تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

دنبال حرفامو بگیر و با من بیا،این تمام حقیقت های جهان منه

ای سه نقطه عزیز که پیام خصوصی دادی چرا هیچ راه ارتباطی نزاشتی؟بوق میزنی سوار بکن.

من انقدر خواب بد دیدم که میخوام دیگه هیچ وقت تو این دنیا نخوابم

چقدر صدای مرتضی یراحی قشنگه.ترانه ای داره به اسم "بغض تو"که واقعا قشنگه و هر وقت گوش میدم گریه ام میگیره.

ترانه های قشنگ مرتضی یراحی دیگه کدوماست؟

ترانه "منو رها کن"،"همیشه با من باش"،"چشم تو"،"بغض تو"،"نفس" هم قشنگن.

چون گره بگشایی از مو، شام گردد صبح‌ها پرده چون بگشایی از رو، صبح گردد شام‌ها

شما فکر کردین من روز و شب دنبال زن ها و دخترها هستم.ولی من همیشه به خواننده های وبلاگم فکر میکنم.

الان که عمر وبلاگ زده بالای ده سال متوجه شدم که هر از چند سالی همه خواننده های وبلاگ کلا عوض میشن.و یه نسل جدید وارد میشن.خیلی کم هستن مثل خانوم ف و و جزر و مد که از اول بودن.

من همیشه به خواننده های وبلاگم از روز اول فکر میکنم  و شاید خودشون ندونن و اینجا رو هم دیگه نخونن ولی من دوستشون دارم و دلتنگشون هستم.

دلتنگی اول:asal دماغش رو عمل کرد؟

دلتنگی دوم:وجدان بیدار زن گرفت؟

دلتنگی سوم:ریحانه پزشکی قبول شد؟

دلتنگی چهارم:هولدن کالفیلد کجاست؟

دلتنگی پنجم:دندون و شوهرش بچه دار شدن؟

دلتنگی ششم: محیای وبلاگ 7min چرا نمینویسه؟

دلتنگی هفتم:خورشید هنوزم معلمی میکنه؟

دلتنگی هشتم:خانومی بچه دار شد؟

دلتنگی نهم:کیمی آ رفت دانشگاه؟

دلتنگی نهم:مدیکو دکتر شد؟

دلتنگی دهم: کتی هنوزم منو یادش هست؟

دلتنگی یازدهم:مهدیس خوشگله بالاخره رفت خارج؟

دلتنگی دوازدهم:مهدیه الان کجاست؟

دلتنگی سیزدهم:آناهیتا شوهر کرد؟

دلتنگی چهاردم:مهشید هنوزم قم هست؟

دلتنگی پانزدهم: میس تیچر چی کار میکنه؟

دلتنگی شانزدهم:داداشم مسلم چرا با من قهر کرده؟

دلتنگی هفدهم:ماهی وبلاگ گاه نگار کجا غیبش زد؟

دلتنگی هیجدهم:مگلاک شوهر کرد؟

دلتنگی نوزدهم:چوپان دختر رشتی هنوزم زد بازی گوش میده؟

دلتنگی بیستم:دلقک دختری که راهش رو گم کرده بود راهش رو پیدا کرد؟

دلتنگی بیست و یکم:M آخرش دختر بود یا پسر؟

دلتنگی بیست و دوم:خانوم ف چرا با حاجی به هم زد؟

دلتنگی بیست و سوم:اعظم ۴۶ چرا دیگه واسم کامنت نمیزاره؟

دلتنگی بیست و چهارم:پریسان چرا این قدر از من بدش میومد؟

دلتنگی بیست و پنجم:فروزان از شوهرش طلاق گرفت؟

دلتنگی بیست و ششم:ثنا شوهر کرد؟

دلتنگی بیست و هفتم:محمد که مهران زندگی میکرد چرا دیگه تو وبلاگش نمینویسه؟

دلتنگی بیست و هشتم:زهرا هنوزم مسئول خوابگاه دختراست؟

دلتنگی بیست و نهم:خاله ریزه کجاست؟

دلتنگی سی ام:چلچله شمالی هنوزم اینجا رو میخونه؟


از تو برآید از دلم، هر نفس و تنفسم من نروم ز کوی تو، تا که شوم فنای تو

یه مطلبی میخوام بنویسم حالا دیگه نصفه شبه کسی بیدار نیست که بخونه،ایرادی نداره.توی وبلاگ های به روز شده بلاگ اسکای هم میزارم نیاد مطلب.ولی خوب واقعا چیزی هست که بهش فکر میکنم و ذهنم رو درگیر کرده.

مطلب در مورد فوت فتیش هاست،فوت فتیش ها کسایی هستن که توی سکس به پا خیلی علاقه دارن.منم پا دوست دارم البته،ولی خوب فقط پا دوست ندارم،لای پا رو هم دوست دارم،ولی مثلا کسی که فوت فتیش هست،فقط خود پا رو دوست داره،پا آخه از کف پا،مچ پا،انگشتهای پا،روی پا،ساق،زانو،پشت زانو،و ران تشکیل میشه،فوت فتیش ها کدوم قسمت رو دوست دارن؟چرا پای خاکی و کثیف رو دوست دارن؟احتمالا اگه یه فوت فتیش اصیل باشی باید یه پای نچرال و بوگندو رو دوست داشته باشی،بین جماعت فوت فتیش حتما هستن یه سری ها که خودشون رو جا زدن تا به بهونه پا به کس برسن،مثل فمینیست های مرد و کلا هر مردی که میگن طرفدار حقوق زنان هستیم ولی در واقع میخوان کص بکنن و گه اضافی میخورن.اصولا توی هر جنبشی یه سری ها پیدا میشن که میخوان الکی توش بکنن تا سواستفاده بکنن،اصلا چرا بریم راه دوری همینایی که الکی توی محرم دور و ور تکیه ها میپلکن و میرن یه سینه هم میزنن تا یه قیمه ای بگیرن.از بحث دور شدیم،داشتم در مورد فوت فتیش میگفتم،آهان یه چیز دیگه هم بگم.اینایی که دهه ۸۰ هستن و اینایی که رو شنفکر هستن دوستای غیرهمجنس دارن،ولی من دوست غیر همجنس هیچ وقت نداشتم.هیچ وقت،یه بار با یه دختری توی کلاس زبان تافل دوست شدم و رفتیم سفره خونه و همین طور که داشتیم قلیون میکشیدیم من دستمو گذاشتم روی دستاش و با انگشتاش بازی کردم و نوازشش کردم که یهو برگشت گفت چی کار میکنی؟ما قراره دوست معمولی باشیم،گفتم چی؟یعنی چی؟منظورت چیه؟خلاصه که من ادامه ندادم.چون اصلا درک نمیکنم دوستی دو پسر و دختر رو.اصلا معنی نداره،حالا منو اُمل یا عقب مونده بدونید،ولی واقعیت همین هست،همون مردهایی هم که دوست غیرهمجنس دارن بالاخره به این امید نشستن که روزنه باز بشه و یه روزی دختره با دوست پسرش کات بکنه و دچار ترومای احساسی بشه و به آغوش اینا پناه ببره و الخیر فی ماوقع.

این قدر کص گفتم که از بحث شیرین فوت فتیش دور شدم،حالا انگار بقیه حرفهایی که میزنم تحلیل فیزیک کوانتوم هست،پدر بیامرز همش داری کص میگی.این قدر کص میگم که اگه کص شعر بود من شاعرش بودم.بسه دیگه داشتم میگفتم،فوت فتیش هم جنبه های زیادی داره،یه مدلی ازش هست من دوست دارم و واقعا هم دوست دارم.نه خیلی بی تربیتی داره میشه حرفهام.میخواستم یه خاطره فوت فتیش طوری بگم ولی خوب واقعا قشنگ نیست،اینقدر اومدن توی کامنت ها فحش دادن و منو از عقوبت کارام ترسوندن که دچار افسردگی و خودسانسوری شدم.

اصولا فوت فتیش ها هم پر بی راه نمیگن،پا قلب دوم آدم هست،کسی که پای زیبایی داره شرط میبندم باهاتون کص قشنگی هم داره،کیر تمیزی هم داره،زیربغلش هم بو نمیده.جدی میگم،مرد یا زنی که به پاهاش برسه،توی حموم سنگ پا بکشه،پدیکور بکنه،زیر ناخن های پاش رو با سوهان تمیز بکنه،لاک قشنگ بزنه.این‌نشون میده که به بقیه جاهاش میرسه.من دخترا و پسرهایی دیدم که دکتر بودن،پولدار بودن،علی الظاهر با پرستیژ بودن و پولدار بودن،ولی کف پای زبری داشتن،پاهاشون کثیف بوده و خیلی متاسف شدم.به پاهاتون برسین.پای قشنگی وقتی داشته باشین،کف پاهاتون وقتی تمیز باشه،سلامتی بیشتری هم دارین،بیشتر هم‌حشری میشین.

آهان یه چیز دیگه هم بگم لال از دنیا برم،فاک می،نمیگم.میخواستم‌خاطره ام رو بگم.


پانوشت:اوپس،حواسم نبود اومد توی وبلاگ های به روز شده.

بسی سرها ربوده چشم ساقی. به شمشیری که آن یک قطره آب است

خدا بیامرز صادق هدایت در نامه هایی که به دوستش مینوشته گویی حال و روز همین الان ما رو مینوشته.

"به هرحال این اوضاعی است که می بینید و تفسیر لازم ندارد. ما هم می سوزیم و می سازیم. قسمتمان این بوده یا نبوده دیگر اهمیت ندارد. سگ بریند روی قسمت و همه چیز."

زندگی به همان حماقت سابق ادامه دارد. نه امیدی است و نه آرزویی

و نه آینده و گذشته‌ای. چهار ستون بدن را به کثیف ترین طرزی

می ‌چرانیم و شب ها به وسیله دود و دم و الکل به خاکش

می‌سپریم و با نهایت تعجب می‌بینیم که باز فردا سر

از قبر بیرون آوردیم. مسخره بازی ادامه دارد.

ایمان بیاوریم به بهار به عشق، به بوسه …

آرزوی اول:خیلی منتظرم تا عید بیاد.عید رو خیلی دوست دارم.اصلا اسم عید حشری ام میکنه.نمیدونم چرا بعضی ها عید رو دوست ندارن.عید قشنگه.میری،میایی،آجیل میخوری،سبزی پلو با ماهی میخوری،سیر میخوری،سمنو میخوری،شراب و آبجو میخوری،فامیل هات رو میبوسی،عیدی میدی،عیدی میگیری.عید خوبه دیگه.

آرزوی دوم:خدای بالاسر شاهده که من ۲۷ دفعه قرعه کشی ایران خودرو ثبت نام کردم ولی اسمم در نیومد.من نمیدونم اصلا کی در اومد اسمش،اصلا شما کسی سراغ دارین که اسمش در اومده باشه؟حالا نوبت جدید که میخوان قرعه کشی بکنن میگن باید صد میلیون واسه بعضی ماشین ها،۹۰ میلیون واسه ماشینای دیگه بزارین تو حساب و بلوکه بکنیم و اون وقت قرعه کشی میکنیم.خیلی پررو هستن.برن گم شن کثافت ها.اینا رو پر رو کردن.هیچ جای دنیا اینجوری ماشین نمیفروشن.دست من بود همه اینا رو برکنار میکردم.چهار تا آدم صالح پیدا نمیشه.

آرزوی سوم:یه ترانه هست از متالیکا به اسم Nothing Else Matter،من خیلی از این ترانه خوشم میاد،سولوی زیبایی هم داره.کلا گروه متالیکا ترانه های خوبی داره،مال دوره جوونی و نوجوونی ما هست.من یادمه خیلی طرفدار داشتن،میگفتن اینا شیطان پرستن و از این حرفها،مردم بیسواد بودن اون موقع.من یه بار سال ۸۲ ریشم رو مثل جیمز هتفیلد درست کردم.دم در دانشگاه حراست منو گرفت و راهم ندادن برم دانشگاه.مجبور شدم ریشم رو از ته بزنم.

آرزوی چهارم:میخوام از این به بعد اگر چند تا پست قرار بود بزارم همه رو یه جوری زمان بندی شده بزارم.میخوام جوری باشه همیشه اسم وبلاگم توی وبلاگ های به روز شده بیاد و همه رو حامله بکنه.

پانوشت:بلد نیستم زمان دار بزارم پست ها رو.همین جوری میزنم مثل همیشه.

نامه هامو پاره کردم،وقتی میخونی که نیست.

گلایه اول:نمیدونم چرا کسی واسم کامنت نمیزاره،من خیلی دوست دارم هر بار که بلاگ اسکای رو باز میکنم ببینم کلی واسم کامنت اومده،تعارف که نداریم شما هم که غریبه نیستین من تشنه کامنت هستم.حتی اگه شده و حتی اگر بخواهین لخت میشم واستون ولی کامنت بزارین برام.

گلایه دوم:بعضی وقتها یه کسایی پیدا میشن که دیوانه وار آدم رو دوست دارن بعد یهو غیبشون میزنه.منو تنها نزارین.بمونین برام.

گلایه سوم:با یه دوستی حرف زدم تلفنی و بعد مدتها صداش رو شنیدم.خیلی دوسش دارم و شنیدن صداش روحم رو جلا داد.چقدر داشتن دوست خوب خوبه.

گلایه چهارم:صدای مرتضی یراحی رو خیلی دوست دارم.

گلایه پنجم:بازم میگم نظر بزارین واسم.

بوس

بوچ

دوست دارم شمع باشم دخترا منو فوت کنن

دو لیوان بزرگ آبجو خوردم و دارم ترانه منو رها کن مرتضی یراحی رو گوش میدم.نمیدونم قبلا گفتم یا نه ولی واقعا همتون رو دوست دارم.دوست دارم کف پاهاتون رو لیس بزنم و لباتون رو بخورم

داداشای گلم برنتین،وجدان بیدار،فیل گلم.خواهرای نفسم جزرومد،خانوم ف،asal همتون رو دوست دارم.

خیلی حال خوبی دارم.زندگی رو دوست دارم،رهبر رو دوست دارم،ایران رو دوست دارم،مردم رو دوست دارم،آفتاب تخمی و تیز شیراز رو دوست دارم،جق زدن رو دوست دارم،اونایی که فحشم میدن رو دوست دارم.

دوست دارین بدونید من چه شکلی هستم،کاوه خداشناس رو ببینید،من عین اونم،تازه اون یه خوشگلی داره که من ندارم.

ترکیب جو و آب و رازک و شکر و مخمر چه معجزه ای میکنه .آدم میره توی یه دنیای دیگه.غصه ها و غم ها فراموشش میشه،مهربون و هورنی میشه.خیلی حال خوبی داره.تا عمر دارم به ساخت آبجو مشغول میشم.اگر سران فلسطینی و اسرائیلی مست کنن و بشینن پای میز مذاکره و مرتضی یراحی ترانه منو رها کن رو بخونه همه چیز درست میشه.الان که دارم اینا رو میخونم به نظرم داداشم وجدان بیدار هم مثل من همیشه مسته.

تا حالا کیر ساک نزدم،دلم میخواد یه کیر کوچیک و قلمی و سفید و خوش تراش رو بخورم و ببینم چه مزه هست.شاید اینا رو پاک کنم بعدا ولی فعلا دارم مینویسم،خیلی حالم خوبه.آهان همون رو بعد ساک میخوام بکنم تو خودم.میگن آن که کون کرد خانه ویران شد،هر که کون داد مرد میدان شد.دلم میخواد به همه بدم.عاشق همتون هستم.

مستی و راستی،اگر حرفی زدم،اگرگهی خوردم،اگر چیزی گفتم که دلی رو رنجوندم از همین جا میگم گه خوردم.من عاشق همه هستم.من از هیچ کس بدم نمیاد،با هیچ کس مشکلی ندارم،هر چی بگین قبول دارم.ببخشید منو،دوستتون دارم.حاضرم کیرتون رو بخورم و کون بدم بهتون یا اگر دخترین یا زن هستین هر کلری بکنم که منو ببخشید.

وای چقدر دلم جوجه میخواد،جوجه مکزیکی،سوخاری،کبابی،بختیاری،لاری،عشایری،یونانی عاشق جوجه هستم.

دوستتون دارم از ته دلم.از ته ته ته دلم دوستتون دارم.

هان یه خاطره یادم اومد توی همین حال مستی بگم.کاش میشد ویس بدم.یه روزی داشتم مسافر میبردم و یه سفر تو اسنپ بهم خورد و یارو زنگ زد و گفت یه کره دارم میبریش منم گفتم آره،گفتم حتما میخواد کره بفرسته واسه یکی با مربا بخوره.میبرم.بهتر مسافر هم نیست،یه قالب کره میبرم.رسیدم به مقصد دیدم یارو با یه بره کوچولو وایساده و میگه اینو ببر.گفتم تو گفتی کره میخوای بدی،گفت که کره همینه،نگو شیرازی ها به بره کوچیک میگن کره.

دوستتون دارم

دوستتون دارم

هیچ وبلاگ نویس باحالی در تمام جهان و کهکشان راه کیری  به خوبی من پیدا نمیشه.

کس و کیرتون تو دهنم.

بوس

بوچ

بوج

بوخ

بوح

این‌جا به من با زبان خودم سلام می‌کنند..

دو سه پست پایین تر که اومدم گفتم وطنم رو دوست دارم و این حرفها خیلی ها اومدن فحشم دادن،گفتن تعادل ندارم،دوقطبی ام،درگیر سندروم استکهلم شدم و این‌حرفها.اولا که هر کس واسه من‌ نظر میزاره،چه اونی که فحشم میده چه اونی که تعریفم‌ میده به من لطف داره.همین کامنت گذاشتن شما توی این دوره ای که کسی دیگه سراغ وبلاگ ها نمیاد منتی هست که بر سر من میزارین.در ثانی به قول آقا نادر فتوره چی ما بیشتر از آن که به امید کاذب نیاز داشته باشیم به ناامیدی واقعی نیاز داریم.اون موقع که مردم رفتن واسه خاتمی دست و جیغ و هورا کشیدن  چقله بچه ای بودم،اون‌موقع که رفتن واسه میرحسین ریختن تو خیابون ها واسه حسن روحانی ریختن تو کوی و برزن و روحانی مچکریم سر میدادن و تا همین چند ماه پیش که به اسم اون‌ خدا بیامرز مهسا ریختن تو خیابونها و در تمام این‌سالها به سکنجی خزیدم و در به روی خود بستم و نیک‌میدانستم که سود کس نیست مگر زیان کسی.

منم دوست دارم که در سرزمینی قدم بزنم که به کودکان و مردان و زنان و حیوانات احترام‌ میزارن،هوا تمیز هست و مردم افسرده نیستن و به خاطر تصادف و مهریه و متلک همدیگه رو نمیکشن،منم دلم میخواد زنم خوشحال باشه و راضی،آزاد باشه و هر چی خواست بپوشه و کسی با چشماش و نگاهش هی وراندازش نکنه.منم دلم میخواد که همه بتونن وقتی کار میکنن یک کیلو گوشت رو راحت بخرن،یه آبجوی خنک توی بار بزنن و فوتبال رو اونجا ببینن.دختر و پسرا راحت برن بیرون،کسی مجبور نشه به خاطر کیر و کس و نیاز جنسی ازدواج بکنه.منم دوست دارم جایی که زندگی میکنم بشه راحت ماشین خرید و ماشین خریدن محال و غیر ممکن‌نباشه.ولی خوب چه کنم که قمارباز اگه نگه به تخمم...

من نه پول رفتن دارم و نه انگیزه اش.گیرم که پولش هم‌جور شد،دل کندن برام سخته،از این دیار پر از غم،از این پرنده پر در خون نمیتونم دل بکنم،چه کنم که چراغم در این خانه می سوزد.باید همه چیز رو بفروشم و بزارم و برم و این از من بر نمیاد.

و دیگر این که اینا برن کی بیاد؟مسیح بیاد یا شاهزاده یا اسماعیلیون؟کی که از اینا بهتر باشه؟کدوم‌تشکیلات و حزب و دسته؟همین چند ماه شلوغی تمام زندگی مردم رو به هم ریخت حالا ببین انقلاب بشه چه خواهد شد.

دست روی دلم‌ نزارین که خونه،شما چهارتا مطلب میخونی و صد تا فحش میدی و نمیدونی چی توی دل من میگذره.

بزرگ ترین آرزویم این است که جزئی از وجودم بمانی و بزرگ ترین سوال زندگی ام این است که آیا با من ازدواج می کنی؟

الان کم کم متوجه شدم که اگر روزی صد نفر خواننده این وبلاگ داشته باشه ۹۵ نفرشون از من متنفر هستن و از من بدشون‌میاد و هر چی که بگم یا زیر لب بهم فحش میدن یا خیلی علنی میان و تو کامنت ها فحش میدن.ولی من ذره ای بی صداقتی نداشتم توی تمام این‌سالهای وبلاگ نویسی و هر چی هم گفتم راست و حسینی بوده و اگه کسی تونست خلافش رو ثابت بکنه بیاد تو صورت من تف بندازه.

این مقدمه رو گفتم که برم روی منبر.من الان توی زندگی شخصیم آدم خوشبختی هستم.ازدواج خوبی کردم و همسر خوبی دارم و وضع مالیم و خرج و مخارجم رو جوری برنامه ریزی کردم که در طول ماه اگه ده روز هم کار کنم اوکی هستم و هیچ مشکلی ندارم.جای خیلی خوبی از شیراز هم زندگی میکنم.پس هیچ مشکلی ندارم که بیام نظر منفی بدم.اما بنا به دلایلی که به عقل ناقص خودم میرسه ازدواج رو کار بسیار احمقانه ای در شرایط حاضر میدونم.بنا به این دلایل:

چون همه جا خانم ها مقدم هستن اول به خانم ها میگم:با این وضعیت تخمی قوانین ضد زن که در قانون کشور وجود داره و هیچ امیدی هم به اصلاحش نیست ازدواج رسما برده داری و احمقانه هست.شما در قانون هیچ حقی نداری،هیچی واست در نظر گرفته نشده،این مهریه رو هم مثل یه تیکه استخون انداختن جلوی فمینست ها که دهنشون رو ببندن و همون مهریه رو هم اگر بخوای بگیری هزار داستان داری.اگر شانس نیاری و بخوای طلاق بگیری که دیگه حسابت با کرام الکاتبین هست،باید کیر صد نفر رو ساک بزنی تو دادگاه و کس بدی و پول هم بدی و سالها بری و بیایی تا طلاق بگیری.توی دادگاه و کلانتری هم مثل سگ باهات رفتار میکنن.خوشا سگ.بچه هم که مال پدره.حالا شانس بیاری کارت به طلاق نکشه.شوهرت یا خانم بازه،یا بچه بازه،یا همجنسگرایی رو بیشتر دوست داره،فکر نکنید دارم کس شعر میگم همه این‌چیزا رو دیدم به چشم.یا میگه باید یه نفر دیگه هم‌بکنه تو رو و من‌ببینم تا تحریک بشم،یا راست نمیکنه،یا ماهی یه بار بیشتر نمیکنه،یا آبش زیر ۵ ثانیه هنوز راست نشده میاد.اینا مسائل جنسیه.مسائل روحی و روانی رو که بگم مثنوی هفتاد من میشه.پسره ۴۰ سالش هست هنوز چسبیده به پستون ننه اش،یا خسیسه،یا بددله،یا شکاکه،چرا جواب ندادی،چرا جواب دادی صدای خنده میومد،چرا مامانت اینجوری گفت،چرا بابات نمیمیره ارثش به من‌نمیرسه،بچه زاییدی واسش چرا دختر زاییدی،چرا پسرت شبیه من نشده،آشپزی بکنی،چرا غذا شوره،چرا بی نمکه.یه جوری درست بکن شبیه غذاهای مامانم بشه.برو کار بکن و پول به من بده،خرج خونه رو تو بده.بچه رو نگه داری بکن،آشپزی بکن،کیر آقا رو ساک بزن و با همه اخ و تف هاش و بد دهنی هاش هم کنار بیا که چیه،شوهر کردی.

حالا دو کلمه هم به آقایون عزیز میگم:نیاز نیست انیشتین باشین،سرتون رو از سایتهای سوپر در بیارین و برین قیمت سکه رو ببینید،۲۵ میلیون تا این‌لحظه.هر سکه چُس مثقال ۲۵ میلیون تومان.ببینیم کدوم دختری با کمتر از ۱۱۴ سکه زن شما میشه،همین هایی که تشنه شوهر هستن و توی دوره دوستی میگن که تو فقط بیا منو بگیر و بهترین همسر دنیا میشم برات وقتی ببینن اومدی خواستگاریش ازت سرویس طلا میخوان،عروسی آن چنانی میخوان و مهریه هم تاریخ تولدشون،اون‌وقت توی احمق هم میری مهریه ۵۰۰ سکه میزنی،بدبخت میدونی ۵۰۰ سکه چقدر میشه،پولش اون قدری میشه که نه تو داری بدی و نه بابات و نه کل خاندانت.مهریه رو کی گرفته و کی داده.از همون فردای عروسی میتونن مهریه رو بزارن اجرا،چنان پدری زن ها میتونن از مردها در بیارن که توی تاریخ بنویسن.با چشمهای خودم دیدم زنه دوست پسر داشته،خیانت میکرده جلوی چشم شوهرش،مرد بیچاره از ترس زندان رفتن و از دست دادن کار و شغلش و بچه اش نتونسته حرف بزنه.وقتی قانون و قوه قضاییه و همه سیستم میگن مهریه حق زنه پس خفه شو،یا باید برین زندان و تا آخر عمر اون تو بمونید تا بمیرید یا فراری بشین یا هر چی در بیارین تا آخر عمر دو دستی تقدیم بانو بکنید،اونم بره زیر هزار تا بخوابه.جالبیش هم اینه زندان بیفتین عفو و اینا نداره،یارو کیف قاپ و دزد و مواد فروش عفو میخوره بهش آزاد میشه،بدبخت مهریه ای باید بمونه و بپوسه تو زندان.تازه حالا شانس بیاری و زنت مهریه رو اجرا نزاره،اخلاقای تخمی رو میخوای چی کار بکنی،غر زدن ها،ماهی چهار یا پنج روز زن ها اخلاق درست دارن.کس نگین که اینجوری نیست که هست.گوشیتون رو چک‌میکنه.به مادرتون حسودن،به خواهرتون،به همکارهای خانمتون،به هر کاری که بکنید حسودی میکنن.باشگاه نباید برین،ورزش نباید بکنید.هر چیزی که توی خونه باباش واسش رویا بوده الان از تو میخواد.باباش موتور داشته تو تیبا بخری خانم بهش برمیخوره.نمیفهمن از کجا مرغ و گوشت میاد تو یخچال و تو در تمام طول روز چی کشیدی و سرشون یک سره توی گوشی و اینستا هست و شب هم که میشه کونشون رو میکنن طرف شما و میخوابن.دروغگو و حیله گر هستن،پول دارن ولی قایم میکنن،اگر برن سرکار هیچ وقت پولشون رو تو زندگی خرج نمیکنن،خونه باباشون دیپلم هم نداشتن از تو انتظار دارن تا دکترا ساپورتشون بکنی و بعد مدرک گرفتن هم دنبال کار نمیرن.چون تزشون اینه که پر رو میشی.تمام پولهای شوهر رو باید حتی اگر شده آتیش بزنن با این فرض که اگه من خرج نکنم قدرم رو نمیدونه و فکر میکنه من زن کم خرجی هستم و خرج زن‌های دیگه میکنه.اگه من واسه هزینه های عروسی کوتاه بیام میگن کم توقعه و تا آخرش میخوان کم واسه من بزارن.همین چیزهای احمقانه توی سر بیشتر زن ها هست.

به نظرم برابر گفتم و هیچ قصد و غرض مرد ستیزی و زن ستیزی هم توی نوشته هام نبود و تنها واقعیت موجود جامعه رو گفتم.اما چاره چیه:

چاره کار:اگر زیر ۳۰ سال سن دارین و پول،ببینید تاکید میکنم سواد و مدرک و تجربه نمیگم،اگر پول کافی برای مهاجرت دارین و هنوز ایران هستین که خیلی خیلی خر تشریف دارین.اگر پول کافی برای مهاجرت ندارین از زندگی تخمی توی ایران لذت ببرین،درس بخونید،کار بکنید،گلدوزی برین،خیاطی برین،جوشکاری یاد بگرین،پولاتون رو جمع بکنید.اگه دخترین هم بعد صد و بیست سال،زبونم لال باباتون به رحمت خدا رفت حقوقش برای شما میمونه،اگه حقوقی نداره،واسه خودتون بیمه رد بکنید،ماهی ۵۰۰ تومن.بعد ۲۰ سال حقوق میگیرین.با دوستات برین بیرون،مهمونی برین.اگر خانواده تخمی سنتی و شهر کوچیکی هستین هم یه جورایی سر خودتون رو گرم بکنید.واسه نیاز جنسی تون جق بزنید،دوست پسر بگیرین،دوست دختر بگیرین.فقط واسه سکس،پولاتون رو جمع بکنید اگه پسرین جنده بکنید.واسه نیاز عاطفیتون دوست بشین.ولی ازدواج نکنید.ازدواج حماقت محضه،خریت محضه.تا روزی که قوانین ضد مرد و ضد زن خانواده،طلاق،حضانت و این چیزا اصلاح نشه و به زن و مرد به چشم عدالت نگاه نشه ازدواج کار بسیار احمقانه ای هست.تا روزی که خانواده های تخمی سنتی وجود دارن که جهیزیه از خانواده دختر میخوان و عروسی از خانواده پسر ازدواج کار تخمی و بیهوده ای هست.

حالا من هی حرف حق میزنم،شما بیا فحش بده.