تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

کودکی می بینی رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور و از او می پرسی خانه دوست کجاست

خوب دوباره میخوام برم رو منبر و براتون از چیزی بگم که حاصل تجربه بنده حقیر هست.حرفایی که من به شما میگم در نهایت تواضع هست و نمیخوام حمل بر گستاخی و غرور من باشه.

قبلش بگم که من هیچ اطلاعی از آماررهای یونسکو وسازمان جهانی غدا و وزارت کار ندارم بلکه چیزایی که میخوام بگم رو یا خودم به شخصه تجربه کردم و یا این که باهاشون درگیر بودم و از نزدیک لمسشون کردم.مطلب اینه که:

اگه شما راحت میتونید برید دستشویی و بدون زحمت ادرار و مدفوعتون رو خالی کنید،اگر کاری دارید که هر ماه واسه شما بیمه رد میکنه،اگر هفته ای حداقل یک بار نزدیکی با یه آدم دارید که لذت بخشه واستون،اگراونقدری پول دارین که بتونید بدون ناراحتی و حساب و کتاب واسه خودتون یه پاکت سیگار بخرین،اگه راحت و بدون معده درد میتونید پیتزا و سوسیس بخورید،اگر دو جفت کفش دارین،اگر نقص عضو ندارید،اگر مجبور به نگهداری از یه بیمار و یا سالمند نیستید که اقوام درجه یک شما محسوب میشه،اگر شب ها راحت میخوابید،اگر فراموشکار نیستید باید بدونید که از میلیاردها آدم روی کره زمین شما خوشبخت تر هستید.چون توی تصور شما هم نمیگنجه که چند میلیارد آدم روی این کره خاکی وجود داره که همین حداقل ها رو هم ندارن.

والسلام

نظرات 7 + ارسال نظر
گیسو چهارشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 02:32 ب.ظ

درورد بر تو تراویس

درود بر خودت.
آدرس وبلاگت رو بزار.

دریا پنج‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 05:09 ب.ظ http://azjensebaranam.blogsky.com

عالی بود

phil جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 01:04 ق.ظ http://philsoap.blogsky.com

آره خدایی خوب گفتی.
من میگم به خودم اینارو مدام و به دور و وریاییم که احساس بدبختی کاذب می کنند.

درود بر شرفت مرد بزرگ.

گیسو جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 05:53 ب.ظ

وبلاگی در کار نیست...

باشه

مگهان جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 01:09 ب.ظ

برادر از اون منبر بیا پایین لدفن
خستمون شد یه هفته س اون بالا داری موعظه می کنی موضوع موعظه رو عوض کن اقلا

چند ذلعی دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 04:47 ب.ظ

حس خوشبختی کردن از طریق دیدن و مقایسه با زندگی بدبختر از خودت خیلی عوامانس از شما بعیده

mah سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:40 ب.ظ

خیلی ها اون قسمت رو که گفتی نگهداری از یه مریض رو متوجه نمیشن ولی من پدر 60 سالم مریض شد . 1 سال روی یه تخت بدون حرکت و حرف بود اون ادم خوشتیپ که مثل هنرپیشه هابود شد پوست استخون و من و برادرم و مادرم بدترین روزای زندگیمون بود و ما هیچ کاری واسه نگهداری نمیکردیم فقط کنارش لبودیم چون پدرم تو یه بیمارستان عالی بستری بود ولی
دیدینش تو اون شرایط واسمون بدترین صحنه دنیا بود فقط کسی که گذرونده این جملت رومیفهمه نمیخواستم بگم ولی میگم که تو همه پستات که حرفی از پدرت زدی این بغض لعنتی گلوم رو گرفت . خیلی وبلاگت رو دوست دارم دوست مجازی تو عالی هستی عالی

ارادتمندم ماهرخ جان

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد