تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

کسی که از چیز کمی خوشبخت نمی‌شود از هیچ چیز خوشبخت نخواهد شد.

بعضی چیزها هستن که توضیحش کمی دشوار هست و یا این که قابل توضیح نیست و باید درک کرد و یا این که توضیح یک جمله کوتاه صدها سطر میشه.اما از من حقیرِ کمترین فدوی امت به شما مردان خواننده این وبلاگ نصیحت و وصیت و سفارش که اگر روزی زنی،نامزدی،دوست دختری در زندگی شما بود که بهتون میگفت تو پسرم هستی، یا لپ شما رو میکشید و بهتون میگفت پسر شیطونم اون شخص رو از دست ندید.اون شما رو خوشبخت میکنه.

دنیا گلی است که برگ‌هایش خیالی و خارهایش حقیقی است

از اون جایی که سعی میکنم هر اتفاقی که افتاد بلافاصله نرم رو منبر و کمی تامل میکنم احساس میکنم که ذکر این چند نکته خالی از لطف نباشه.

نکته اول:چندی پیش بازی ایران بود و سوریه و نتیجه برابر شد.و شگفتا که مردم کشورم چقدر ناراحت بودن از این تساوی در صورتی که تیم ما صعود کرده بود به جام جهانی.من نمیفهمم اگر مردم موافق حضور نظامی در سوریه هستن پس چرا از مساوی با سوریه ناراحت شدن؟مگر فوتبال و ورزش برای صلح نیست؟مگر رسالت جام جهانی و مسابقات ورزشی چیزی جز صلح نیست؟من از این مساوی خشنود شدم چون زنان و مردانی رو تصور میکنم که در مناطق تحت کنترل داعش هنوز زندگی میکنن و با ترس و لرز و هزار استرس در پستوی خانه رادیو رو چسبوندن به گوششون و از این تساوی اشک میریزن،من صدها زن و مرد و کودکانی رو میبنم که توی یک چادر توی مرز لبنان و بدون امکانات بهداشتی جمع شدن و این بازی رو میبینن و از این تساوی اشک میریزن.من دختری رو میبینم که نامزدش رو که فوتبالیست آماتور بوده توی جنگ سوریه از دست داده و خودش آواره یونان و قبرس و رومانی شده و از این تساوی اشک میریزه.من هزاران مورد این چنینی میتونم ذکر کنم.سنگدل نباشید این قدر،نژادپرست نباشید این قدر.سوریه و مردم سوریه مظلوم هسن.تیم اونها لایق حتی برد بود.

نکته دوم:هیچ وقت به توئیتر نخواهم رفت.فضای چیپ و مبتذل اینستاگرام شرف داره به انتلکتول ها چریک های پشت مانیتور و کف مطالباتی و اصلاح طلبها و طرفداران شیخ اصلاحات توئیتر.القصه هشتگی ترند شده بود به اسم کلیشه برعکس که مثلا برای احقاق حقوق زنان میجنگید.و به نظر بنده حقیر هر زنی که این هشتگ رو میزد اول از همه به خودش و بعد به دیگران زنان توهین میکرد.منکر تبعیض در جامعه نیستم.اما از مظلوم نمایی بدم میاد،زنان محترم و مردان لیسنده عزیزی که این هشتگ رو ترند کردن بهتر نبود قبل از اون سری به دادگاه های خانواده و زندانها میزدن تا میدیدن هزاران هزار مرد بیگناه به خاطر نفقه و مهریه در زندان به سر میبرن،بهتر نبود سراغی از سربازانی گرفته میشد که بهترین سالهای عمرشون رو تحت واژه ای به نام سربازی به معنای واقعی کلمه حروم میکنن.و دیگه این که تبعیض رو در خودتون پیدا بکنید،تبعیض رو اول در مادر محترمتون  پیدا بکنید،بعد از معلمهای زنی که شما رو تربیت کردن،هیچ کس در جامعه به زنان ظلم نمیکنه جز خود زنان.و دیگه این که هیچ کس از پشت مانیتور نتونسته سیستم غلطی رو اصلاح بکنه.رفع تبعیض بین زن و مرد جز با اصلاح طرز فکر انسانها و قانون امکان پذیر نیست.دیه و ارث و سربازی و استخدام باید مثل مردها بشه.مهریه و نفقه و اجرت المثل هم باید حذف بشه.

نکته سوم:اگر پولی دارید،اگر کار خیری میخواهید انجام بدین لازم‌ نکرده خودتون رو چس بکنید و به کودکان‌کاری کمک بکنید که پولتون یه راست خرج شیشه و بزهکاری بشه.کودکان افغانستانی بیشماری در کشور وجود دارن که خانواده های آبرومند و زحمتکشی دارن.به اونها کمک بکنید.من طعم تلخ خارجی بودن و کارگر بودن توی یه کشور خارجی رو چشیدم.میدونم که خیلی سخته.بچه های کم سن‌و سالی هستن که دندوناشون نیاز به خدمات دندانپزشکی داره و هزینه هاش خیلی بالاست.به این بچه ها کمک بکنید.

نکته چهارم:واقعا نمیدونم مردم توی اینستاگرام کیا هستن؟مردم به چی فکر‌میکنن؟اینایی که کامنت‌میزارن کیا هستن؟با احترام به همه آدمها ولی یه آبدارچی ساده بی هنر نزدیک سیصدهزار فالوئر داره و هزاران‌هزار کامنت پای یه پستش میزارن‌ملت که سینی چایی دستش هست و توی آبدارخانه اداره هست.یا جک و جنده هایی که واقعا همون‌چایی درست کردن‌ اون بابای قبلی رو هم بلد نیستن و کاری جز کس دادن ندارن و بنده حقیر فدوی ملت به ضرص قاطع میگم که همون کس دادنشون هم‌ خوب نیست.اون وقت این آدمها صدها هزار دنبال کننده دارن.یا پسرهایی که بنده چندتاشون رو میشناسم که فروشنده لباس هستن،در واقع توی یه فروشگاه لباسی واسه یه نفر دیگه فروشندگی میکنن.توهین نمیکنم و هر کسی که کار میکنه به نظر من‌محترم هست.اما واقعا شخصی که نه هنری داری نه مدرک‌دانشگاهی داره نه با تمرین و ممارست به جایی رسیده و نه افتخار آفرین هست و نه کار خاصی انجام‌میده روی چه حسابی صدها هزار فالوئر باید داشته باشه.و از اونها کسخل تر اون‌کس‌میخ ها و احمق هایی هستن که به این افراد پول تبلیغات میدن و خواننده های دوزاری که به اینا پول میدن تا روی آهنگهاشون لب بزنن.یا این که هزاران استعداد توی این مملکت هست که ناشناخته به گور میرن و هیچ کس اونها رو نمیشناسه و دیده نمیشن،اون‌ وقت یه بچه روستایی زشت دستش رو تا آرنج میکنه تو دهنش و میگه کچلیک و یک شبِ میشه ستاره سینما.ملت کس خل شدن،من نمیفهمم والا چرا اینو اینقدر گنده میکنن،چرا اینقدر خرج این بچه میکنن.هزاران هزار بچه مظلوم و بی گناه توی زاهدان و کردستان و خوزستان و ایلام و اصلا همین تهرانی که علی الظاهر گل و بلبل هست سوءتغذیه دارن،دندون خراب دارن،شبها گرسنه میخوابن و هزاران مشکل دیگه دارن اون وقت رسانه های مبتذل اینترنتی و نشریات زرد دارن خرج این بچه بی ادب بی هنر میکنن که دستش رو تا آرنج میکنه توی دهنش و میگه کچلیک.داریم با سرعت خیلی خیلی زیاد به سمت ابتذال و سطحی شدن پیش میریم.

به تو فکر کردن عجب حالی داره

از اون جایی که بنده حقیر استاد معرفی ترانه های عالی هستم و این لقب استاد رو هم خودم به خودم دادم این بار میخوام بگم که ترانه "دوست داشتم" از محسن چاووشی خیلی خیلی قشنگه.

سرنوشتِ انسان را جز زن چیزی تغییر نمی‌دهد

من مدت کوتاهی رفتم اروپا و تا دهن همه رو سرویس نکنم با خاطرات اونجا ول کن‌نیستم.

القصه،یه بار من اونجا سوار اتوبوس شدم و از یه شهری به شهر دیگه ای میخواستم برم و مسافت ۶ ساعت بود.اونجا هم بین راه وایساد راننده توی یه رستوران بین راهی و من یه بستنی خریدم و به ادمها نگاه میکردم که چشمم افتاد به یه دختری که خدا منو ببخشه به غایت زشت بود و اون قدر چاق بود که اصلا من در زندگیم آدم این قدر چاق ندیده بودم،حالا جدا از قیافه و هیکل خیلی خیلی خیلی چاقش یه لباس چسبون پوشیده بود که به تن یه آدم ۴۰ کیلویی هم این لباس نمی رفت از بس که تنگ بود.و یه ساپورت پوشیده بود و یه با اون هیکل وحشتناک چاق یه کوله پشتی انداخته بود اندازه یه کف دست و رو همه این چیزایی که گفتم داشت سیگار هم میکشید.یعنی یه سوژه ای بود که اگه ایران بود خوراک سوژه و خنده و متلک ملت میشد.اتفاقا اون رستوران طوری بین راهی هم خیلی شلوغ بود ولی خدای من شاهده کور بشم اگه دروغ بگم دریغ از یک نگاه،یک نفر پوزخند نزد،یک نفر اصلا مسخره نکرد،اصلا انگار نه انگار،اون دختر با اون وجنات و سکنات اصلا و ابدا واسه کسی قابل توجه نبود.و خود دختر هم هیچ مشکلی با هیکل و لباس پوشیدنش نداشت و با اعتماد به نفس و نرمال زندگیش رو میکرد.

ولی الان من توی خیابون که راه میرم یا میرم توی شهرستانها اینقدر تو سر دخترها زدن،اینقدر از بچگی تحقیر سیسماتیک شدن توسط رسانه و مدرسه و والدین،اینقدر متلک زدن بهشون که هیچ اعتماد به نفسی ندارن.تا یه کره خر بهشون کمی محبت میکنه جسم و روحشون رو میدن به اون پسر و میدونیم که بعدش چی میشه،یا واسه اعتماد به نفس انواع عمل ها رو میکنن،یا با عقده و تنفر از جنس مخالف بزرگ میشن و دختری مثل خودشون تحویل اجتماع میدن.

نوع نگرشمون رو باید عوض بکنیم.آدمها همه زیبا هستن،جسم خودتون رو دوست داشته باشین،کم مویی،چاقی،سلولیت،ترک پوست،رنگ مو و پوست،کک و مک و هر تصوری از زشتی که دارین رو بریزین دور.همه زیبا هستیم توی هر وضعیت جسمی و فیزیکی.

دنیا وفا نداره ای نور هر دو دیده

 هنربندان مملکت و غزل فروشان و دلقکانی که هر روز با کودکان کار و بیمار عکس سلفی میگیرن و بساط عوامفریبی رو پهن کردن و فالور جمع میکنن و به عوام الناس ساده دروغ تحویل میدن و هر روز کمپینی تشکیل میدن واسه نجات دریاچه ارومیه و پلنگ ایرانی و عمه بنده،همه رو خر تصور کردن.

آقایون و خانمهایی که تریبون در اختیارشون هست و رسانه ملی در اختارشون هست و هر باری تبلیغ یک اپ رو میکنن دلشون به حال هیچ کسی نسوخته.هر شب توی برنامه های لوس و مزخرف و خنک و سطحیشون تبلیغ ستاره هفت هشتاد و هزار مزخرف دیگه ای میکنن و ژست خیرخواهی میگیرن،در صورتی که به ازای هر تراکنشی در اون اپ پولی به حساب این دلقکان واریز میشه.

عروسک خیمه شب بازی دلقکان نباشید.

وقتی غیرممکن وجود نداشته باشه، بقیهٔ چیزا همه می‌تونن حقیقت داشته باشن.

بیشتر وقتها دلم میخواد از همه دست فروش های توی مترو خرید بکنم،از بس که جنساشون ارزون هستن.اوه اوه من باید برم مسواک فروشه اومد.

من اگر روزی بچه ای داشتم و خونه بزرگی داشتم که هیچ وقت نخواهم داشت،وقتی بچه ام به دنیا اومد،یه توله سگ خیلی کوچیک هم میگیرم که با بچه ام بزرگ بشه.بزرگ کردن یک سگ و نگهداری اون توسط کودک بهش حس ترحم،نوع دوستی،مهربانی،شفقت،ایثار و مسئولیت پذیری رو یاد میده.