تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل
تراویس بیکل

تراویس بیکل

تراویس بیکل

نامه ات رو دادی به من خوندمش یواشکی

دو چیز تو روزهای اخیر دیدم که واسم عجیب بود

1-یه کلاسی میرم که از ساعت 8 صبح شروع میشه تا 5 بعدازظهر.دو دختر تو کلاس داریم که فوق العاده باحجاب هستن،و انگار که دخترعمو هستن چون فامیل و ظاهرشون شبیه به همدیگه هست.جلسه قبل موبایل یکی از خانم های محجبه زنگ خورد و هردو ساعت 9 صبح بیرون رفتن و ساعت 5 که کلاس تعطیل شد برگشتن و کیفهاشون رو برداشتن و رفتن.کمی هم چهره هاشون خسته شده بود.

2- داشتم میرفتم سر کوچه که یه پسر با تیشرت کوتاه تنگ سبز رنگی که تمام شکمش هم معلوم بود جلوی یه دختر خانم محجبه وایساد که خیلی هم با حجاب بود و بهش شماره داد و دختر خانم محترم هم چنان خوشحال شد که انگاردنیا رو بهش دادن.

نظرات 2 + ارسال نظر
دختر برفی شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:26 ب.ظ http://dokhtarebarfi.blogsky.com

آخی .. بیچاره ها انشالله که اتفاق بدی برای اون دوتا دختر نیفتاده باشه .. هر کی بدبختی خودشو داره تو عالم خودش ..

=)))) دوومیه باحال بود =)) چی بگم والا ... همه که حجاباشون اختیاری نیس بعضی ها مامان باباهاشون زورشون کردن ... و همینکه ببینه هنوز یکی میبیندش دیگه چیزیه واسشون =) کمی غمگینه اما وقتی آدم بهش فک میکنه ...

وبلاگت خیلی باحال و خودمونیه

[ بدون نام ] شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 05:48 ب.ظ

یک خانم با حجاب آن چنانی دشت رد می شد یک دفعه باد چادرش را کنار زد عجب رون سفیدی و تو پولی داشت
یا خانم هم با مقنعه داشت رد می شد باد مقنعه را برد و همین طوری حیرون مونده بود که چیکار کنه که یک پسر بچه اونو نجات داد
باد باعث بالا رفتن دامن یک خانم شد و به طوری که شرتش پیدا شد
دختر خانمی پاشو بالا برد تا بند کفشش را از پشت بندازه غافل از این بود که ران و شورتش پیدا شده است
حالا اینا رو که اینقدر با آب و تا ب برایتون تعریف کردم چیزی نیست کنار دریا خانم های بیکنی پوش همی طوری جولان می دادند ولی جلب توجه نمی کردند ولی موقع عوض کردن مایو بعضی وقت ها فکر نمی کردند چشم هایی داره اونا را نگاه می کنه و همین طوری لخت می شدند

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد