شبها خوابم نمیگیره.من کیرم تو تهران و دیدار با خانواده.
از خانواده ام بدم میاد.احتمالا یه مشکلی دارم.زنم اجبار کرده تیر ماه بریم تهرون.تا حالا این قدر مسیر طولانی رانندگی نکردم.ماشینم خرج داره،معاینه فنی نداره.پول ندارم،پول هم داشته باشم دوست ندارم برم تهرون،قسط دارم،قرض دارم.ننه ام هی میگه بیا پیشمون،بیام پیشت که چی بشه؟خوشم نمیاد ازت.از دیدن هیچ کس خوشم نمیاد.دوست دارم بمونم تو شیراز و روال زندگی تخمی خودم رو ببرم جلو.چرا باید برم تهران؟با اتوبوس برم یا قطار؟هزینه اش زیاد میشه.زنم میگه هی نگو پول ندارم.ولی پول ندارم،دوست ندارم برم.ازشون متنفر هستم.ننه ام باعث شد من اون زنیکه تخم سگ شمالی رو بگیرم.اون باعث شد ۱۱۰ سکه بره تو کونم تا آخر عمرم،اونم غیرمستقیم باعث طلاقم شد.از وقتی ارتباطم رو باهاشون قطع کردم خیلی خوشحال ترم.الان باز میخوام برم ببینمش استرس دارم.نمیدونم چه مشکل روانی هست که من دارم،ولی ازش متنفرم.از ریختش خوشم نمیاد،تخمش نیست پسرش کدوم شهر و چه شغلی داره.تا وقتی که من شغل قبلی ام رو داشتم توی بیمارستان و پول داشتم و خرج میکردم عزیزش بودم،الان که ازش دورم و راننده اسنپ هستم،کیرش هم نیستم.کاش میشد هیچ وقت من نمی دیدمش،کاش زنم میکشید بیرون از تهرون.حالم از این مسافت طولانی و رانندگی و گرما و دیدار خانواده و بی پولی به هم میخوره.الان ساعت ده دقیقه به سه نصفه شب هست،من به جای خوابیدن استرس تهران رفتن رو گرفتم.
برو شاید تو راه جونت دراومد دنیایی از شرت خلاص شد انگل حروم زاده
چشم
ای بابا ، حالا یه تهرونه دیگه سخت نگیر،
اگر واقعا از رانندگی در گرما به عذابی و ماشین هم معاینه فنی نداره، با اتوبوس بیا تهران. شب رو هم بیا.
به خاطر احساسی که نسبت مادرت داری متاسفم. .رابطه مادرها و پسرانشون می توانه به شکنندگی تنگ ماهی باشه. از اون تنگ ها که کنار خیابان می فروشند و به سقلمه ای نابود می شه. به خودت میایی و می بینی تنگ شکسته و آن یک ریزه ماهی محبت ولو شده روی آسفالت داغ. اون وقت جفت شون هم می ایستند به نظاره و مبادله جمله همیشگی تقصیر تو بود. هیچ کس هم نمی ره ماهی را برداره.
ببین ماهی حافظه نداره. برش دار. یادش می ره. تو هم یادت می ره. کار دیگری نمی شه کرد.
ناراحتی ات از لابلای کلمات می زنه بیرون.
هاله بغلم کن
سلطان صله رحم داشته باش همچ باعث طول عمر خودت می شه وهم باعث برکت زندگیت، از مادر بخواه برات دعا کنه دعای مادر مستجاب می شه
چشم
خوب محکم و قاطع بگو دوس نداری بیایی و تمام اگه دوس داره بشینه اتوبوس و خودش بیاد :/
والا هر چی مرد تو بلاگ اسکای دیدم نازکش و کولی دهنده بود .عنترش گیر منِ بدبخت افتاده فقط :/
شانس ات کونیه
شاید همسرتون دلش سفر میخواد تهران هم که بیشتر هزینه ها بامیزبان میشه به اون خاطر
منم سعی میکنم از کسایی که حس خوب ندارم بهشون دور باشم ولی در مقابل نزدیکان مثل شما پیشاپیش ماتم میگیرم
خداوکیلی این دیگه جدید بود. یه چیز عجیبی که توی مطلقه ها مشترکه اینه که هییییچکدوم هیییچکدوم مقصر ازدواج یا طلاقشون نبودن. یعنی به این عمرم ندیدم مطلقه ای که بگه خودم انتخاب کردم، خودم جدا شدم. همه بلااستثنا همه مقصر رو بقیه میدونن. برای اثبات حرفم میتونی سری بزنی به نی نی سایت و پای درد دل مطلقه ها بشینی، از هر قشری.
ننه بدبختت کجا بود وقتی تو خودت کف کرده بودی برای موهای خرمایی و چشمای سبز آخه؟!!!!!! پدرمون درومد از بس گفتیم آخه کی با یه خرمذهبی بی عقل میتونه زندگی کنه؟!!!
شبا که می بردیش مراسم احیا و فلان و بهمان، وقتی دیدی چادریه، وقتی دیدی افکارش خاصه، یعنی نفهمیدی بدردت نمیخوره؟!!!! مادر بدبختت کجا بود آخه وقتی اصلن حرف یارو رو نمیفهمیدی و از سر بدبختی و بیچارگی مدام بهش خیانت میکردی؟!!
میدونی، خانواده های فقیر اولین راهکارشون برای مقابله با فقر، تنفر از همدیگس. خودم تجربشو دارم و دیدم بله، این قضیه خیلی علمیه. فقر، قدرت ریسک رو میاره پایین، درحدی که انقدر ترسو میشی که ناخوداگاه سعی میکنی بقیه رو توی کوچکترین قضایای زندگیتم دخالت بدی که اگه خراب شد، بندازی تقصیر بقیه.
تو بیشتر از خونوادت، از خودت متنفری. درسته که خونواده وظیفشه بزرگت کنه و بهت امکانات بده، اما نه توی یه جای تخمی مث ایران و نه توی مناطق فقیرنشین نابودی که ما بزرگ شدیم. همینکه درین حد بودن که الان بتونیم فکر کنیم و بفهمیم خیلی چیزا رو، یعنی بیشتر از فهمشون زحمت شیدن برامون. تامام.
خو یه بهونه ای جور کن، نرو. حتما که نباید هرکی هرچی گفت گوش کنی. بگو کمرم درد میکنه نمیتونم راه طولانی بیام
نمیشه
3 روزه دارم میخونمت , همه آرشیوت و خوندم
آدم جالبی هستی
از مذهبی نبودنت و زیاد فیلم دیدنت خوشم اومد
پس بوسم کن
خوب برو دیگه حالا نمیخوای سفر دور دنیا بری که میگی پول ندارم میری تهرون خونه مادرت
چشم
kiss
مرسی عزیزم
اگه اینقدر حالتون بد میشه با خانمت صحبت کن و نرو، ایشون همیشه درکت میکنه.
اگرم قرار شد بیاین به نظرم قطار خوبه ولی اگر خیلی با اتوبوس تفاوت هزینه داشت با اتوبوس بیاین. تراویس سخت تر از اینا رو پشت سر گذاشتی واسه همچین چیزی غصه نخور.
جزر و مد حالم گرفته هست.این شرایط بد اقتصادی واقعا داره اذیتم میکنه.من تنبل نیستم،کار میکنم ولی واقعا چیزی در نمیارم
کامنت هاله قدسی رو دوست داشتم خیلی:)
با قطار هم خوبه. میتونین یه کوپه کامل بگیرین که راحت باشین.
گرم نیست. شب هم میتونین راحت استراحت کنین.
ولی خب یه کم طولانی میشه مسیر با قطار.
کوپه قطار دربست میشه دو وپونصد،من میگم پول ندارم،آدم فقیری هستم،قرض و قسط هام زیاده.
دو و پونصد رفت،دو و پونصد برگشت،اسنپ های راه آهن تا اون محله و خورد و خوراک و این چیزای عادی هیچی که نشه حداقل ده تومن میشه
منو حسابم رو بانک به خاطر یک و نیم مسدود کرده.
طاقت بیار.
شما تو سرزمینتون آدم ندارین،مهاجرت بکنم بیاماونجا
هیییییی چی بگم تراویس خان
هر کدوممون یه جوری بدبختیم :(
خدایی ستم هست مسیر طولانی رو با اتوبوس رفتن
انشالله عزیزدل بیخیال تهران بشه
بوس کویری
در مورد خانواده هم نظریم
نوکرم سلطان
آره بیا. تا چشم کار میکنه فقط شتره. عصرها هم میریم خاربازی.
شتر جنده هم هست که بُکنیم؟
آره، ولی فکر نکنم زنده بمونی.
گاز میگیرن؟
نه، یهو دیدی شتره به مرحله انزال رسید ولی چنان لگدی از فرط شهوت زد که خورد به کله ات یا تخمات و درجا مردی.
راست میگی،به ریسکش نمی ارزه