف آشپزخونه،شستن سنگ توالت،آب ریختن توی رادیاتور،خیارشور خریدن و همه امورات زندگی یکی رو به جز شریک زندگی ات تجسم بکنی واسم سخته.اصلا قضاوت نمیکنم و نمیگم درست هست یا غلط و در حدی نیستم که بخوام کسی رو قضاوت بکنم.فقط واسم جالبه،چی میشه که آدم میچسبه به خاطرات و خیالات؟

تا می توانم به لبخند ها و شیطنت های دخترانه ام ادامه میدم . . .! هنوز … هیچ کس لیاقت خانوم شدنم را ندارد!

من برتراند راسل نیستم،اینجا هر چی که میگم فقط یه جایی هست که یه کس شعری تفت میدم و چون توئیتر رو دوست ندارم و فیلتره اینجا میام چرت و پرت مینویسم.حرفام لزوما درست نیست،قصد قضاوت و اصلاح و نصیحت کسی رو هم ندارم.فقط میام و یه حرفی میزنم و میرم.اگه کسی ناراحت میشه از حرفهام واقعا و از ته دل عذرخواهی میکنم.به دل نگیرین.منم آدم تخمی هستم که درگیر هورمون ها و مشکلات زندگی و مالی هستم و مثل بیشتر آدمها فقط تا نوک دماغم رو میبینم.اگه هم فکر میکنید قشنگ مینویسم بازم ازت ممنونم

با دعاهای خیرتون واسم انرژی مثبت بفرستین.