تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

نان کفاف ما را امروز به ما بده. و گناهان ما را ببخش چنان‌که ما نیز، آنانکه بر ما گناه کردند را می‌بخشیم

شیراز اول:یه فروشگاهی توی شیراز هست به اسم "گنتوم" نون های خیلی خوبی داره که با خمیرترش درست میکنن.خیلی نون های خوب و خوشمزه ای هست.درسته که بربری خوب نخوردم توی این شهر ولی خدا شاهده این گنتوم نوناش خداست.یه نونی داره،اسمش سخته یادم نیست،ولی با زیتون درست میکنن.از اونا میخرم.هر شب یه تیکه ای ازش برمیدارم میزنم توی شراب و میخورم .نون و شراب خیلی ترکیب عجیب و روحانی با هم دارن.شراب منو مست نمیکنه،فقط وقتی با این نونا میخورم یه حس خوبی بهم میده.

شیراز دوم:هوا جوری توی شیراز خوب شده،که آدم دلش میخواد با خودش سکس بکنه.هوا داره بوی بهشت میگیره،آسمون صافه،باباکوهی که میری تا ته شهر رو میبینی،توی کوچه باغی های منبع آب و قصردشت و میرزای شیرازی که میری اینقدر قشنگه که آدم رو به عرش میبره.

شیراز سوم:شیرازی ها  یه اخلاق بد دارن اونم اینه که نمیدونن شهرشون بهترین شهر ایران هست و دائما سعی میکنن توی همه چیز از تهرانی ها تقلید بکنن.تهران یه نمونه کامل و بی نقص از بدی توی هر چیزی هست.هر چیزی که توی تهران هست از سبک زندگیش تا مدیر شهریش و همه چیزش نمونه بدترین و افتضاح ترین در نوع خودش هست.شیرازی ها نباید مثل تهرانی ها بشن.

شیراز چهارم:زبان و لهجه شیرازی خیلی قشنگه،از ترکی و اصفهانی و لری و کردی و همه لهجه ها زیباتره.اونای دیگه اصلا مسخره هستن ولی شیرازی ها خیلی قشنگ حرف میزنن،ولی بازم این رو خودشون نمیدونن و خیلی هاشون میرن کلاسهای فن بیان که لهجه شون رو درست بکنن که به نظرم کاری بس اشتباه هست.

شیراز چهارم:یه جای دیگه ای هم هست توی شیراز،دور فلکه گاز یا آزادی به اسم پیتزا بونلی،به جرات میتونم بگم خوشمزه ترین پیتزای ایتالیایی جهان رو داره.حتی توی خود ایتالیا هم همچین پیتزایی به آدم نمیدن.

شیراز پنجم:مردم شیراز هم انسان های خوبی هستن،ولی دختراش بی وفا هستن.من هنوز از دخترهای شیرازی مهربونی ندیدم.ولی خوب ایرادی نداره.

در مسیر باد بمان تا بوی مهربانیت تسخیر کند این شهرِ پر از بیهودگی را….

ژاژ خایی اول:یه جوری این تورم قیمت جنده ها و کونی ها رو بالا برده که اگه بدن فقط بو بکشی باید ۴۰۰ تومن پیاده بشی.من موندم کی ۲ تومن،۳ تومن،۴ تومن واسه دو تا تقه پول میده.کس خلی چیزی باید باشه طرف.

ژاژ خایی دوم:همه کسایی که دارین این متون رو میخونید شما هم جای خواهرها و برادرهای من هستین،بهتون نصیحت میکنم که اگر جایی مشغول به کار نیستید،خانه دار هستید،دانشجو هستید،شغلتون جوری هست که بیمه نشدین.خودتون حتما دست به کار بشین و واسه خودتون بیمه رد بکنید.ماهی هم ۵۰۰ تومن بیشتر نیست.همه مراحل هم اینترنتی هست و فقط با موبایلتون انجام میشه.اگه هم دختر هستین و دیگه از خیر ازدواج گذشتین که حقوق پدرتون بعد ۱۲۰ سال بهتون میرسه.ولی در هر صورت اگه اونجوری هم هستین بازم بیمه رد بکنید واسه خودتون.اصلا معطل نکنید.هر سوالی هم داشتین از خودم بپرسین من همه چی رو در مورد قوانین کار و بیمه بلدم.همین الان به محض خوندن این پست برین توی سایت و خودتون رو بیمه بکنید و ۲۰ سال بعد کسی چه میدونه چی میشه بالاخره یه حقوقی میگیرین.حتی اگر پزشک هم هستین بیمه رد بکنید واسه خودتون‌.

ژاژ خایی سوم:شما هم جای خواهر من هستین،من یه چیزی بهتون بگم تو رو خدا فحشم ندین.ببینید الان شما شاید جوون باشین،مجرد باشین فکرتون درگیر این چیزی که من میگم نباشه،ولی من درگیر این قضیه بودم و خیلی ها رو دیدم که مثل من درگیرش بودن.اونم مسئله تخمک هست.سریع موضع نگیرین که ما بچه نمیخواهیم و توی این کشور و این جهانی که پر از بی عدالتی شده و همه چی داره روز به روز بدتر میشه بچه آوردن جنایت و ظلم هست.اینا رو نگید.یه کم گوش کنید ببینید من چی میگم.شما الان توی هر سن و سالی که هستین برین شهر خودتون یا یه شهر نزدیک خودتون تخمک هایی ازتون بکشن و فریز کنن،اگر متاهل هستین که مشکلی ندارین و اگر هم دخترین مشکلی واسه بکارتتون پیش نمیاد.اومدیم و توی ۴۵ سالگی ازدواج کردین و دلتون بچه خواست،شاید هم الان متاهل هستین ولی ده سال بعد تصمیم دارین بچه بیارین.مسلما تخمکی که در جوانی فریز کردین خیلی کیفیتش بهتر از تخمک های الانتون هست،شاید خدایی نکرده مریضی گرفتین،شاید اصلا هیچ مشکلی نداشتین ولی زن داداشتون،خواهرتون،یه کس نزدیکی ازتون نیاز به تخمک داشت،چه بهتر که از شما بگیره.شاید اصلا وقتی میخواستین حامله بشین دلتون یه دوقلو دو تا دختر یا دو تا پسر میخواست،شاید یکی دارین و دلتون میخواد ۵ سالش که شد یه داداش یا آبجی واسش بیارین.فکر نکنید چون الان جوون هستین و سرحال و دست یه پسر بهترن بخوره سریع حامله میشین همیشه همین جوری نمی مونید.هزینه چندانی هم نداره،یه دو تومنی اول کار میگیرن و سالی هم دویست،سیصد تومن بیشتر نیست نگه داری اش.دور اندیش باشید.

ژاژخایی چهارم:فحش ندین،اگر من از کسی،جریان فکری یا یه چیزی حرف میزنم،شما هم بیایین منو نقد بکنید.فحش ندین.فحش بده،کار خوبی نیست.

ژاژ خایی پنجم:یه موضوعی هست که حرف زدن ازش توی جمع خیلی چیپ و کار بیخودی هست و واقعا دور از شخصیت هست،اونم حرف زدن در مورد دین و نقد دین و خدا و پیغمبر و اتفاقاتی که توی کربلا افتاده و مسائل مربوط به دین.بعضی ها عادت دارن تا میرن توی یه جمع شروع میکنن در مورد مسائل مذهبی حرف زدن و مسخره میکنن و میگن اینا دروغه و فلان چیز اصلا امکان نیست اتفاق افتاده باشه و مسائل مذهبی رو زیر سوال میبرن.این کار کار جالبی نیست.توهین به ادیان و نقد دین و مذهب عین بیشعوری هست،خصوصا توی جمع.

ای غمم تو، شادی ام تو مایه آزادی ام تو ای وطن

بازم داره مستند "نبرد برای زندگی" از شبکه افق پخش میشه و من باز هم میگم ایران بهترین کشور خاورمیانه،بهترین کشور آسیا،بهترین کشور جهان،بهترین کشور منظومه شمسی،بهترین کشور کهکشان راه شیری و بهترین کشور کل کائنات هست.

والسلام.

برگشتم از شب سیاه،از آدمکهای دروغ،از ترس بیهوده شدن،از قلب های بی فروغ

رجعت اول: فکر کنم یک هفته تموم شد دیگه.ایشالا خدا به همه کمک بکنه.خیلی دوران سختی رو داریم میگذرونیم.

رجعت دوم:صدای مهدی یراحی روحم رو جلا میده.دارم ترانه"همیشه با من باش" رو ازش گوش میدم.یه خوشگلی بقیه ترانه های خوبش رو گفته بود ولی کامنتش رو پیدا نمیکنم.

رجعت سوم:برخلاف چیزی که فکر میکنید هیچ اتفاقی بین من و asal نیفتاد،در واقع دو سه تا کامنت داد و غیبش زد،ایشالا که خیره و اتفاقی براش نیفتاده باشه.

رجعت چهارم:خانوم ف عزیزم،برگ بیدم،مریض شده،تمام کسایی که اینو میخونن دست به دعا بردارن و واسه سلامتی اش دعا بکنن

رجعت پنجم:یه وبلاگی رو هر از گاهی میخونم،در واقع وقتی چشمم بهش بخوره توی صفحه اول بلاگ اسکای،وبلاگ خانم دکتری هست که تنها ظاهرا زندگی میکنه و خیلی افسرده هست و همه مطالبش افسرده کننده هست،ولی قشنگ مینویسه.کامنتهاش بسته هست.دلم‌ میخواد بغلش کنم و بهش بگم هیچ غمی نیست که همیشگی باشه و بوسش کنم و باهاش سکس کنم،یه سکس از روی افسردگی و ناراحتی،تا حالا سکس از روی افسردگی داشتین؟بدترین نوع سکس هست،پس بیخیال سکس باهاش میشم.البته سکس هر جوری آدم داشته باشه خوبه،چون بعدش انگار یه چیزی توی مغز ترشح میشه و حس قشنگی به آدم میده،جق هم اینجوریه ولی کمتر.

رجعت ششم:مسلم میدونم اینا رو میخونی،خوشحالم که از لاک افسردگی دراومدی.وبلاگت رو هر روز میخونم.

رجعت هفتم:یه مسافرت به قشم و هرمز رفتم.هیچ حجاب اجباری اونجا نبود،شیراز هم نیست،تهران هم نیست،اینایی که میگن حجاب اجباری توی کشور وجود داره گه زیادی میخورن.

رجعت هشتم:آمار بازدید وبلاگ و نظراتش خیلی کم شده،دوباره همه دارن میرن سمت اینستاگرام.

رجعت نهم:شیراز خیلی بارون قشنگی میاد.این که میگن اینجا شهر شعر و شاعری هست واقعا راست گفتن.هر مراسمی که میشه یه سری ها از پیر و جوون دور هم جمع میشن و شعر میخونن و دکلمه میکنن.همشون هم عشق کلاسای فن بیان.

رجعت دهم:هنوزم کسی که به همه نظر داره،خودم هستم و بس،تشنه ترین،عاشق ترین،حشری ترین،منحرف ترین خودم هستم و بس،هنوزم کسی که عاشق همتونه خودِخودم هستم.دوستتون دارم.بوس بوچ بوج

دلم تنگ است دلم می سوزد از باغی که میسوزد

به احترام مردم زلزله زده خوی،ترکیه و سوریه.تا یک هفته در این وبلاگ هیچ مطلبی گذاشته نمیشود.

دعای خیرمان را برای مردم عزیز میفرستیم و از خداوند بزرگ میخواهیم که هر چه سریعتر اسباب آسایش و رفاه این عزیزان در این سه کشور فراهم شود.

خداوند بزرگ و مهربان سایه رهبر فرزانه عزیزمان،برادر بزرگوار بشار اسد و رئیس جمهور گرامی رجب طیب اردوغان را از سر این سه کشور دوست و برادر کم نکند.عمرشان طولانی و سلامتی شان مستدام باد.

تسلیت به خوی،ترکیه،لازقیه،سوریه

این زلزله چقدر چیز بدیه.خدا همه رو کمک کنه.من که کاری از دستم بر نمیاد.فقط دعا میکنم،دعا میکنم خدا به همشون کمک بکنه.

اگه می یار نووشی خل وومه! من ارازل وومه گنگستر شهر آمل وومه!

عسل چرا منو دوست نداری؟

پانوشت:عسل اگه نیایی مه خِل بومه،اراذل بومه،گنگستر شهر آمِل بومه،عرق سگی خَرمه مست الکل بومه

اشتیاقی که به دیــدار تـو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من

محیای وبلاگ 7min بیا بنویس دوباره،کجایی؟چرا نمینویسی؟

وقتی بهت تهمت دیوونگی زدن، دیگه مهم نیست کـه چـه کاری انجام میدی، چون هر کاری انجام بدی دیوانگی محسوب میشه

سخن اول:میدونم که با نوشتن این پُست باز میایین فحش میدین.ولی خوب من یه جورایی فتیش فحش پیدا کردم و باور بکنید یا نه خوشم میاد از توجه به نوشته هام.

به مناسبت روز مرد یه مطلبی میخوام بگم.این مدل پست هایی که میرم روی منبر و حرفهای اخلاقی میزنم بعد مدتی که میام میخونمشون حس بدی میگیرم،اون قسمت زن پرستم اینا رو مینویسه و اون نیمه بدوی وحشی درونم نیست‌.ولی خوب واقعیت اینه 

حقیقتا نزدیک ۲ ساعت با برادرم حرف زدم یادم رفت چی میخواستم بگم.اینا رو هم چون نوشته بودم دیگه حیفم اومد منتشر نکنم.

سخن دوم:سه نقطه جان یا راه ارتباطی بزار حرف بزنیم با هم.یا این که منو این قدر با پیام هات حشری نکن.من آدم سست عنصری هستم.هزار بار گفتم بازم میگم منو با این چیزا امتحان نکنید.

سخن سوم:asal عزیزم چرا از مود عمل اومدی بیرون،چرا احساس میکنم این روزها ناراحتی؟

سخن چهارم:این سریال "نون خ" هم خیلی زیباست و خوشم میاد.

سخن پنجم:دیگه خیلی جوون نیستم،ولی هنوزم اون قدر پیر نشدم که واژه مکافات عمل یا کارما رو به عینه ببینم.نمیدونم واقعا انسانی که در دنیا بدی میکنه یا خوبی میکنه سزا و نتیجه کارش رو میبینه یا خیر؟

سخن ششم:فیلم You people رو دیدم.بد نبود.بازی جونا هیل رو خیلی دوست دارم.طنز زیبایی بازی میکنه.ولی من از نقشش توی فیلم کمتر معروف و گمنام Don't Worry, He Won't Get Far on Foot خوشم میاد.توی اون فیلم خواکین فینیکس هم بازی میکنه.جونا هیل نقش یه مرشد رو توی انجمن معتادان الکلی بازی میکنه.خیلی فیلم خوبیه.یه جاییش هم بغضی شدم و اشکم بی اختیار ریخت.

خداحافظ ای ماه شبهای تارم خداحافظ ای درد جانسوز جانم خداحافظ ای عشق روزای خوبم خداحافظ ای شور و شوق حضورم

با قلبی آکنده از اندوه دیگه گروه رو پاک کردم.شاید چند سال یا چند ماه دیگه گروه زدم دوباره.اگر کسی گروه داشت لینکش رو بده یا منو دعوت بکنه.

طبق معمول همیشه گروه پر حاشیه و خبری بود،ولی کم کم چند نفر دوست واقعی موندیم.ولی خوب دیگه به انتهای خودش رسیده بود عمر گروه.

دوستای عزیزم که تو گروه بودین شما خیلی مهربون بودین.ایشالا هر جا هستین زندگی به کامتون باشه.